آرامگاه پیامبر صلی الله در کجاست
آرامگاه پیامبر صلی الله در کجاست را از سایت هاب گرام دریافت کنید.
مسجد النبی
مختصات: ۲۴°۲۸′۰۶″شمالی ۳۹°۳۶′۳۹″شرقی / ۲۴٫۴۶۸۳۳۳°شمالی ۳۹٫۶۱۰۸۳۳°شرقی / 24.468333; 39.610833
مسجد النبی یا مسجد نَبوی یا مسجد پیغمبر، یکی از سه مسجد مهم مسلمانان در کنار مسجدالحرام و مسجد الاقصی است. همچنین چون آرامگاه پیامبر اسلام در آن واقع شدهاست به حرم محمد یا حرم نبوی نیز مشهور است و از زیارتگاههای مهم مسلمانان بهشمار میرود.
مسجد نبوی مسجدی تاریخی در مدینه است که در خاور شهر مدینه بنا شدهاست. این مسجد را پیامبر اسلام در سال نخست هجری و در نخستین روزهای ورود به مدینه به دست خود و به همراهی مهاجرین و انصار ساخت. آرامگاه پیامبر اسلام، که در منزل او واقع بود، پس از توسعه مسجد در آن قرار گرفت.
تاریخچه[ویرایش]
پس از پایان بنای مسجد قبا، محمد و مهاجران مکی، در میان استقبال انصار و مدینه، راهی مدینه شد. همهٔ قبایل مسلمانشدهٔ یثرب و پیرامونش، ضمن خوشآمدگویی به محمد، از او میخواستند تا در خانه و قبیله و منازلشان سکنی گزیند، ولی محمد ضمن اظهار مهر به لطف شیفتگان راه و رسمش، انتخاب محل سکونت را به قضای الهی حواله کرده بود. ستور (مرکب)، کنار خانهٔ ابوایوب انصاری زانو زد و پیامبر آنجا مستقر شد و دعایی بدین مضمون خواند:
«رَبّ اَنزلنی مُنزَلاً مُبارَکاً، وَاَنتَ خَیرُالمُنزلینَ» یعنی «پروردگارا! در فرودگاهی خجسته فرودم آور، و تو بهترین فرودآورندگانی»[۱]
پیامبر از سهیل و سهم، یا سرپرستشان، یا طایفهٔ بنونجار خواستار خریدن مربد شد تا در آنجا خانه و مسجدش را بنا نهد. تاریخنگاران به گواه منابع معتبر همنظر اند که در ساخت نخست مسجد، محمد همدوش با دیگر صحابهٔ بزرگ مهاجرین و انصار، بنا میکردهاست. بیهقی به روایت عبدالله بن عمر که مورد تصریح امام بخاری در صحیح قرار گرفته، اشارهٔ خاصی میکند که: «مسجد پیامبر دارای دیوارها و پایههایی از خشت خام بود و سقفش با شاخههای درخت پوشیده و ستونهایش تنههای خرما بود.»
از دیدگاه الاقشهری، به استناد گفتهٔ عبداللهَ عمر، بنای مسجد در آن روزگار، سه درب داشتهاست: دربی سوی دیوار جنوبی مسجد، دربی به نام «عاتکه» در شمال دیوار باختری -که به بابالرحمة مشهور است- و درب سوم همان درب جبرئیل فعلی است که میانهٔ دیوار خاوری مسجد قرار داشتهاست.
روضه نبوی یا روضه شریفه یا روضه مبارکه به مکانی در ناحیه جنوب شرقی مسجد و فاصلهٔ میان آرامگاه پیامبر و منبر او است که طول آن ۲۲ متر و عرض آن ۱۵ متر است. در این مکان که با فرش سبز رنگی پهن شدهاست و آرامگاه، منبر و محراب در محدودهٔ آن قرار دارند. این مکان برای مسلمانان به علت سخنی از پیامبر مکانی مقدس و پر فضیلت است.[۲]
محمد در مورد این مکان گفتهاست:
در مسجد نبوی از ابتدا ستونهایی شناخته شده و معروف وجود داشتهاند. از جمله ستون مُخَلَّقه (نمازگاه پیامبر) و ستون مهاجران یا ستون عایشه، ستون توبه، ستون السّریر، ستون مَحْرَسْ (منسوب به علی)، ستون وُفود، مقام جبرئیل (در خانه علی و فاطمه زهرا)، ستون تهجد و ستون حنّانه (که طبق نقلها در فراق پیامبر گریست)[۴] میباشند.[۵]
پس از تغییر سوی قبله از بیتالمقدس (شمال غربی مسجد) به کعبه (جنوب مسجد)، پیامبر درب گشوده در دیوار جنوبی را مسدود کرد و درب دیگری گشود که شاید گفتهٔ حافظ محمد بن محمود بن نجار[۶] با واقعیت مطابق باشد که درب در دیوار شمالی و روبهروی دربی بودهاست که پس از تغییر قبله بسته شدهبود.
بیهقی[۷] از عباده روایت میکند که: «انصار مالی را گرد آورده به حضور پیامبر آوردند و پیشنهادند که مسجد را بازساخته بیارایند، و گفتند تا کَی باید زیر این سقف که پوشال خرما است، نماز بگزاریم؟». محمد گفت: «سقف مسجد برادرم موسی نیز همچنین بود و من از روشش برنمیگردم».
بنای مسجد همچنان ترکیب و شکل نخستش را تا ۷ (قمری) نگه داشت و در این روزگار تغییری نکرد. در سال هفتم هجری پس از فتح دژهای خیبر (ابهامزدایی) به دست مسلمانان، سوی مدینه بازگشتند. ضرورت توسعهٔ مسجد بهخاطر افزایش روزانهٔ جمعیت مسلمانان، در نظر پیغمبر و اصحابش آمد. به گفتهٔ جعفر محمد صادق[۸] پیامبر اکرم مسجد را از درازا و پهنا چنان فراخ کرد که چون مربع ۱۰۰× ۱۰۰ ارشی (ذرعی) درآمد.
با توجه به برابری نسبی اَرَش با متر، مساحت مسجد در سال هفتم میبایست ۲۴۳۳ متر مربع شدهباشد و این متراژ عینی از بنای مسجد، طبق معیارهای نقشهای که کارشناسان ترک در اواخر سدهٔ ششم خورشیدی که ۲۴۷۵ متر مربع ارائه دادهاند، مطابقت محاسباتی دارد.
پس از درگذشت پیامبر او را در منزلش (اتاق عایشه) به خاک سپردند. در جریان توسعه مسجد پیامبر ، این مکان در مسجد واقع شد.[۹] پس از مرگ ابوبکر و عمر آنها را کنار آرامگاه پیامبر به خاک سپردند.
حرم در زمان عمر بن خطاب[ویرایش]
عمر خطاب با توجه به فراوانی و انبوهی مسلمانان در مسجد النبی و نبود جای بهاندازه از بهر برگزاری فرایض و اعتکاف و نیایش و زیارت، تصمیم گرفت تعدادی از خانههای اطراف مسجد را برای توسعهٔ مسجد ویران کند.
خلیفهٔ دوم عمر بن خطاب بهر اجرای نقشه، لازم دید که خانهٔ عباس عبدالمطلب را خراب کرده به مسجد بپیوندد، ولی عباس راضی به فروش یا بخششش نشد، پس درگیر شدند. پس از این که ابی بن کعب در حکمیتش حق را به عباس بن عبدالمطلب داد، وی گفت «اکنون که فرمان خدا روشن شد خانهام را به مسلمانان میبخشم.» در هر صورت، خلیفهٔ دوم اهل سنت پس از دستیابی به خانهٔ عباس و خریداری بخشی از خانهٔ جعفرِ ابوطالب برادر علی بن ابیطالب مسجد را گسترد.
مورخان مدینه عموماً با توجه به حدیث پسر عمر که گفتهاست: «مسجدالنبی پس از توسعه در زمان خلیفهٔ دوم، درازایش از قبله به شام، ۱۴۰ آرش (ذراع) و از شرق به غرب ۱۲۰ آرش بودهاست.» چنین نتیجه گرفتهاند که عمر حدوداً به سمت جنوبی مسجد ۲۰ آرش افزوده و به سمت شامی یا شمالی مسجد ۴۰ آرش. چون قسمت خاوری دیوار مسجد، حجرههای همسران قرار داشته، عمر در آنجا تصرف و تغیری بهوجود نیاورد، پس مجموع کل مساحت توسعهیافته، حدود ۱۲۱۶ مترمربع بودهاست و این مساحت بر اساس ذرع ید با آنچه را که مهندسان با متراژ بنای فعلی جهت تعیین حدود مسجد در زمان خلیفه دوم ارائه دادهاند، یعنی ۱۱۰۰ مترمربع چندان اختلافی ندارد و میتوان آن مستندات تاریخی را درست دانست.
پس از انجام این گسترش، در قرارگرفتن درهای بزرگ مسجد تغییراتی حاصل شد مگر درهای دیرینهٔ عاتکه، جبرئیل و شامی. دو در دیگر بدان افزود و مسجد ششدره شد:
پس از کشته شدن عمر، او را در کنار قبر پیامبر و ابوبکر به خاک سپردند. امروزه نیز قبر این سه هنوز در آنجاست.
حرم در زمان عثمانِ عفان[ویرایش]
افزایش روزافزون جمعیت مسلمانان در شهر مدینه و مهاجرت قبایل مسلمان سوی مدینه، فراخسازی مسجد را دربایسته و ضروری کردهبود. بنای مسجد در زمان خلیفهٰ سوم عثمانِ عفان فرسوده و دیوارها و ستونهایش رو به پوسیدگی نهادهبود. در سال ۲۴ ه.ق برابر ۲۳/۲۴ خ که شورای ششنفرهٔ عمر عثمان را به خلافت رساند، مردم مدینه دربارهٔ بیشبود مردمان و کمی جا در مسجد بهویژه در جماعت جمعه باش گفتگو کردند و خواستار گسترش مسجد شدند؛ او نیز پس از رایزنی با رایوران، پذیرفت.
عثمان ساختمان مسجد را تغییر داد و مساحتش را چندی افزود، دیوارهایش را با سنگهای نقش و نگاردار و ستونهایش را با سنگهای تراشیده و نگاشته بازساخت، و سقف را با چوب ساج ترمیم کرد. اساساً عثمان بنای مسجد النبی را از آن حالت نخستین و سادگی و بیآرایگی بیرون آوردهاست. ساختمان دیرین مسجد از بن برچیده بنای تازه با مساحتی بیش جایگزینش گردید. زهری گفت: «عثمان مسجدالنبی را توسعه داد و دههزار درم سیم را از اموال خود صرف آن نمود.»
حرم در زمان امویان[ویرایش]
در سال ۸۶ قمری ولید عبدالملک به خلافت رسید و عمر بن عبدالعزیز را به فرمانداری مکه و مدینه گماشت. بودجهٔ کلانی را در اختیارش گذاشت تا زمین و خانههایی را که از بهر توسعه و نوسازی مسجد باید بدان پیوندد، بخرد. محمد بن جریر طبری در[۱۰] ذیل سخن از حوادث سال هشتاد و هشتم میگوید: «درهمین سال ولید عبدالملک بگفت تا مسجد پیغمبر خدا ویران کنند و خانهٔ همسران پیغمبر را نیز ویران کنند و در مسجد بیندازند».
عمر عبدالعزیز طول مسجدالنبی را ۲۰۰ ذراع و عرض آن را از قسمت جنوبی ۲۰۰ ذراع و از قسمت شمالی به ۱۸۰ ذراع رسانید، یعنی سرجمع آنچه پس از توسعهٔ عثمان به مسجدالنبی افزوده عبارت است از ضلع جنوبی خاور به باختر مسجد، حدود پنجاه آرش، و بَرِ شمالیاش حدود چهل آرش و درازای مسجد از قبله به شام (جنوب به شمال) حدود چهل آرش. مساحت کل مسجد در زمان عمر بن عبدالعزیز رویهم حدود ششهزار و چهارصد و چهل متر مربع بودهاست.
چهل کارگر رومی با یکصدهزار مثقال طلا، چندین بار کاشیهای رنگارنگ، قندیلهای درزنجیر زرینکشیده، بازسازی را به دوش داشتند و عمر عبدالعزیز در طول کار از پاداش و خلعت بیبهرهٔشان نمیگذاشت. ستونهای سنگی تراشیده با روکشهای فلزی، دیوارهای بلند و گچکاریشده و کاشیکاری آنها و برپایی دیواربستها، نگارگری سقف و زیورآراییاش به چوب ساج و جایگزینی بنای استواری سنگی بهجای خانههای گلی محمد و… چنان مسجدی بنا نهاده شد که تا آن هنگام بنایی به سانش در جزیرهٔ عرب نبود. این بازسازیها و نوسازیها به گفتهٔ محمد جریر طبری، ابن زباله و ابن نجار از سال ۸۸ تا ۹۱ ه.ق برابر ۸۵ تا ۸۹ ه.خ به درازا کشید.
نخستینبار آیات قرآن بر کاشیها و دیوارهای مسجدالنبی نوشته شد. ابن نجار تصریح کردهاست که کل سورههای والشمس تا ناس را بر دیوارهای مسجد نگاشتند و چهار گلدسته در چهار گوشهٔ مسجد کردند که به گفتهٔ ابن زباله و دیگر مستندات، بزرگترین آنها ۶۰ آرش درازا داشت و کوچکترینشان منارهٔ باختری شامی بود.
نوسازی و گسترشها[ویرایش]
جستارهای وابسته[ویرایش]
نگارخانه تصاویر مسجدالنبی
پینوشت و منابع[ویرایش]
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
چرا پیامبر اکرم در خانه خود به خاک سپرده شد؟
چرا پیامبر اکرم در خانه خود به خاک سپرده شد؟
چرا پیامبر اکرم در خانه خود به خاک سپرده شد؟
وهابیان چون سفر برای زیارت قبور صالحان و نیز ساختن بقعه و بنا بر فراز آنها و دست مالیدن و تبرک به آنها را حرام می دانند، با استناد به حدیثی که از طریق عائشه از پیامبر اسلام نقل می کنند علت دفن حضرت در خانه مسکونی اش را از دلایل این حکم می دانند و ادعا می کنند برای آنکه قبر پیامبر مسجد قرار نگیرد و در دسترس مردم نباشد، آن حضرت وصیت کرد که در حجره مسکونی اش دفن گردد. حدیث یاد شده بدین صورت است:
«عن عائشة رضی الله عنها قالت: قال النبی فی مرضه الذی لم یقم منه: لعن الله الیهود اتخذوا قبور انبیائهم مساجد. قالت عائشة: لو لا ذلک لابرز قبره، خشی ان یتخذ مسجدا؛ عائشه می گوید: پیامبر در آن بیماری که به دنبال آن از دنیا رفت، فرمود: لعنت خدا بر یهود باد! قبور پیامبرانشان را مسجد قرار دادند. عائشه افزود: اگر این ملاحظه نبود، قبر پیامبر [توسط مسلمانان] آشکار می گردید، او ترسید قبرش را مسجد قرار دهند. »
ابن تیمیه، بنیانگذار وهابیت در توضیح این حدیث می نویسد: چون پیامبر، کسانی را که قبور را مسجد قرار می دهند، لعن کرد و امت خود را از این کار برحذر داشت و نهی نمود، و از اینکه قبر او را مسجد قرار دهند نهی نمود، از این رو در اتاق خود دفن گردید تا کسی نتواند قبر او را مسجد قرار دهد ...
استناد ابن تیمیه به این حدیث و احادیث مشابه دیگر در زمینه نهی از مسجد قرار دادن قبرها - که از طریق اهل سنت نقل شده - مانند بسیاری دیگر از استدلالهای او است که موضوع یا حکمی را مسلم می گیرد و موضوعها و مسایل دیگر را بر آن استوار می سازد در حالی که از نظر مخالفان او، موضوع یا حکم نخست مورد قبول نیست تا مسائل متفرع بر آن نیز ثابت گردد. در اینجا اجمالا باید توجه داشت که مقصود از احادیث یاد شده، بت قرار دادن یا قبله قرار دادن قبور است زیرا یهود و نصاری چنین می کردند. اما حرمت ساختن مسجد بر فراز قبرها یا کنار آنها از احادیث استفاده نمی شود.
اما این ادعا که پیامبر اسلام برای آنکه قبرش مسجد و بت قرار نگیرد، در خانه اش دفن گردید، هیچ سند و مدرکی ندارد جز اظهار نگرانی عائشه در دنباله حدیث که ابن تیمیه نیز به آن استناد کرده است. یعنی جمله «لو لا ذلک لابزر قبره، خشی ان یتخذ مسجدا»، یعنی: اگر این ملاحظه نبود قبر پیامبر آشکار می گردید، [پیامبر] ترسید که قبر او را مسجد قرار دهند.
این حدیث را مسلم در صحیح خود از طریق دیگر، از عائشه بدین صورت نقل کرده : قال رسول الله فی مرضه الذی لم یقم منه: لعن الله الیهود و النصاری التخذوا قبور انبیائهم مساجد، قالت فلو لا ذلک ابرز قبره غیر انه خشی ان یتخذ مسجدا. یادآوری می شود که در این حدیث کلمه «خشی» توسط شارح صحیح بخاری به صورت فعل ماضی معلوم (خَشی) و توسط شارح صحیح مسلم به صورت مجهول (خُشیَ) اعرابگذاری و ضبط شده است. چه «خشی» را معلوم بخوانیم و چه مجهول، در هر حال این سخن، استنباط و اظهار نظر عائشه است نه سخن پیامبر.
بخاری این حدیث را در صحیح خود در کتاب «جنائز» نیز نقل کرده و در آخر آن سخن عائشه بدین صورت اضافه شده است: «و لو لا ذلک لابرزوا قبره غیر انی اخشی ان یتخذ مسجدا»، یعنی: اگر این ملاحظه نبود قبر او را آشکار میکردند ولی من میترسم آن را مسجد قرار دهند.
اگر مدرک و دلیل دفن پیامبر در اتاق مسکونی آن حضرت را این حدیث قرار دهیم موضوع هیچ ارتباطی با پیامبر نخواهد داشت زیرا این عائشه است که میگ وید: می ترسم قبر پیامبر را مسجد قرار دهند، نه پیامبر! از طرف دیگر اظهار نظر منقول از عائشه نه با احادیثی که از طریق شیعه رسیده سازگار است و نه با احادیثی که در کتب و سنن اهل سنت نقل شده است.
علت انتخاب محل دفن پیامبر از دیدگاه احادیث
«ابنماجه» قضیه را چنین نقل می کند: مسلمانان در تعیین محل قبر پیامبر اختلاف نظر پیدا کردند: گروهی گفتند: در مسجدش دفن شود، گروهی گفتند: با اصحابش دفن شود. ابوبکر گفت: از پیامبر شنیدم می فرمود: «هر پیامبری، هر جا که از دنیا رفت، در همان جا دفن می شود» از اینرو بستر پیامبر را که در آن درگذشته بود، بلند کردند و در محل آن قبر کندند و نیمه شب چهارشنبه به خاک سپردند.
«مالک» روایت می کند که پیامبر روز دوشنبه از دنیا رفت و روز سه شنبه به خاک سپرده شد و مردم، بدون جماعت و تک تک بر جنازه او نماز خواندند [آنگاه] گروهی گفتند: نزد منبر دفن شود. دیگران گفتند: در بقیع دفن شود، ابوبکر آمد و گفت: از پیامبر شنیدم می فرمود: «هر پیامبری در همان محلی که در آنجا فوت کرده، دفن می شود» پس در همان جا برای حضرت قبر کندند.
«احمد زینی دحلان» پس از نقل سخنان ابوبکر، اضافه می کند: علی گفت: من نیز این سخن را از پیامبر شنیدم.
«علی بنبرهان الدین حلبی» در این باره چنین می نویسد: اصحاب پیامبر در تعیین محلی که پیامبر در آنجا دفن شود، اختلاف پیدا کردند: برخی گفتند: باید حمل شود و در کنار قبر ابراهیم خلیل دفن گردد. ابوبکر گفت: او در همان محلی که در آن درگذشته است دفن کنید زیرا خداوند روح او را در محل پاک قبض کرده است.
در برخی روایات سخن ابوبکر با این لفظ نقل شده است: «خداوند روح هیچ پیامبر را قبض نمی کند مگر در همان محلی که باید در آنجا دفن شود.»
نیز از ابوبکر نقل شده است که: از پیامبر شنیدم می فرمود: «هر پیامبری در جایی که در نظر او از همه جا محبوبتر است از دنیا می رود.» در حدیث آمده است «هر پیامبری که درگذشته، در همانجا که از دنیا رفته به خاک سپرده شده است» پس بستر پیامبر را کنار زدند و بدن او را در همان محلی که در آنجا به لقای خدا شتافته بود، به خاک سپرده شد.
این معنا در کتب و احادیث شیعه نیز آمده است: مرحوم شیخ طوسی روایت می کند: هنگامی که پیامبر درگذشت، خاندانش و کسانی که از اصحاب او حاضر بودند، در تعیین محلی که سزاوار است پیامبر در آن دفن گردد، اختلاف کردند: بعضی گفتند: در بقیع دفن شود، بعضی دیگر گفتند: در صحن مسجد دفن شود.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: «خداوند، پیامبر را در پاکترین نقاط قبض روح کرده است، پس سزاوار است در همان بقعه ای که در آن درگذشته است، دفن شود». این سخن را پذیرفتند و در نتیجه، جسد پیامبر در حجره اش به خاک سپرده شد.
فضل بن حسن طبرسی نیز می نویسد: مسلمانان در باره محل دفن پیکر پیامبر به بحث و گفتگو پرداختند، در این هنگام علی علیه السلام گفت: «خداوند هر مکانی را که پیامبر را در آن قبض روح کرده است، همانجا را برای دفن او برگزیده است، من او را در حجره اش که در آن درگذشته است، دفن می کنم» مسلمانان این پیشنهاد را پذیرفتند. همه این اسناد و شواهد گواهی می دهد که در انتخاب محل دفن پیامبر، سخن از مسجد قرار گرفتن قبر او در میان نبوده و خود حضرت چیزی در این باره نفرموده است.
منبع : ماهنامه کوثر، شماره 4.
تبیان
منبع مطلب : www.beytoote.com
مدیر محترم سایت www.beytoote.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
آرامگاه محمد (ع) در کجا قرار دارد.