توجه : تمامی مطالب این سایت از سایت های دیگر جمع آوری شده است. در صورت مشاهده مطالب مغایر قوانین جمهوری اسلامی ایران یا عدم رضایت مدیر سایت مطالب کپی شده توسط ایدی موجود در بخش تماس با ما بالای سایت یا ساماندهی به ما اطلاع داده تا مطلب و سایت شما کاملا از لیست و سایت حذف شود. به امید ظهور مهدی (ع).

    انشا در مورد جوجه را اخر پاییز می شمارند

    1 بازدید

    انشا در مورد جوجه را اخر پاییز می شمارند را از سایت هاب گرام دریافت کنید.

    ضرب المثل جوجه را آخر پاییز میشمارند

    ضرب المثل جوجه را آخر پاییز میشمارند

    ریشه و مفهوم ضرب المثل جوجه را آخر پاییز می شمارند

    در زبان فارسی برای هر موضوعی ده ها ضرب المثل وجود دارد که بعضی از آنها گفتار اشخاص نامدار بوده که به ذوق دیگران خوش آمده و مشهور شده است و بعضی دیگر نتیجه داستانی حقیقی یا افسانه ای می باشد و بعضی دیگر از یک قطعه شعر معروف گرفته شده است . یکی از مثل های شیرین فارسی ، ضرب المثل معروف «جوجه را آخر پاییز می شمارند!» است که در رجزخوانی ها و خودنمایی ها کاربرد دارد اما چه داستانی در پس این ضرب المثل نهفته است و چرا می گویند جوجه را آخر پاییز می شمارند. این بخش از نم نمک را مطالعه کنید تا دریابید قضیه ضرب المثل جوجه ها را آخر پاییز می شمارند چیست؟ضرب المثل جوجه را آخر پاییز میشمارندضرب المثل جوجه را آخر پاییز میشمارند

    جوجه رو آخر پاییز میشمارند

    چرا می گویند جوجه را آخر پاییز می شمارند؟

    ما ایرانیان در رجزخوانی های خود ضرب المثل جوجه را آخر پاییز می شمارند را به زبان می آوریم اما چرا جوجه را آخر پاییز می شمارند.

    پاییز فصل دشواری در زندگی جوجه ها است ، جوجه ها در فصل بهار از تخم بیرون می آیند و مراحل رشد را به خوبی سپری می کنند اما با فرا رسیدن فصل پاییز به دلایل گوناگون بسیاری از جوجه ها از بین می روند و تعدادی از آنها باقی می مانند ، به همین خاطر می گویند جوجه را آخر پاییز می شمارند.

    در گذشته بخشی از اقتصاد خانوار از طریق دامپروری و داشتن مرغ تامین می شد بنابراین حفظ تکثیر طیور برای خانواده ها از اهمیت بالایی برخوردار بود و تلاش برای زنده ماندن جوجه ها همیشه از سوی بانوان خانه دنبال می شد. در فصل پاییز و خصوصا ماه آذر سرماهای سخت باعث تلف شدن طیور خانوارها می شد.

    حکایت جوجه رو آخر پاییز میشمارند

    از این رو زنان خانه از جوجه هابه خوبی نگهداری می کردند تا جوجه ها زنده بمانند و با این کار نشان می دادند به اقتصاد خانوار توجه ویژه ای دارند. جوجه ها از نظر فرهنگی نماد آمال و آرزوهای انسان ها بودند و جوجه هرکسی به آخر پاییز رسیده بود ، می گفتند که او به آرزوهایش رسیده است.

    در آخر پاییز و قبل از آغاز مراسم یلدا زنان خانواده تا عصر آخرین روز پاییزی جوجه ها را یکی یکی می شمردند و نتیجه 6 ماه زحمت خود را می دیدند.

    جوجه را آخر پاییز می شمارند ، کنایه از چیست؟

    این ضرب المثل کنایه از این است که نتیجه کار آخرش مشخص میشود نباید از ابتدا زیاد دلخوش و امیدوار بود. این ضرب المثل نشان می دهد که در گذشته آینده نگری و برنامه ریزی برای آینده یک اصل اجتماعی قلمداد می شد. افراد عاقل کسانی هستند که با موفقیت اولیه در کارشان به خود غره نشوند و تا آخر تلاش کنند زیرا راه تا پایان دشواری هایی دارد و ممکن است افرادی که سهل انگارند در میانه راه دچار مشکل شوند و راه خود را تا پایان و موفقیت نپیمایند. مثال جوجه ها را آخر پاییز می شمارند ، تلنگری است بر انسان که عاقبت اندیشی نمی کند و بیش از حد خوش بینی به خرج می دهد.

    ضرب المثل های ایرانی

    پس زمانی باید یافته ها و بهره ها را قطعی و مسلّم دانست که از گذر آزمون ها و رویدادها گذشته و ثبات و دوام خود را نشان داده باشند. خردمند کسی است که پایان کار را بنگرد و به نتیجه آنی کارش یا کاری فریفته نشود.

    حکایت قدیمی ضرب المثل جوجه را آخر پاییز میشمارند

    در روزگاران قدیم مرد کشاورزی در کنار جالیز خود نهال چناری کاشت . امرار معاش مرد کشاورز از طریق کاشت و برداشت سبزی و میوه بود. در تمام سال ها مرد کشاورز در جالیز میوه و سبزیجاتی می کاشت و بعد از رشد و رسیدن میوه آنها را می چید و به بازار می برد تا بفروشد ولی فقط این چنار بود که در تمام این سال ها رشد کرد و بالاتر رفت و مرد کشاورز را تنها نگذاشت.

    بعد از سال ها کشاورز در کنار درخت چنار دانه کدویی را کاشت ، کدو شروع به رشد کردن نمود و هر روز شاخ و برگ بیشتری می داد و بیشتر قد می کشید.

    دانه کدو که نسبت به بقیه ی سبزیجات دیگر آن جالیز بیشتر قد کشیده بود روزی نگاهی به درخت چنار انداخت و گفت :

    چقدر این درخت بلند است؟شاید بتوانم مانند او رشد کنم سپس به دور درخت چنار پیچید و روز به روز بالاتر رفت.

    قدر الهی

    روزی درخت چنار به او گفت :

    آفرین ، خوب داری رشد می کنی؟

    کدوی با غرور گفت :

    چند وقت دیگر از تو هم بلندتر می شوم.

    چنار با خونسردی و بدون ناراحتی به کدو گفت :

    من پانزده سال است اینجا هستم تا اینقدر رشد کرده ام. تو هم ان شالله آنقدر که می خواهی رشد کنی اما باید بدانی علت کاشته شدن هر گیاه متفاوت است. کشاورز برای استفاده از سایه من مرا کاشته باید سعی کنی مسئولیتت را به درستی انجام دهی و به جای اینکه فقط قد بکشی به فکر محصولت هم باشی تا کدویی بزرگ و شیرین داشته باشی وگرنه کارت را به خوبی انجام ندادی.

    دانه ی کدو از حرف چنار نتیجه خوبی نگرفت و با خود گفت :

    چنار به جوانی و طراوت من حسودی می کند و هدفش از این حرف ها این است که من به قد و اندازه ی او نرسم.

    ضرب المثل جوجه

    پس به چنار گفت :

    تو به من حسودی می کنی؟ تو می خواهی من به فکر میوه ام باشم و انرژی و توانم را صرف قد کشیدن و بلندتر شدن نکنم.

    چنار دیگر حرفی نزد و تنها گفت :

    تو باید تا آخر پاییز تمام سعی ات را بکنی ، قبل از اینکه زمستان برسد.

    دانه ی کدو گفت :

    باشه جوجه را آخر پاییز می شمارند و نتیجه را می بینیم.

    از آن روز کدو تصمیم گرفت برای اینکه جواب قاطعی به درخت چنار بدهد ، رشد کند. از آن روز دانه ی کدو آنقدر در فکر رشد شاخه هایش بود که نفهمید که از مسئولیت اصلی اش غافل شد و هیچ میوه ای نداد. یک روز سرد پاییزی که کشاورز دید ، دانه ی کدو فقط قد کشیده و هیچ میوه ای نداده است ، کدو را از جا کند و به دور انداخت.

    داستان ضرب المثل جوجه را اخر پاییز میشمارند

    مَثَل مشابه «جوجه را آخر پاییز می شمارند»

    چنانچه در این بخش از نم نمک می خوانید مشابه مثل دیگر جوجه را آخر پاییز می شمارند ، در زبان فارسی ضرب المثل و اشعار دیگری نیز داریم. یکی از این ضربالمثل ها ، مثل «گوسفند را در آغل می شمارند» است.

    مثل «گوسفند را در آغل می شمارند» نیز به معنای همان ضرب المثل «جوجه را آخر پاییز می شمارند» است و هر دو مثل این را می رسانند که نتیجه کار آخرش مشخص میشود. این مثل بیان می دارد باید گوسفندها را در آغل شمرد زیرا ممکن است گوسفند در صحرا و دشت دچار پیشامدی شود و از بین برود.

    هر که اوّل بین بُود ، اَعْما بُوَد

    هر که آخر بین ، چه بامعنا بُوَد

    این بیت به صورت مَثَل درآمده است و مشابه مَثَل «جوجه را آخر پاییز می شمارند» است. مولوی داستانی در مورد پیدایش این مثل می گوید :

    مردی به دکان زرگری رفت و از او طلب ترازویی نمود تا زر خود را وزن کند. زرگر در جواب این درخواست گفت من غربال ندارم. مرد گفت من ترازو می خواهم ، نه غربال!

    ضرب المثل جوجه را آخر پاییز میشمارند

    زرگر گفت :

    جارو در دکاّن ندارم .

    مرد عصبانیدر جواب زرگر می گوید :

    لودگی نکن ، من از تو ترازو خواستم نه غربال و جارو. زرگر می گوید :

    ای مرد! سخنت را شنیدم و منظورت را فهمیدم ، امّا تو پیرمردی با دستان لرزان هستی که زمان وزن کردن زر دستانت دچار لرزش شده و زر را به زمین خواهی ریخت و آنگاه از من ، جارو طلب خواهی کرد تا آن را از زمین جمع کنی و غربال می خواهی که زر از خاکروبه جدا سازی.

    من پایان کار تو را از همان ابتدا می دانم :

    هر که اوّل بنگرد پایان کار

    اندر آخر او نگردد شرمسار

    مولانا جلال الدّین مولوی ، در جای دیگری می گوید :

    مرد آخر بین مبارک بنده ای است

    و یا این که :

    چشم آخر بین تواند دید راست

    چشم اوّل بین ، غرور است و خطاست

    جوجه های پاییزی

    و یا این بیت :

    به آغاز اگر کار خود ننگری

    به فرجام ، ناچار ، کیفر بری!

    حافظ نیز در این باره بیت جالبی دارد که می فرماید :

    ترسم که روز حشر ، عنان در عنان رود تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار.

    و یا جایی دیگر شیخ اجل می گوید :

    بر عمل تکیه مکن خواجه که از روز ازل تو چه دانی قلم صنع به نامت چه نوشت

    منبع مطلب : namnamak.com

    مدیر محترم سایت namnamak.com لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.

    معنی ضرب المثل " جوجه را آخر پاییز می شمارند " - دانش‌چی

    آشنایی با ضرب المثل جوجه را آخر پاییز می شمارند

    معنی ضرب المثل جوجه را آخر پاییز می شمارنددر این پست با داستان و معانی ضرب المثل ” جوجه را آخر پاییز می شمارند ” آشنا می شوید. با دانشچی همراه باشید.

    معنی ضرب المثل جوجه را آخر پاییز می شمارند

    ۱- نتیجه کار آخرش مشخص میشود نباید از ابتدا زیاد دلخوش و امیدوار بود.

    ۲- نتیجه کار را به پایان کار محول می‌کنند.

    داستان ضرب المثل جوجه را آخر پاییز می شمارند

    در روزگاران گذشته، مرد کشاورزی کنار جالیزی یک نهال جوان چنار را کاشت. مرد کشاورز هر فصل سبزی یا میوه‌ای در این جالیز می‌کاشت و بعد از چند ماه محصول آن به دست می‌آمد. بعد مرد کشاورز آنها را می‌چید و به بازار می‌برد تا بفروشد.

    سالیان سال این کار مرد کشاورز بود. در تمام این سال‌ها میوه‌هاو سبزیجات مختلفی آنجا کاشته می‌شد، رشد می‌کرد و وقتی میوه‌ی رسیده‌ای می‌شد چیده می‌شد. ولی فقط این چنار بود که در تمام این سال‌ها رشد کرد و بالاتر رفت و مرد کشاورز را تنها نگذاشت.

    یک سال کشاورز کنار درخت چنار دانه کدویی را کاشت بعد از چند روز دانه‌ی کدو شروع کرد به رشد کردن هر روز شاخ و برگ بیشتری می‌داد و نسبت به روز قبل بیشتر قد می‌کشید. دانه‌ی کدو که می‌دید نسبت به بقیه‌ی سبزیجات دیگر آن جالیز بیشتر قد کشیده خیلی خوشحال بود. یک روز نگاهی به درخت چنار انداخت و گفت: چقدر این درخت بلند است؟ شاید توانستم به اندازه آن رشد کنم. از فردای آن روز کدو به دور درخت چنار پیچید و روز به روز بالاتر رفت. تا اینکه یک روز درخت چنار به او گفت: آفرین، خوب داری رشد می‌کنی؟

    کدوی مغرور به جای اینکه از این محبت چنار تشکر کند با غرور گفت: کجاش رو دیدی؟ چند وقت دیگر می‌بینی که از تو هم بلندتر می‌شوم.
    چنار که سنی از عمرش گذشته بود وقتی جواب کدوی جوان را شنید به جای اینکه از دستش ناراحت شود، با خونسردی گفت: انشاءالله آن طوری که دلت می خواهد رشد کنی ولی عزیزم من پانزده سال است اینجا هستم تا اینقدر رشد کرده‌ام. هر گیاهی به دلیلی کاشته می‌شود، بعضی گیاهان برای سرسبزی و سایه‌شان کاشته می‌شوند، بعضی از گیاهانمثل تو برای میوه دادن رشد می‌کنند تو باید سعی کنی مسئولیتت را به درستی انجام دهی.

    حرف‌های چنار برای دانه‌ی کدو هیچ مفهومی نداشت. دانه‌ی کدو با خود گفت: خودش مدت‌ها از جوانی‌اش گذشته به جوانی و طراوت من حسودی می کند. این حرف‌ها را می‌زند تا من به قد و اندازه‌ی او نرسم.
    چنار به او گفت: دوست عزیز سعی کن به جای اینکه فقط قد بکشی به فکر محصولت هم باشی تا کدویی بزرگ و شیرین داشته باشی وگرنه کارت را به خوبی انجام ندادی.

    کدو گفت: دیدی گفتم تو به من حسودی می‌کنی؟ تو می‌خواهی من به فکر میوه‌ام باشم و انرژی و توانم را صرف قد کشیدن و بلندتر شدن نکنم. چنار که دید حرفهایش نتیجه‌ی برعکس دارد گفت: باشه، فقط یادت باشد تو باید تا آخر پاییزتمام سعی‌ات را بکنی، قبل از اینکه زمستانبرسد. دانه‌ی کدو گفت:‌ باشه جوجه را آخر پاییز می‌شمارند. هستیم و نتیجه را می‌بینیم.

    چنار که نمی‌دانست چه جوری می‌تواند گیاه جوان را متوجه‌ی اشتباهش کند، فقط گفت کاش معنی واقعی حرفهایت را می‌دانستی. خیلی از مرغ‌ ها هم مثل تو خوش خیالند، آنها اول پاییز فکر می‌کنند می‌توانند چندین جوجه به دنیا بیاورند ولی آخر پاییز که جوجه‌هایشان را می‌شمرند می‌بینند دو الی سه جوجه بیشتر ندارند و بقیه جوجه‌هایش مرده است.

    از آن روز کدو تصمیم گرفت تا می‌تواند رشد کند تا جواب قاطعی به درخت چنار بدهد غافل از اینکه کشاورز چندین بار آمده بود و دیده بود که دانه‌ی کدو فقط قد کشیده و هیچ میوه‌ای نداده است. کشاورز تصمیم داشت کدو را از جا بکند و به دور بیندازد ولی باز گفت: باشه تا آخر پاییز صبر می‌کنم اگر تا آن وقت میوه‌ای نداد آن را از ریشه می‌کنم و به دور می‌اندازمش.

    دانه‌ی کدو همینطور قد می‌کشید و دیگر کم کم به شاخه‌های اصلی چنار می‌رسید کدو آنقدر در فکر رشد شاخه‌هایش بود که نفهمید از مسئولیت اصلی‌اش غافل است و هیچ میوه‌ای نداده. تا اینکه یک روز سرد پاییزی که کشاورز دید دانه‌ی کدو هیچ میوه‌ای نداده عصبانی شد و او را از ریشه درآورد.

    مفهوم و ریشه ضرب المثل جوجه را آخر پاییز می شمارند

    بنابراین، مصداق این مثل، جایی است که یافته ها و بهره ها را زمانی باید قطعی و مسلّم دانست که از گذر آزمون ها و رویدادها گذشته و ثبات و دوام خود را نشان داده باشند.
    به عبارت دیگر، خردمند کسی است که به نتیجهٔ آنی کارش یا کاری فریفته نشود و پایان کار را بنگرد. در این خصوص حضرت جلال الدّین مولوی گفته است:

    هر که اوّل بین بُود، اَعْما بُوَد
    هر که آخر بین، چه بامعنا بُوَد

    خود همین بیت نیز به صورت مَثَل درآمده است. این مثل هم مشابه مَثَل «جوجه را آخر پاییز می شمارند» است. در خصوص پیدایی این مثل، مولوی در داستانی می گوید:

    «مردی شتابان به دکاّن زرگری رفت و گفت:ترازو بده تا زری که دارم وزن کنم. زرگر گفت که غربال ندارم. مرد گفت:ترازو می خواهم، نه غربال! زرگر گفت:جارو در دکاّن موجود نیست!
    مرد عصبانی شد و گفت:لودگی بگذار و خود را به کری مَزن! ترازو بده می خواهم زر بسنجم!

    زرگر در پاسخ گفت:ای مرد! سخنت را شنیدم و منظورت را فهمیدم، امّا می بینم که تو پیرمردی هستی با دست لرزان و می دانم که چون زر بر ترازو بکشی، به زمین خواهد ریخت و آنگاه از من، جارو طلب خواهی کرد تا آن را بروبی و غربال خواهی خواست که زر از خاکروبه جدا سازی. من پایان کار تو را از نخست دانسته ام:

    هر که اوّل بنگرد پایان کار
    اندر آخر او نگردد شرمسار

    مولانا جلال الدّین مولوی، در جای دیگری می گوید:

    مرد آخر بین مبارک بنده ای است

    و یا این که:

    چشم آخر بین تواند دید راست
    چشم اوّل بین، غرور است و خطاست

    و یا این بیت:

    به آغاز اگر کار خود ننگری
    به فرجام، ناچار، کیفر بری!

    مشابه دیگر این امثال، مثل «گوسفندرا در آغل می شمارند» است. زیرا گوسفندی که در صحرا و دشت باشد، قابل محاسبه نیست. چه بسا که تا رسیدن به آغل، دچار پیشامدی شود و از بین برود.

    منبع مطلب : www.daneshchi.ir

    مدیر محترم سایت www.daneshchi.ir لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.

    جواب کاربران در نظرات پایین سایت

    مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.

    میخواهید جواب یا ادامه مطلب را ببینید ؟
    بی نام 5 ماه قبل
    3

    انشا کوتاه بگذارید

    0
    جوجر آخر پاییز می شمارند 3 ماه قبل

    انشا درباره ی این

    هانا 5 ماه قبل
    0

    سلام من هیچی نفهمیدم لطفا متن های خوبی بزارید

    ... 5 ماه قبل
    0

    عالی است

    نرگس گل محمدی 6 ماه قبل
    0

    عالی

    نفس 10 ماه قبل
    0

    لطفا انشا زیاد بزارین که معلم انشامو نفهمه خو😢😢😢

    0
    نفس 10 ماه قبل

    یا مثلا زیاد باشن انشامون با انشا دوستامون مثل هم نیست حداقل

    شبنم 1 سال قبل
    1

    خیلی زیاد است اگر میشود کم تر هم بزارید

    شهزاد استخری 1 سال قبل
    3

    لطفا داستان کوتاه ضرب المثل جوجه‌ها را آخر پاییز می‌شمارند بگزارید ممنون 🥰

    y,mk 1 سال قبل
    0

    سلام اگه امکان باشه انشا درمورد جوجه‌ها را در آخر پاییز میشمارند بزارید اگه کم باشه بهتره ممنون میشیم

    ناشناس 1 سال قبل
    2

    سلام اگه امکان باشه انشا درمورد جوجه را در آخر پاییز میشمارند رو بزارین اگه کم باشه بهتره

    دانا 1 سال قبل
    0

    من میگم عالی 🌹🌹🌹🌹

    عالی 1 سال قبل
    -2

    عالی

    1
    فاطمه رمضانی 1 سال قبل

    عالیه موضوعات من خوشم اومد

    1
    فاطمه رمضانی 1 سال قبل

    عالیه موضوعش

    برای ارسال نظر کلیک کنید