انجمن خروس جنگی در کدام زمینه فعالیت دارد
انجمن خروس جنگی در کدام زمینه فعالیت دارد را از سایت هاب گرام دریافت کنید.
انجمن هنری خروس جنگی
انجمن هنری خروس جنگی انجمنی هنری در ایران بود که در سال ۱۳۲۸ توسط جلیل ضیاءپور با کمک همفکرانش بنیانگذاری شد. این انجمن، مجمعی پیشرو در زمینه طرح عرصههای هنر نو خاصه ادبیات، تئاتر، موسیقی و نقاشی بود و نیز چاپ مجلهای با همین نام اقدام کرد. محل انجمن آتلیه ضیاءپور در خیابان تخت جمشید بود. وی هدف انجمن خروس جنگی را «مبارزه در برابر کهنه پرستی و سنت گرایی به دور از واقعیات زمانه» بیان کرده و شعری از فرخی سیستانی را به عنوان شعار انجمن بر میگزیند:[۱]
این نخستین انجمن سورئالیستهای ایران بود.[۲]
بنیانگذاری[ویرایش]
ضیاءپور، پس از پایان تحصیلاتش و اولین بازگشت به ایران - سال ۱۳۲۸ - با چند تن از همفکران نوگرایش انجمن هنری خروس جنگی را بنیاد نهاد که مجمعی پیشرو در زمینه طرح عرصههای هنر نو، بودهاست.[۳] از سال ۱۳۲۷ که بحث در زمینه نقاشی مدرن اوج گرفت، انجمن و مجله خروس جنگی مرکز مبادلات فرهنگی - هنری و نخستین پایگاه ترویج و معرفی نوگرایی در هنر ایران، بود.[۴] ضیاءپور، در این انجمن ضمن برگزاری جلسات هفتگی پیرامون معرفی نقاشی مدرن و موقعیت نقاشی ایرانی، به ایراد دوازده کنفرانس درباره نقاشی مدرن پرداخت و تعدادی مقالهٔ کوبنده و آگاه ساز در برابر نقاشان کلاسیک و مبلغان غربی که به همراه هم در برابر نقاشی نو در یک جهت حرکت میکردند انتشار داد.[۵] این انجمن به زودی در میان هنردوستان اعتبار کسب کرد و به صورت مرکز تجمع هنرمندان نوگرای آن روز ایران درآمد.[۶] بدین ترتیب انجمن هنری خروس جنگی موج جدیدی را در راه هنر آغاز کرد.[۵] سخنرانیهای پرشور ضیاءپور و ارائهٔ آثار نقاشان نوگرا در کاشانهٔ آپادانا، مراکز فرهنگی سفارتخانههای روس، انگلیس و فرانسه به جدلی ده ساله میان سنت گرایان و نوگرایان دامن زد، اما پس از کودتای مرداد ۱۳۳۲ و هماهنگ با برنامههای بعدی نوسازی، دولت به حمایت از نقاشان نوگرا پرداخت و بدین ترتیب مخالفت خوانیها به ظاهر پایان گرفت.[۴]
اعضاء[ویرایش]
اعضاء انجمن را در دو دوره میتوان بررسی نمود:
همچنین از اعضاء میهمان که با انجمن همکاری میکردند میتوان از نیما یوشیج، بهمن محصص، سهراب سپهری، منوچهر شیبانی، مصطفی کمال پورتراب، کاظم تینا تهرانی و بسیاری دیگر از روشنفکران و هنرمندان نوجوی آن دهه نام برد، که در دفتر این انجمن گرد هم جمع میشدند و به بحث و جدل و گفتگو میپرداختند.[۹] لازم است ذکر شود، نیما یوشیج به نشانهٔ همکاری با انجمن و مجلهٔ خروس جنگی از شعر «شهر صبح» شروع کرد که در شمارهٔ اول آن مجله چاپ شد.[۱۰]
اهداف[ویرایش]
انجمن چند هدف را دنبال میکرد:
۱. روشنگری و آشنایی مردم و هنرمندان به درست اندیشی در هنر.
۲. روشنگری اذهان نسبت به هنر نو.
۳. مبارزه در برابر کهنه پرستی و سنت گرایی به دور از واقعیات زمانه.[۵]
ضیاءپور در این خصوص میگوید: «من خواستم هویت ملی مان را با الهام گیری از مواریث خود، به دنیای نو وارد کنیم بی آنکه مقلد باشیم یا این که بگذاریم مقلد باشند، و این حرکت از روی هدف و بنیادین بود نه یک جنگ سلیقهای.»[۳]
شعار[ویرایش]
شعار انجمن، شعری از «فرخی سیستانی» بود:
ضیاءپور میگوید: «ما بر مبنای شعار خود، هیچ عقب گرایی و واپس گرایی را بی پاسخ نمیگذاشتیم و تا جایی که آگاهیهای ما اجازه میداد، عوامل بازدارندگی و سودجویی را به طور قاطع بر کنار میزدیم و افشاگری میکردیم.»[۵]
آرم و نامگذاری[ویرایش]
آرم انجمن که نقش روی جلد مجلهٔ خروس جنگی است، توسط جلیل ضیاءپور[۱] و نام خروس جنگی، به پیشنهاد غلامحسین غریب انتخاب شده بود.[۱۱] علت انتخاب چنین نامی این است که خروس از نظر ظاهر اندام موجودی قرص و مهاجم، و از نظر رنگ آمیزی جلوه گر، از نظر هویت (در ادبیات قدیم ما) نمایندهٔ فرشته بهمن و به عنوان طلایه، وظیفه اش بیداری مردم بود. پس خروس (آن هم جنگی) را انتخاب کردند تا نمایندهٔ زیبایی و نیز مبارز بودن آنها باشد.[۱]
مجلهٔ خروس جنگی[ویرایش]
اعضای مؤسس انجمن هنری خروس جنگی برای ترویج افکار و عقاید هنری خود لازم دانستند که نشریهای داشته باشند تا بتوانند گفتنیهای خود را به وسیلهٔ آن منتشر کنند و بازگوی زبان حال با مردم باشد.[۱] بنابراین به انتشار مجلهای به نام «خروس جنگی» اقدام کردند و در آن مطالب تازهای را عنوان کردند که تا آن زمان در مجلات ایران مطرح نشده بود.[۱۲] مجلهٔ خروس جنگی در دو دوره منتشر میگردد:
خروس جنگی (دورهٔ اول)[ویرایش]
۲۹-۱۳۲۸: در این دوره ۵ شماره از مجله زیر نظر ضیاءپور، شیروانی، غریب و شیبانی منتشر شده و در پشت جلد شمارههای آن، این نوشته آمده بود: «زیر نظر انجمن هنری خروس جنگی. هدف ما بالا بردن سطح معرفت عمومی است.»[۱۳]
از پیش آمدهای سال ۱۳۲۸ برای مؤسسان انجمن، استیضاح وزیر کشور توسط وکیل مجلس و محاکمهٔ اداری ضیاءپور بود که در آنجا مجله خروس جنگی را از نشریات توده ایها دانسته بودند و میپنداشتند که کوبیسم یعنی کمونیسم. در پی این ناآگاهی، که میبایست کار مخالفان بوده باشد[۱۴] مجله، پس از انتشار ۵ شماره در همان سال، به دستور دکتر عباس اقبال وزیر فرهنگ وقت در دولت ساعد توقیف شد.[۴]
کویر[ویرایش]
پس از محاکمهٔ اداری ضیاءپور و آگاهی مسئولین مبنی بر عدم تبلیغ افکار توده ایها و انتشار مجلهٔ سیاسی توسط وی، مقرر شد مجلهٔ خروس جنگی که توقیف شده بود با نامی دیگر منتشر شود، بنابراین در سال ۱۳۳۰ «مجلهٔ کویر» توسط ضیاءپور، غریب و شیروانی، با همان اهداف گذشته در دو شماره تا سال ۱۳۳۱منتشر گردید[۱۴] و خروسانی که در زیر لوای خروس جنگی زره دار به یک صورت واحد نمودار بودند، این بار در «مجلهٔ کویر» چهره نمودند.[۱۵] ضیاءپور در این مجلهٔ کم تیراژ و مهم، اولین تابلو کوبیسم آبسترهٔ خود با نام «حمام عمومی» را به عنوان یک هنرمند ایرانی تصویر کرد و مقالهای به نام «نقاشی» به چاپ رساند که در حقیقت توضیح واضحات «حمام عمومی» اش بود و مهمتر اینکه اولین تئوری هنر مدرن در ایران نیز همین مقالهاست.[۱۶]
پنجهٔ خروس[ویرایش]
پس از توقیف مجلهٔ کویر در اواخر سال ۱۳۲۹، مجلهٔ «پنجه خروس» جای آن را گرفت و ضیاءپور در آن نشریه به انعکاس افکار خود پرداخت.[۵] از جمله نقاشان جوانتری که با این مجله همکاری داشتند؛ میتوان از سهراب سپهری و بهمن محصص نام برد.
خروس جنگی (دورهٔ دوم)[ویرایش]
۱۳۳۰: اهمیت «خروس جنگی» در شمارههای دورهٔ دوم آن است؛[۱۷] دورهای که منوچهر شیبانی و جلیل ضیاپور به خواست خود،[۱۸] از آن بیرون میروند و هوشنگ ایرانی به هیأت تحریریهٔ مجله راه مییابد، و ناگهان «انقلاب جیغ بنفش» در «خروس جنگی» به راه میافتد و مجله، درست درخورِ نامش میشود.[۱۹] در این دوره، «خروس جنگی» که زیر نظر غلامحسین غریب، حسن شیروانی و هوشنگ ایرانی منتشر میشود[۲۰] پاسخ بخشی از مخالفین با هنر تودهای تحت رهبری مجلاتی نظیر «کبوتر صلح» و «اندیشهٔ نو» بود؛ بخشی رادیکال، با رهبرانی چون هوشنگ ایرانی و پیروانی چون سهراب سپهری.[۲۱] در این دوره، قطع مجله بزرگ شده و در صفحهٔ پشت جلد آن یک بیانیه آمده بود به امضای «انجمن هنری خروس جنگی» - غریب، شیروانی و ایرانی - که ظاهراً بیشتر سطور آن منعکسکنندهٔ عقاید هوشنگ ایرانی و نوشتهٔ او بود. این بیانیه تحت عنوان «سلاخ بلبل» شامل ۱۳ بند بود.[۲۲]
مهمترین اتفاق ادبی سال ۱۳۳۰، شاید انتشار مجدد «خروس جنگی» بود که در آن سال با بیاعتنایی کامل و دستبالا با طنز و تمسخر مواجه شد. هرچند شمارههای نخست «خروس جنگی» - که تحت تأثیر سوررئالیسم اروپا تأسیس شده بود - هرجومرجگرایانه بود، ولی بعدها تعادلی مییابد، و واقعیت این است که بخش مهمی از آیندهٔ شعر نوی ایران، ادامهٔ منطقی فلسفهٔ زیباشناختی هوشنگ ایرانی، شاعر جیغ بنفش «خروس جنگی» میشود.[۲۳]
«خروس جنگی» مطلقاً به هنر متعهد - حتی خودخواستهترین تعهدها - اعتقادی ندارد. او همهٔ قید و بندها را فرومیریزد و بر آن است که بر خرابهٔ دستآوردهای شعر نو موجود، شعر تازهای بنیاد نهد؛ و اگر تا امروز «کلاسیکهای جدید» از وضع راست و محافظهکارانه با نیما مخالفت میکردند، «خروس جنگی» - که رهبری جبههٔ شعرش با هوشنگ ایرانی است - از موضع شورشی و چپ با نیما دشمن است. هوشنگ ایرانی معتقد است که اگرچه نیما شعر فارسی را از بنیاد دگرگون کرد ولی خود بهمرور به کهنگی و واپسماندگی دچار شدهاست. البته شاید یکی از دلایل دشمنی هوشنگ ایرانی با نیما - جدا از خصلت هر نوآوری که مخالفت و دشمنی با پدیدهٔ تثبیتشدهاست -، حزبیکردن و مقالهایکردن و فرمایشیکردن شعر نیمایی بود که توسط مجلاتی نظیر «کبوتر صلح» و «اندیشهٔ نو» (که مسئول صفحهٔ شعرش فریدون توللی بود) صورت میگرفت که اعتقادی به شعر نو و نیمایی نداشتند ولی در موقع لزوم با وسیلهکردن نیما برای رسیدن به اهداف سیاسیشان او را «استاد نیما» مینامیدند.[۲۴] «خروس جنگی» از هر نظر نقطهٔ مقابل «کبوتر صلح» است.[۲۵]
ایرانی معتقد بود هنر هرگز خواست اثبات چیزی و به وجود آوردن پدیدهای مفید را ندارد بلکه برای لذت هنرمند آفریده میشود و هنرمند در همان هنگام که به آن دوستی میورزد آن را به کناری میزند و در جستجوی تازهتر میرود تا خواهش لذتخواهی درون را، که هر آن در تغییر و جنبش است برآورد، و جز دریافت لذت برای خود، هدفی دیگر بر او فرمان نمیراند. به باور او برای هنرمند همهچیز تنها دستآویز هنر اوست و هرگز به بند اخلاق و اجتماع و سنتهای باستانی تن درنمیدهد، و حتی اگر نمودهای هنریش نابخودانه مفید یا در بند اجتماع و سنتها شناخته شود، بر او گناهی نیست.[۲۶] ایرانی زیبایی را تنها اکسیر حیات هنرمند برمیشمرد و آن را «آن» ی میداند آنی، فراگیرندهٔ همهٔ رویدادهای گذشته و برخوردار از چیزی تازهتر، که از درون میجوشد حتی اگر از بیرون دریافت میشود و نمودش تنها در فرمی اصیل است که بندیِ روش نیست.[۲۷]
در نخستین شمارهٔ دورهٔ دوم «خروس جنگی»، نمونهای از اشعار مورد نظرشان چاپ میشود. شاعر این شعر هوشنگ ایرانی است.[۲۸] شعر «کبود» هوشنگ ایرانی نمونهای تیپیک از نوع هنر «خروس جنگی» است که نخست با بیاعتنایی کامل روبهرو شده، و پس از چند سال غوغایی به پا کرد. «کبود» همان است که به پاس وجود ترکیب «جیغ بنفش» در مصراع هفتم آن به این نام معروف شده و پس از آن، کنایهای بر همهٔ اشعار بهظاهر بیربط میشود.[۲۹] هرچند نام «جیغ بنفش» برای همیشه با نام هوشنگ ایرانی گره خورده و بر همهٔ اشعار او باقیماند، ولی او عملاً پس از سرودن چند شعر از این دست، این شیوه را رها کرد. برخورد خردکنندهای که آن سال تا سالها بعد با او شد و تا حد فلجکردن ذهن او پیش رفت، مانع ادامهٔ این شیوه بود.[۳۰]
«خروس جنگی» بهانهای برای گردآمدن هنرمندان بیهنر در وضعیت مخدوش ضدهنری نبود؛ دلیل این ادعا آثار اندک بعدی هوشنگ ایرانی است. او کتاب مفصلی در باب زیباییشناسی و نقد هنری دارد که در همان سالها چاپ شد و آرای هنری او در آن کتاب آمده است. علاوه بر این، هوشنگ ایرانی به چند زبان مسلط بود و موضوع تز دکترای او نشانگر عمق اندیشهٔ نوجوی اوست.[۳۱] شاید بشود این سؤال را مطرح کرد که آیا او در کارش موفق بوده است یا خیر، ولی نمیتوان او را به جنجالآفرینی بیخردانه یا شهرتطلبی کاذب ژورنالیستی متهم کرد. حرکت او از درکی دیگر بود. درکی که در «خروس جنگی» تحریر میشد.[۳۲]
«جیغ بنفش» نتیجهٔ انتخاب آگاهانهٔ یک شیوهٔ هنری مدرن بود. شیوهای که نظر بر «سیلان ذهن» و ناخودآگاه هنرمند داشت.[۳۳] اما از پیش پیدا بود «خروس جنگی» که نه پایگاهی در فرهنگ مردم دارد و نه مورد تأیید روشنفکران ایران است، دوام نخواهد آورد.[۳۴] «خروس جنگی» در این دوره چهار شماره منتشر شد؛ اولین شماره، اول اردیبهشت ۱۳۳۰ و آخرین آن، ۱۵ خرداد همان سال، و هر پانزده روز یک شماره.[۳۵] تنها شاعر خروس جنگی، هوشنگ ایرانی بود.[۳۶]
موج[ویرایش]
در فروردین سال ۱۳۳۱ یاران «خروس جنگی»[۳۷] بهاتفاق پرویز داریوش، منوچهر شیبانی و عبدالحسین احسانی و چند تن دیگر،[۳۸] و با تلاش هوشنگ ایرانی، مجلهٔ «موج» را منتشر میکنند.[۳۹] «موج» نسبت به «خروس جنگی» بسیار ملایم و معتدل است.[۴۰] «موج» قرار بود فصلنامه باشد، ولی از آنجا که فاقد امکانات است پس از یک شماره تعطیل میشود.[۴۱] این یک شماره در ۵۰۰ نسخه چاپ شد[۴۲] و علاوه بر شعری از ایرانی، شامل ترجمههای وی از گوته، هانری میشو، بودا و تاگور نیز بود.[۴۳]
آپادانا[ویرایش]
«آپادانا» فقط دو شماره، در خرداد و تیر ۱۳۳۵، منتشر شد. گردانندگان اصلی «آپادانا» همان افراد «خروس جنگی» بودند که با فروکشکردن تب و تاب جامعهٔ انقلابی و پر شر و شور، خروس جنگیها هم، با آنکه میانهای با انقلاب سیاسی نداشتند و تمام همّشان متوجه مسائل هنری بود، سردتر شده، و ملایمتر به ادامهٔ کار پرداخته بودند.[۴۴]
«آپادانا» در واقع تلفیقی از «خروس جنگی» و «جام جم» بود.[۴۵] در شمارهٔ اول آن، که در اول خرداد منتشر شد، مقالهٔ «منظری از قدمت نهصدسالهٔ تجرید در عرفان ایران» از هوشنگ ایرانی در کنار آثاری از جلیل ضیاپور، سهراب سپهری، نیما یوشیج، هانری میشو، غلامحسین غریب و دیگران به چاپ رسید.[۴۶]
شمارهٔ دوم «آپادانا» در تیرماه ۱۳۳۵ منتشر شد و شامل مقالات «راه برهمن و شرنگ شیخ»، «آفرینش» و «پیام جنگل» از هوشنگ ایرانی در کنار آثاری از سهراب سپهری، نصرت رحمانی و دیگران بود.[۴۷]
در دورهٔ «آپادانا» مجموعاً سه شعر چاپ شد از سهراب سپهری، نصرت رحمانی و ابوالقاسم مسعودی که هر سه شعر منثور بود. «خروس جنگی» و «آپادانا» پیشگام شعر منثور بودهاند.[۴۸]
هنر نو[ویرایش]
شمارهٔ سوم و آخر «آپادانا» - در آذر ۱۳۳۵ با نام «هنر نو» منتشر شد.[۴۹] در این شماره شعر «چهارشنبهٔ خاکستر» تی. اس. الیوت به ترجمهٔ ایرانی در کنار آثار دیگران منتشر میشود. با توجه به اینکه در نیمهٔ دوم دههٔ سی، به سبب تعمیق یأس ناشی از شکست سیاسی، جوّ تیرهای بر زندگی روشنفکران حاکم بود، الیوت از جذابترین شاعران اروپایی برای شاعران و شعردوستان ایرانی بوده، و ترجمهٔ شعرهای او اثر انکارناپذیری بر روند شکلگیری شعر نو پس از کودتا داشتهاست. مقدمهٔ ایرانی بر این ترجمه، از مقالات خواندنی این مجلهاست. ایرانی در پایان مقدمهٔ مفیدش یادآوری میکند که: «در ترجمهٔ این اثر کوشیده شدهاست که نظم درونی کلمات و نقشههای ذهنی نگهداری شود.»[۵۰]
مخالفین[ویرایش]
سه گروه به طور مشخص از دشمنان و مخالفان انجمن محسوب میشدند:
مکان[ویرایش]
محل انجمن، آتلیهٔ ضیاءپور، واقع در خیابان تخت جمشید سابق، در بخش غربی دیوار کاخ شرکت نفت بود[۵۱] که در آن هر بعدازطهر جمعه در یکی از زمینههای هنری سخنرانی انجام میشد و در پایان جلسه حاضران به پرسش و پاسخ میپرداختند. نمایشگاهی در این محل برگزار نمیشد و فقط اختصاص به سخنرانی داشت.[۵۲]
پانویس[ویرایش]
منابع[ویرایش]
پیوند به بیرون[ویرایش]
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
انجمن خروس جنگی؛ نخستین فریاد هنر مدرن ایران (فیلم)
مرورگر شما از این ویدیو پشتیبانی نمیکنید.کیفیت پایین
کیفیت خوب
عصر ایران؛ محسن ظهوری ـ خروس، مهاجم، رنگارنگ و زیباست که بانگ برمیدارد و خروش میکند؛ برای چه؟ انجمن هنری «خروس جنگی» میگفت برای بیداری مردم. پس خروس طرحی شد بر جلد مجلهای در اواخر دهه ۲۰ خورشیدی تا خبر از بهوجود آمدن انجمنی هنری بدهد که میخواهند طرحی نو دراندازند.
دومین دهه آغاز قرن ۱۳۰۰ خورشیدی، با تحول هنر مدرن در ایران همراه شد؛ «نیما یوشیج»، «محمدعلی جمالزاده»، «صادق هدایت» و «میرزاده عشقی» راههای تازهای در ادبیات داستانی و شعر رفته بودند و تأسیس دانشگاه تهران، فرهنگستان ایران، موزه ایران باستان، کتابخانه ملی و موزه پارس، پژوهشگران را با دنیای جدیدی آشنا میکرد. چند سال تا پایان این دهه یعنی رسیدن به سال ۱۳۲۰ مانده بود که دانشکده هنرهای زیبای تهران هم تاسیس شد تا هنر ایران مسیر تازهای را ببیند. تا پیش از افتتاح این دانشکده، «مدرسه صنایع مستظرفه» مهمترین مرکز هنری ایران تا آن زمان به حساب میآمد. مدرسهای که به همت «کمالالملک» ساخته شده بود؛ کسی که استاد نقاشی به سبک واقعگرایی غربی بود و در همان سالهای افتتاح دانشکده هنرهای زیبا درگذشت.
«جلیل ضیاءپور» از نخستین شاگردان این دانشکده بود. کسی که هنرهای سنتی را در «مدرسه صنایع مستظرفه قدیمه» آموخته بود و سال ۱۳۲۴ با دریافت مدال درجه یک فرهنگی از دانشکده هنرهای زیبا، به «دانشسرای عالی هنرهای زیبای پاریس» رفت. سه سال بعد «ضیاءپور» در ایران بود؛ در کنار نقاشان مدرنی مثل «جواد حمیدی»، «حسین کاظمی»، «شکوه ریاضی»، «محمود جوادیپور»، «عبدالله عامری»، «احمد اسفندیاری» و دیگر هنرمندانی که اکثرا فارغالتحصیلان دانشکده هنرهای زیبا بودند. اما «ضیاءپور» اندیشههای دیگری در سر داشت، او میخواست هنر ایرانی را وارد دنیای مدرن کند؛ پس با همفکرانش یک انجمن هنری مدرن در ایران را راه انداخت.
«فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر / سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر» این شعر «فرخی سیستانی»، شد شعار یکی از پیشروترین انجمنهای هنری ایران. انجمنی که نماد خروس بود؛ پرندهای که او را به غرور و تهاجم و زیبایی میشناسیم و در هنر ایران هم پیشینهای طولانی دارد. مثل کوزهای سفالی که با نقش خروس در عصر سلجوقیان ساخته شده. ریشه واژه خروس در اوستا به معنای خروشیدن است و اعضای انجمن فرهنگی خروس جنگی هم به همین دلیل او را برای نشان انجمنشان انتخاب کردند. نام «خروس جنگی» به پیشنهاد «غلامحسین غریب» نویسنده و اولین نوازنده ساز بادی در ارکستر سمفونیک تهران انتخاب شد و طرحی از آن را هم «جلیل ضیاءپور» کشید تا اولین شماره این مجله در سال ۱۳۲۸ با همراهی «حسن شیروانی» منتقد تئاتر، «منوچهر شیبانی» شاعر، نقاش و فیلمساز و «مرتضی حنانه» موسیقیدان منتشر شود.
نشریه «خروس جنگی»، هنر سنتی را در ایران به چالش کشید و مدرن شدن را نوید داد. شناخت مکاتب هنری غرب، انتشار داستانها و اشعار تازه و چاپ مقالههای تحلیلی درباره نمایشها و موسیقیهای نو در این مجله، نقطه عطفی در تاریخ هنر ایران ایجاد کرد. نخستین متن منتشر شده در اولین شماره این مجله، شعری از «نیما یوشیج» شاعر مدرن ایران بود:
قوقولی قو! خروس میخوانَد
از درونِ نهفتِ خلوتِ ده،
از نشیب رهی که چون رگِ خشک،
در تنِ مردگان دوانَد خون
میتند بر جدارِ سرد سحر
میتراود به هر سوی هامون.
این شعر نیما، به نوعی مانیفست گروه بود. کسانی که داعیهدار نوگرایی بودند و آمده بودند تا حرف تازهای بزنند:
با نوایش از او، ره آمد پُر
مژده میآورد به گوش آزاد
مینماید رهَش به آبادان
کاروان را در این خرابآباد.
نرم میآید
گرم میخوانَد
بال میکوبَد
پَر میافشانَد.
«خروس جنگی» در یکسال پنج شماره منتشر کرد و چون سبک نقاشی «کوبیسم» در آن معرفی شد و عدهای فکر کردند «کوبیسم» همان «کمونیسم» است، «عباس اقبال آشتیانی» وزیر فرهنگ وقت، مجله را توقیف کرد. ضیاءپور موفق شد سوءتفاهم را برطرف کند و دوباره کار مجله را از سر بگیرند؛ اینبار با نام «کویر»، که پس از انتشار دو شماره، دوباره تعطیل شد. گروه «خروس جنگی» پس از آن مجله «پنجه خروس» را منتشر کردند که آثاری از «بهمن محصص» و «سهراب سپهری» هم در آن دیده میشود.
سال ۱۳۳۰ تحولی بنیادین در انجمن «خروس جنگی» رقم میخورد. «مرتضی حنانه» که قبلتر از میان اعضای اصلی کنار کشیده بود و حالا «جلیل ضیاءپور» و «منوچهر شیبانی» هم کنار میروند. به دلیل ورود یک فرد؛ «هوشنگ ایرانی» که از نوگراترین هنرمندان بود و بیپروا و صریح مینوشت.
در آن روزگار هنرمندان مدرن از جانب چند دسته با حملات و نقدهای تند مواجه میشدند؛ نگارگران که نقاشی ایرانی را تنها همان نگارگری میدانستند. تودهایها که میگفتند هنر باید برای عموم مردم قابل فهم باشد و واقعگراها که وجود امر ذهنی و انتزاعی را در اثر هنری برنمیتافتند. در این زمان «هوشنگ ایرانی» بیمحابا به مخالفان هنر مدرن تاخت. بیانیهای که با نام «سلاخ بلبل» در زمان او و به امضای اعضای باقیمانده انجمن یعنی «غریب»، «شیروانی» و «ایرانی» در مجله منتشر شد، نشان از یک جنگ تمام عیار داشت: «هنر خروس جنگی هنر زندههاست. این خروش، تمام صداهایی را که بر مزار هنر قدیم نوحهسرایی میکنند، خاموش خواهد کرد. مرگ بر احمقان.»
«ایرانی» در شعر هم خود را مقید به هیچ بند و زنجیری نمیدید. او آزادانه شعر میگفت و سعی میکرد موسیقی و صدا را هم در اشعارش به کلمه درآورد:
هیمای هورای!
گیل ویگولی
نیبون ... نیبون
غار کبود میدود
دست بگوش و فشرده پلک و خمیده
یکسره جیغی بنفش
میکشد
گوش ـ سیاهی ز پشت ظلمت تابوت
کاه ـ درون شیر را
میجود
هوم بوم
هوم بوم
حالا انجمن «خروس جنگی»، واقعا خروس جنگی شده بود و قصد داشت تا حتی هنر مدرن تازهپا را هم مدرنتر کند. اما این دوره از مجله هم با انتشار ۴ شماره تعطیل میشود. پس از این تعطیلی، اعضای انجمن «خروس جنگی» دیگر مثل قبل سروصدا به پا نکردند. دهه ۴۰، هنرمندان نوگرایی در ایران ظهور کردند که انگار جایی برای این پیشگامان باقی نماند. «هوشنگ ایرانی» پس از انتشار چند کتاب و چند مقاله دوباره به جهانگردیاش پرداخت، «غلامحسین غریب» به حاشیه رفت، «حسن شیروانی» خاموش شد و متنی از او منتشر نشد، «جلیل ضیاءپور» که در استخدام دولت بود، به کار نقاشیاش ادامه داد و «منوچهر شیبانی» چندتایی کتاب شعر منتشر کرد که تاثیر آنچنانی هم نداشت. اما «مرتضی حنانه» که مدتی را در ایتالیا به تحصیل موسیقی پرداخته بود، به ایران بازگشت و ارکستر فارابی را بنیان گذاشت و سپس ارکستر سازهای ایرانی را تشکیل داد. حنانه با ساخت موسیقی متن «هزاردستان» در میان عموم مردم هم معروف شد.
انجمن هنری «خروس جنگی»، با صدای بیدار باش آمد و چند سال بعدش خاموش شد. اما تاثیر فریاد آنها هنر مدرن ایران را زنده نگه داشت.
منبع مطلب : www.asriran.com
مدیر محترم سایت www.asriran.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
خروس جنگی و پیشقراولی هنر نوگرای ایران
سرویس تجسمی هنرآنلاین : رسم است که برای هر دستاورد بشری در عرصههای مختلف، منشاءای بیابیم و شاخصهایی برای آنها در نظر بگیریم. سرآغاز جنبش هنر نوین و پیشرو ایرانی هم با نام جلیل ضیاپور گره خورده و به حق در منابع رسمی و غیررسمی متفقا از او به عنوان پدر نقاشی مدرن ایران نام برده میشود. کوششهای او در تبیین عرصههای نو در هنر و پیشقراولیاش در جریان سازی هنری با عزمی راسخ و روحیهای جسورانه امروز از او به حق چهرهای ساخته که کمترین دستاوردش را میتوان در دمیدن روحی تازه در هنرهای تجسمی ایران و فراهم کردن زمینههای قرار گرفتن هنر ایرانی در مسیر جهانی شدن و روزآمدی به حساب آورد. او در طول فعالیت هنری خود به عنوان نقاش، همواره به عنوان سردمدار نوگرایی و اشاعه دهندهٔ هنر مدرن مطرح بوده و آغاز کننده نقد هنری در ایران است.
موضع گیری آرتیستیک ضیاءپور چهار گروه عمده از هنرمندان یعنی مقلدان شیوههای گذشته، مدرنیستهای بیریشه برگشته از خارج، واپسگرایان تودهگرا و پیگیران روش کهنه اروپایی را نشانه میگرفت. سعی او بر این بود که با تکیه بر ظرفیت فرهنگ بومی، هویت ایرانی را حفظ کند اما با زبان جهانی سخن بگوید و آن را عرضه دارد و در نهایت فرهنگ ایرانی خویش را تعالی بخشد.
سیاهه فعالیتهای هنری ضیاپور در عمر ۷۹ سالهاش آن چنان مفصل و پرتعداد است که مجالی چنین محدود تنها فرصت اشاره به سرفصلهایی مختصر از آنها را در اختیارمان میگذارد.
تحصیلات هنری و بیانیه پرسروصدای ضیاپور
ضیاپوردر سال ۱۳۲۰ وارد دانشکده هنرهای زیبا شد، اولین دوره هنرکده (۱۳۲۴ - ۱۳۲۰) سه دانشآموخته در رشته نقاشی معرفی کرد که ضیاءپور با احراز مقام اول و دریافت مدال درجه یک فرهنگی از طرف دانشکده با بورس اهدائی دولت فرانسه رهسپار آن کشور شد و در دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس در رشته هنرهای تجسمی به ادامهٔ تحصیل پرداخت. او در همین زمان نظریه مشهورش را در مورد هنر تجسمی (نقاشی) به نام "لغو نظریههای مکاتب گذشته و معاصر - از پریمیتیو تا سوررئالیسم" عرضه کرد.
ضیاءپور نظریه و دیدگاه هنری خود را در مهر ماه سال ۱۳۲۷ به صورت رسالهای به نام "لغو نظریههای مکاتب گذشته و معاصر از پریمیتیو تا سوررآلیسم" به مجامع فرهنگی و روزنامهها ارائه میکند و در آن، پس از تاریخچه فشردهای که از مکاتب هنری غرب میدهد تمامی این مکاتب را برای هدف اصلی نقاشی نارسا میشمارد و غالب آنها را قالبی برای عرضه چیزهایی جز نقاشی میداند. با این رساله او به تعریف نقاشی مجرد و انتزاعی بسیار نزدیک شدهاست و به جوهره نقاشی مدرن که پیراستن آن از زاویه ادبی، تاریخی، اجتماعی و امثال آن برای رسیدن به کارکرد مستقل رنگ، خط، نور و کمپوزیسیونهای خلاقه ضروری است نظر دارد.
مکتب خروس جنگی
در سال ۱۳۲۷ پس از اتمام تحصیلات و اولین بازگشت او به ایران، نقاشان آکادمی از جمله جواد حمیدی، حسین کاظمی و... گرد هم میآیند و فعالیت جدی نقاشی معاصر ایران شکل میگیرد. در سال ۱۳۲۸، ضیاءپور با همفکرانش به پایه گذاری انجمن هنری "خروس جنگی" که مجمعی پیشرو در زمینه طرح عرصههای هنر نو خاصه ادبیات، تئاتر، موسیقی و نقاشی بود و نیز چاپ مجلهای با همین نام اقدام کرد..
ضیاءپور در خصوص علت انتخاب نام "خروس جنگی" میگوید: "خروس از نظر ظاهر اندام، موجودی قرص و مهاجم و از نظر رنگآمیزی، جلوهگر؛ از نظر هویت (در ادبیات ما) نمایندهٔ فرشتهٔ بهمن و به عنوان طلایه، وظیفهاش بیداری مردم بوده است و چون هیبت زیبا و رنگین خروس به نقاشی نزدیک و خود نیز مظهر جنگ و مبارزه است، نشانهای مناسب برای اهداف انجمن محسوب میشد. "
او در مورد انگیزههای حرکتی و فعالیتی خروس جنگی چنین میگوید: "هیچ عقبگرایی و واپسگرایی را بیپاسخ نمیگذاشتیم و تا جایی که آگاهیهای ما اجازه میداد، عوامل بازدارندگی و سودجویی را بطور قاطع برکنار میزدیم و افشاگری میکردیم. در واقع خروس جنگی مبارزهای در برابر کهنهپرستی و سنتگرایی به دور از واقعیات زمانه داشت. "
تأثیری که این حرکت در روند هنر نقاشی معاصر ایران بر جای گذاشت، بر کسی پوشیده نیست، چنانکه در سال ۱۳۵۵ نشریه انگلیسی زبان شورای عالی فرهنگ و هنر نوشت: "نقاشی معاصر ایران در سال ۲۹-۱۳۲۸ در عرصهٔ مجادلهٔ هنر کهنه و نو، از طریق نقاشیها و نوشتههای جلیل ضیاءپور وارد مرحلهٔ تازهای شد."
از سال ۱۳۲۷بحث در زمینهٔ نقاشی مدرن اوج گرفت که مرکز این مجادلات فرهنگی و هنری، انجمن و مجلهٔ خروس جنگی بود. ضیاءپور در همین زمان دوازده کنفرانس دربارهٔ نقاشی مدرن و تعدادی مقالهٔ کوبنده و آگاه ساز در برابر نقاشان کلاسیک و مبلغان غربی که همراه هم در برابر نقاشی نو در یک جهت حرکت میکردند، انتشار داد.
ضیاءپور؛ یکی از پیشکسوتان مردمشناسی در ایران
جلیل ضیاءپور، جدا از آنکه نقاشی پیشرو بوده است، فعالیتهای پژوهشی گستردهای را نیز در زمینهٔ مردمشناسی انجام داده و نتایج آنها که حاصل سالها تحقیق و تجربه میباشد، امروزبه عنوان کتب مرجع این رشته از علوم در دانشگاهها مورد استفاده قرار میگیرد. از اینرو میتوان گفت زندگیاش با نقاشی و مردمشناسی آمیخته بود. جدا کردن این دو از یکدیگر، هر یک از آنها را خدشه دار میکرد و به دلیل اعتقادی که به ارزشهای فرهنگی بومی و ایرانی داشت هیچگاه در آثارش قدم از فضا، تم، محیط، نمودها و پدیدههای جامعهٔ خویش بیرون نگذاشت و بر این اساس معتقد بود: "هنرمند کسی است که هویت و شخصیت جامعهٔ خود را بشناسد و آن را معرفی کند و ما فرهنگ خود را نمیشناسیم! میزان فرهنگ هر هنرمند به میزان برخورداری او از جامعه بستگی دارد که البته با متغیرات همراه است و در این تغییرات همهٔ کوشش اندیشمندان، هدفمندان و هنرمندان جامعه دست یافتن به فرهنگی پربار است. ما تا به امروز بهترین سنتها را با خود حمل کردهایم و نمیتوانیم خود را از سنتها خالی بیابیم. هنرمند در زمینه فرهنگی خود از سنتها الهام میگیرد و محتوا سازی میکند."
در حقیقت ضیاءپور یکی از پیشکسوتان مردمشناسی در ایران به شمار میرود و بیش از نیم قرن، پیشینهٔ تحقیق داشته است. از زمینههای پژوهشی مورد علاقهٔ وی میتوان به موضوعات بررسی فرهنگ عامه، زبانشناسی، پوشاک و نقوش زینتی مناطق مختلف ایران اشاره کرد.
ضیاءپور، مردمشناسی بود که روحیهای خلاق، نو جو و جستجوگر داشت و با پشتکار و جسارت به تحقیق میپرداخت. او به منظور تکمیل تحقیقاتش، سالها سواره و پیاده به تمام مناطق ایران از شمال، جنوب، مغرب و مشرق اعم از کویری، کوهستانی، عشایری و نیز مکانهای بسیار دور و غیر قابل دسترس سفر کرد و آنچه وی را مجذوب خود ساخت، رنگ آمیزی محیط، نوع رفتار، گویش، آداب و رسوم و پوشاک مناطق مختلف بود. سفرهای تحقیقی او و نیز دلبستگیاش به ایران و زندگی ایلیاتی در بخشی از افکار و آثار نقاشی او بازتاب یافته است و یکی از بارزترین ویژگیهای آثار او به شمار میرود. تابلوهای "چادرنشینان"، "زن کرد قوچان"، "زن کرد سنندج"، "زینب خاتون"، "دختر لر"، "کل امیر و گل بهار" و بسیاری دیگر از آثار او حاصل چنین بازتابی است و در واقع عملی کردن نظراتی است که از سال ۱۳۲۷ در زمینهٔ تحول نقاشی بر اساس میراث ملی در مجامع هنری ارائه کرده است. بنابراین بدون شک مردمشناسی جای پای قدرتمندی در هنر او دارد.
تالیفات ضیاپور
آثار جلیل ضیاپور در زمینه تالیف و پژوهش هم سیاهه مفصلی است که بیشترین آنها در زمینه فرهنگ و هنر عامه و میراث هنری ما است.
برخی از کتابهای تالیفی ضیاپور عبارت از "آشنایی با رنگآمیزی در آثار هنری ایرانیان از کهنترین زمان تا دوره صفویه"، "پنجاه سال هنر تجسمی ایران معاصر از زمان کمالالملک تا کنون"، "پوشاک اشو زرتشت و موبدان"، "پوشاک ایرانیان از چهارده قرن پیش از صدر اسلام تا اواخر دوره قاجاریه"، "پوشاک ایلها، چادرنشینان و روستاییان ایران"، "تاریخ مختصر هنر ایران و جهان"، "تاریخ هنر عمومی شرق، خاورمیانه و اروپا" و "هنر نقاشی و پیکر تراشی در ایران زمین" است. مجموعه تالیفات او به ۲۸ جلد میرسد.
مشاغل و ماموریتها
ضیاپور از سال ۱۳۳۱ از سوی اداره کل هنرهای زیبای کشور دعوت به کار شد و به فعالیتهای فرهنگی-هنری، مشاغل و مأموریتهای متعددی مانند بنیانگذاری هنرستانهای هنرهای تجسمی دخترانه و پسرانه تهران و دانشکدهٰ هنرهای تزئینی، ریاست موزه مردمشناسی و... پرداخت.
او نمایندگی بعضی از فعالیتهای مهم هنری از جمله بینال بینالمللی نقاشی در "ونیز - ایتالیا"، نمایندگی ادارهٔ کل هنرهای زیبای کشور، در جلسات کمیتهٔ ملی هنرهای تجسمی، وابسته به کمیسیون ملی یونسکو در ایران، نمایندهٔ وزارت فرهنگ و هنر در جلسات کمیتهٔ اجرایی نمایشگاه مونترال کانادا را نیز برعهده داشت.
ضیا پور از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۸۷ هم تدریس در رشتههای هنر شامل (نقاشی، تاریخ هنر، جامعهشناسی هنر و طراحی لباس) در دانشگاههای هنر، الزهرا و تربیت مدرس، در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری را ادامه داد و از آن زمان تا روزهای پایانی زندگی به پژوهش، تألیف و تدریس در دانشکدههای هنرهای دراماتیک و هنرهای تزئینی، دانشگاه مجتمع هنر اسلامی، تربیت مدرس و الزهرا پرداخت.
انتهای پیام/
منبع مطلب : www.honaronline.ir
مدیر محترم سایت www.honaronline.ir لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.