با توجه به سخنان پیامبر نتیجه دوستی با حضرت فاطمه چیست
با توجه به سخنان پیامبر نتیجه دوستی با حضرت فاطمه چیست را از سایت هاب گرام دریافت کنید.
نتیجۀ دوستی حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت
آیا حضرت فاطمه زهرا (سلام علیها) معصوم بودند؟
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در مورد عملی نشدن وصایای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) توسط اصحاب چه گفتاری دارند؟
فضایل حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در کلام ائمه معصومین (علیهم السلام) چگونه است؟
چه فضائلی درباره ی حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در کتب اهل سنت نقل شده است؟
چه روایاتی در منابع اهل سنت از زبان عایشه درباره ی شباهت حضرت فاطمه (علیها السلام) به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده است؟
منبع مطلب : rasekhoon.net
مدیر محترم سایت rasekhoon.net لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
محبت و دوستی پیامبر به فاطمه
محبت و دوستی پیامبر به فاطمه <?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
محبت و عشق، قویترین جاذبه در میان دو موجود است. در قانون معروف جاذبه که بر عالم ماده حکومت میکند، آمده است: «هر مقدار جرم اجسام زیادتر، و فاصلهی آنها کمتر باشد جاذبهی آنها بیشتر است» این قانون در جهان معنی و معنویت و محبتهای الهی هم حاکم میباشد، یعنی هر قدر شخصیتها والاتر و فاصلهها کمتر باشد این محبت و عشق قویتر میگردد.
با این تقاوت که در جهان ماده گاهی اختلاف و تضاد علت جاذبه است، مانند دو الکتریسیتهی مثبت و منفی، ولی در جهان ارواح و معنویت هر قدر سنخیت و تشابه بیشتر باشد این جاذبه نیرومندتر و فعالتر است و تضاد در کار نیست، بلکه تضاد باعث دوری است.
با توجه به این مقدمه کوتاه که از کتاب جاذبه و دافعهی مرحوم شهید مطهری و کتاب زهرا (علیهاالسلام) برترین بانو از آیة الله مکارم شیرازی نقل به مضمون شده است، به سراغ احادیثی میرویم که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تا چه حد به دختر عزیزش فاطمه (سلاماللهعلیها) اظهار عشق و علاقه و محبت میکرد و او را دوست میداشت.
بخاری در صحیح خود در کتاب بدء الخلق در باب مناقب قرابت رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) و منقبت فاطمه (سلاماللهعلیها) میگوید:
[ صفحه 308]
«روی بسنده عن المسور بن مخرمة ان رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم قال: فاطمة بضعة منی فمن اغضبها اغضبنی». [1] .
«مسور بن مخرمه میگوید: پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: فاطمه پارهی تن من است، پس کسی که او را ناراحت بکند و به غضب بیاورد، مرا ناراحت کرده و به غضب آورده است.» و مناوی نیز در کتاب فیض القدیر این حدیث را بیان کرده و گفته است.
سهیلی به این حدیث استدلال کرده است مبنیبر اینکه اگر کسی به فاطمه فحش بدهد و یا اهانت به وی بکند کافر است، برای اینکه سب و فحش دادن به فاطمه هم او را و هم پیامبر را ناراحت میکند و بعد میگوید: همانا فاطمه افضل و برتر از شیخین میباشد.
اینکه فاطمه (سلاماللهعلیها) برتر از شیخین میباشد جای شک و تردید نیست و اما اینکه سهیلی گفته است که فاطمه (سلاماللهعلیها) برتر از شیخین است شاید منظور وی این است که اگر کسی به شیخین فحش بدهد و یا اینکه احترامشان نکند کافر نمیشود، ولی اگر به زهرا (سلاماللهعلیها) فحش بدهد کافر میشود. و نسائی در خصائص خود (ص 35) همین روایت بخاری را ذکر کرده است.
باز هم بخاری حدیثی را از مسور بن مخرمة و او از پیامبر اسلام روایت میکند:
«انه قال- ای النبی صلی الله علیه و آله و سلم- فانما هی فاطمة بضعة منی یریبنی ما ارابها و یؤذینی ما آذاها». [2] .
«پیامبر اسلام فرمود: همانا فاطمه پارهای از وجود و هستی من است هر کس او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است و هر کسی او را آزار دهد مرا آزرده است.»
و این حدیث را ابوداود هم در صحیح خود در جلد 12، در باب ما یکره ان یجمع بینهن من النساء بیان کرده است.
[ صفحه 309]
مسلم در صحیح خود در باب فضائل فاطمه (سلاماللهعلیها) با سندی از مسور بن مخرمه روایت کرده است: «قال رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم انما فاطمة بضعة منی یؤذینی ما آذاها». [3] .
«مسور بن مخرمة گفته است: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: همانا فاطمه پارهای از وجود من است، آزار میدهد مرا آن چه فاطمه را آزارد.»
و فخر رازی در تفسیر کبیر خود در تفسیر آیه مودة در سوره شوری (چنانکه بحث آن گذشت) میگوید: «یؤذینی ما یؤذیها [4] اذیت میکند مرا آن چه که فاطمه را اذیت میکند».
و باز فخر رازی در سورهی معارج در تفسیر آیه «و فصیلته التی تؤیه [5] گفته است: «فاطمه بضعة منی» [6] «فاطمه پارهای از وجود و هستی من است»
باز هم مسلم در باب فضائل فاطمه (سلاماللهعلیها) به سند از مسور بن مخرمة روایت میکند:
«حدثنا عن رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم قال فیه: فانما ابنتی- یعنی فاطمة علیها السلام- یریبنی ما ارابها و یؤذینی ما آذاها». [7] .
«مسور حدیثی را از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند که پیامبر در آن حدیث فرمود: همانا دخترم- فاطمه (سلاماللهعلیها)- پارهی تن من است، ناراحت میکند مرا آنچه که او را ناراحت کند و آزار میدهد مرا آن چه او را آزار دهد.
و این حدیث را ترمذی در صحیح خود، ج 2، ص 319، در فضل برتری فاطمه بنت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده است.
[ صفحه 310]
باز هم ترمذی به سند از عبدالله ابن زبیر حدیثی را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند: «انما فاطمة بضعة منی یؤذینی ما آذاها و ینصبنی ما انصبها». [8] .
«فاطمه پارهی تن و جان من است، آنچه او را آزار دهد مرا آزار میدهد و آنچه او را به زحمت افکند مرا به زحمت میافکند.»
حاکم با سند از عبیدالله بن أبیرافع و از مسور میگوید:
«انه بعث الیه حسن بن حسن علیهالسلام یخطب ابنته فقال له: قل فلیلقنی فی العتمة قال: فلقه، فحمدالله المسور و اثنی علیه ثم قال اما بعد ایم الله ما من نسب و لا سبب و لا صهر احب الی من نسبکم و سببکم و صهرکم و لکن رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم قال: «فاطمة بضعة منی یقبضنی ما یقبضها و یبسطنی ما یبسطها و ان الانساب یوم القیامة تنقطع غیر نسبی و صهری و عندک ابنتها و لو زوجتک لقبضها ذلک فانطلق عاذرا له». [9] .
«مسور میگوید: حسن بن حسن (علیهالسلام) (یعنی حسن مثنی) کسی را به طرف مسور فرستاد تا اینکه دختر او را خواستگاری بکند، مسور به فرستادهی وی گفت: به حسن بگو مرا در عتمه و اول شب ملاقات بکند، فرستاده پیام را به حسن بن حسن (علیهالسلام) گفت و بعد حسن مسور را ملاقات کرد و مسور حمد و ثنای الله را بجا آورده پس گفت: به خدا قسم هیچ نسب و خویشاوندی دوستتر برای من بهتر نیست از نسب و خویشی با شما ولکن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «فاطمه پاره ای از
[ صفحه 311]
وجود و هستی من است ناراحت میکند مرا آن چه فاطمه را ناراحت کند و آن چه فاطمه را خوشحال بکند مرا خوشحال میکند و تمام نسبها در روز قیامت قطع میشوند و از بین میروند مگر نسب و خویشی من» بعد مسور به حسن بن حسن (علیهالسلام) میگوید: دختر فاطمه در نزد توست. و اگر دخترم را بعقد تو در بیاورم این ازدواج فاطمه را ناراحت میکند، در حالی که مسور از حسن عذر میخواست رفت. و حاکم نیشابوری بعد از این حدیث میگوید: هذا حدیث صحیح الاسناد.
ابونعیم با سندی از أنس روایت میکند:
«قال رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم ما خیر للنساء؟ فلم ندر ما نقول، فسار علی علیه السلام الی فاطمة سلاماللهعلیها فأخبرها بذلک فقالت: فهلا قلت له: خیر لهن ان لا یرین الرجال و لا یرونهن، فرجع فأخبره بذلک فقال من علمک هذا؟ قال فاطمة قال: انها بضعة منی»
انس گفته است: پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال فرمود: «چه چیزی برای زنها بهتر است؟ انس میگوید ما نمیدانستم چه جوابی خدمت پیامبر عرض بکنیم، بعد از این سؤال علی (علیهالسلام) به نزد فاطمه (سلاماللهعلیها) رفت و سؤال پیامبر را به فاطمه گفت، فاطمه (سلاماللهعلیها) به علی (علیهالسلام) گفت الآن خدمت پیامبر مشرف شوید به وی بگویید: بهترین چیز برای زنها این است که آنان مردها را نبینند و مردها هم آنان را نبینند، علی (علیهالسلام) خدمت پیامبر برگشت و به آن سؤال جواب داد، پیامبر فرمود: چه کسی این جواب را به تو تعلیم کرد؟ علی عرض کرد: فاطمه، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: همانا فاطمه پارهای از وجود و هستی من است. [10] .
و بعد ابونعیم میگوید: سعید بن مسیب این حدیث را از علی (علیهالسلام) روایت کرده است.
[ صفحه 312]
متقی هندی میگوید: «انما فاطمة شجنة منی یبسطنی ما یبسطها و یقبضنی ما یقبضها». [11] .
«پیامبر فرمودند: همانا فاطمه شعبهای از من است، آن چه که فاطمه را خوشحال بکند مرا خوشحال کرده است و آن چه فاطمه را ناراحت بکند مرا ناراحت میکند.»
در این حدیث پیامبر فرمود: فاطمه شجنه من است، شجنه در لغت یعنی شعبه و ابن اثیر در البدایة و النهایه میگوید: شجنه شعبه است و به معنی شاخهی درخت هم آمده است. واقعا که فاطمهی زهرا شعبهی پیامبر است و علت اینکه پیامبر در حد بالایی دخترش را دوست دارد نه فقط به خاطر اینکه زهرا دختر پیامبر است بلکه پیامبر دختران دیگر هم داشت و آنها را هم دوست داشت، ولی اینکه این مقدار فاطمه (سلاماللهعلیها) را دوست دارد برای اینکه فاطمه دختر وحی است و فاطمه شعبهی دین پیامبر است و فاطمه خلاصه و چکیدهای از دین و آیین مقدس پیامبر است و فاطمه (سلاماللهعلیها) عصارهی 23 سال زحمات طاقتفرسای پیامبر است. توسط فاطمه زهراست که سرنوشت اسلام رقم زده میشود و توسط زهراست که چهرهی منافقین و اسلام نماهای امروز و کفار مشرکین دیروز روشن میشود و توسط زهرا از انحراف اسلام و دین که توسط قلدران زر و زور به انحراف کشیده میشد جلوگیری میشود و در مسیر حقیقی واقعی و صاف و زلال خود رهبری میگردد، و به یک کلام، فاطمه زهراست که اولین مدافع حق و ولایت است و تا آخرین لحظه زندگی در سنگر دفاع از ولایت و امامت استقامت نمود و با یک دنیا نفرت و غضب از غاصبین ولایت و دوستداران قدرت و مقام از دنیا رفت. و لذا فاطمه شعبهی دین پیامبر است؛ و مقصود از کلمهی منی که در کلام گهربار پیامبر آمده همان دین و آیین و وحی الهی پیامبر است و لذاست که فرمود: فاطمه شجنة منی»
متقی هندی از حسن بصری و او به نقل از علی بن ابیطالب (علیهالسلام) میگوید:
[ صفحه 313]
«قال لنا رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم ذات یوم: ای شیء خیر للمرأة فلم یکن عندنا لذلک جواب فلما رجعت الی فاطمة علیهاالسلام قلت: یا بنت محمد ان رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم سألنا عن مسئلة فلم ندر کیف نجیبه، فقالت و عن ای شیء سئلکم؟ فقلت: قال: ای شیء خیر للمرأة؟
قالت: فما تدرون ما الجواب؟ قلت لها: لا فقالت: لیس خیر للمرأة من ان لا تری رجلا و لا یریها فلما کان العشی جلسنا الی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فقلت له: یا رسولالله انک سئلتنا عن مسئلة فلم نجبک فیها لیس للمرأة شیء خیر من ان لا تری رجلا و لا یریها قال و من قال ذلک؟ قلت: فاطمة،قال: صدقت انها بضعة منی». [12] .
«روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ما فرمود: چه چیزی برای زن بهتر میباشد، و ما نتوانستیم جوابی برای آن سؤال پیدا بکنیم، وقتی به خانه برگشتم به فاطمه گفتم: ای دختر پیامبر، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از ما مسئله ای را سؤال فرمود و ما ندانستیم که چگونه جواب پیامبر را بدهیم، فاطمه گفت: چه چیزی پیامبر از شما سؤال فرمود؟ به فاطمه گفتم: فرمود:چه چیزی برای زن بهتر است؟
فاطمه گفت شما ندانستید جواب چیست؟ به او گفتم: نه، فاطمه گفت: چیزی بهتر از این برای زن نیست که او مردی را نبیند و مردی هم او را نبیند. پس وقتی خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بودیم، عرض کردم: ای رسول خدا شما از ما مسئلهای را سؤال فرمودید و ما جواب آن مسئله را نتوانستیم بدهیم، حالا جواب شما را میدهم! هیچ چیزی برای زنها بهتر از این نیست که مردی را نبیند و مردی هم او را نبیند، پیامبر فرمود: این جواب را چه کسی گفته است؟ گفتم: فاطمه، پیامبر فرمود: راست گفتم که او پارهای از وجود و هستی من است.»
ابن حجر میگوید: عبدالله بن حسن مثنی ابن حسین سبط بر عمر بن عبدالعزیز وارد شد در حالی که نوجوانی بود، عمر از جایش بلند شد و به استقبال عبدالله رفت،
[ صفحه 314]
وقتی که عبدالله رفت اطرافیان عمر وی را ملامت و سرزنش کردند، عمر در جواب آنها گفت: همانا شخص مورد اعتمادی حدیث کرد مرا (گویا از کسانی که اطراف رسول خدا بودند شنیده است) که پیامبر فرمود: «انما فاطمة بضعة منی یسرنی ما یسرها» و أنا اعلم ان فاطمة علیها السلام لو کانت حیة لسرها ما فعلت بابنها.[13] «فاطمه پارهی وجود من است، مسرور و خوشحال میکند مرا آن چه فاطمه را خوشحال بکند»، و عمر میگوید: من میدانم که همانا اگر فاطمه (علیهاالسلام) زنده بود از آن چه من با پسر او انجام دادم خوشحال میشد.
نسائی با سند از مسور بن مخرمة روایت میکند که روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر منبر خود خطبه میخواند و من در آن روز محتلم (به سن بلوغ) بودم شنیدم که و فرمود: «ان فاطمة بضعة منی» [14] «همانا فاطمه پارهی وجود و هستی من است.»
قندوزی میگوید: در مشکاة از عایشه نقل شده است:
«قالت ما رأیت احدا کان اشبه سمنا و هدیا و دلا (و فی روایة) حدیثا و کلاما برسولالله صلی الله علیه و آله و سلم من فاطمة و کان اذا دخلت علیه قام الیها فاخذ بیدها فتقبلها و اجلسها فی مجلسه و کان اذا دخل علیها قامت الیه فاخذت بیده فتقبلته و اجلسته فی مجلسها» [15] .
«عایشه گفته است: هیچ کسی را ندیدم از جهت راه و رسم زندگی (در روایتی دیگر آمده است از جهت حدیث و کلام) شباهت وی به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از فاطمه بیشتر باشد، هر وقت فاطمه بر پیامبر داخل میشد پیامبر به طرف فاطمه میرفت و جلوی او بلند میشد و دست او را میبوسید و در جای خود فاطمه را مینشانید و نیز
[ صفحه 315]
بارها پیامبر بر فاطمه وارد میشد فاطمه جلوی پای پیامبر بلند میشد و دست مبارک پیامبر را میبوسید و پدر بزرگوارش را در جای خود مینشانید. و این روایت را ابوداود هم در سنن خود آورده است.
اکثر این احادیث که در دو فصل بیان شد (مقام فاطمه در نزد خدا و مقام فاطمه در نزد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم در کتاب شریف ینابیع المودة، باب 55، از صحفهی 169 الی 178، چاپ مکتبة المحمدی، 1385 هجری قمری، آورده شده است، علاقهمندان میتوانند مراجعه بکنند.
در کتاب فرائد السمطین با هشت سند از ابن ابینجیح و او از پدرش نقل کرده است:
«انه سمع رجلا من اهل الکوفة یقول: سمعت علیا علی منبر الکوفة یقول: قلت: «یا رسولالله أنا أحب الیک ام هی؟- یعنی فاطمة- قال: هی احب الی منک و انت أعز الی منها». [16] .
«مردی از اهل کوفه شنیده و برایش نقل کرده است: از علی (علیهالسلام) که بر منبر کوفه میفرمود: به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کردم: من در نزد شما محبوبتر هستم یا وی (فاطمه)؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود: او نزد من محبوبتر است از تو و تو نیز نسبت به فاطمه در نزد من عزیزتر هستی».
حاکم نیشابوری با سندی به نقل از عایشه میگودی:
«ما رأیت احدا کان اشبه کلاما و حدیثا من فاطمة برسولالله صلی الله علیه (و آله) و سلم و کانت اذا دخلت علیه رحب بها و قام الیها فاخذ بیدها فقبلها و اجلسها فی مجلسه». [17] .
«احدی را ندیدم که از جهت سخن گفتن شباهتش به رسول خدا از فاطمه بیشتر باشد و فاطمه هر زمانی که بر پیامبر داخل میشد، پیامبر آغوش مبارک برای فاطمه باز
[ صفحه 316]
میکرد و بلند میشد و دست وی را میگرفت و فاطمه را میبوسید و در جای خود مینشاند».
و همین حدیث را حاکم در صحفهی 159 و بخاری در باب الأدب المفرد، صفحه 141 و ابوعمرو در استیعاب، جلد دوم، صفحهی 741 و بیهقی در سنن خود، جلد 7، صفحه 101 آوردهاند و بیهقی در آخر حدیث آورده است «و کان- یعنی النبی صلی الله علیه (و آله) و سلم- اذا دخل علیها رحبت به و قامت فأخذت بیده فقبلته».
«و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هر زمانی که بر فاطمه وارد میشد فاطمه بلند میشد آغوش مبارک خویش را برای پیامبر باز میکرد و دست مبارک پیامبر را میگرفت و میبوسید».
احمد بن حنبل در مسند خود (ج 3، ص 164) از أنس بن مالک میگوید: هیچ احدی شبیهتر به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از حسن بن علی (علیهالسلام)فاطمه (سلاماللهعلیها) نبود.
متقی هندی در جلد 7، کنز العمال، صفحهی 111 از عایشه میگوید: پیامبر فاطمه بسیار بسیار گیسوان فاطمه را میبوسید.
و مناوی در فیض القدیر، جلد 5، صفحه 176، میگوید: پیامبر اسلام بسیار بسیار دهان فاطمه را میبوسید. و از ابیداود نقل شده است که: پیامبر زبان فاطمه را میمکید.
ابن اثیر در اسد الغابة (ج 5، ص 522) از ابن عباس میگوید: همانا پیامبر هر زمانی که از سفر تشریف میآورد دخترش فاطمه (سلاماللهعلیها) را میبوسید، و همین حدیث را هیثمی در مجمع الزوائد (ج 8، ص 42) و محبالدین طبری در ذخائر العقبی (ص 36) آوردهاند.
باز هم محبالدین طبری در ذخائر العقبی از عایشه نقل میکند: «همانا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روزی زیر گلوی فاطمه (سلاماللهعلیها) را میبوسید، به پیامبر عرض کردم: ای رسول خدا شما کاری نسبت به فاطمه انجام میدهید که با دیگران انجام نمیدهید! پس پیامبر فرمود: ای عایشه! من هر وقت اشتیاق بهشت را پیدا بکنم زیر گلوی فاطمه را میبوسم».
[ صفحه 317]
سمهودی بعد از نقل حدیث (فاطمه پارهی تن من است هر که او را بیازارد مرا آزرده و هر که به او بدگمان شود به من بدگمان شده است) میگوید: هر کسی یکی از فرزندان فاطمه را اذیت کند و یا نسبت به او غضب نماید خود را در معرض خطر عظیم قرار داده است و هر کسی آنان را احترام نموده و تعظیم نماید خویشتن را در معرض رضایت او قرار داده است. [18] .
سهیلی گوید: این حدیث دال بر این است که هر که فاطمه (سلاماللهعلیها) را دشنام سب نماید کافر گردیده و هر که بر او درود فرستد همانا بر پیامبر درود فرستاده است و نیز چنین استنباط مینماید که اولاد فاطمه مانند خود فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) هستند زیرا که آنان پارهی تن زهرا هستند و نیز مانند جدا کردن و قطع نمودن شاخه از ساقه و ریشه است و مانند آن است که شیء را از خود او جدا کرده و قطع نمایند و این کار غیر ممکن خواهد بود یعنی فرزندان فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) مانند شاخههای درختی هستند که به ساقه چسبیدهاند و جدا کردن فرزندان از مادر محال است. و به قول مرحوم آیةالله سید کاظم قزوینی، مقصود سمهودی از خطر عظیم که به آن اشاره کرده است این آیه قرآن باشد: ان الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و فی الاخرة و اعد لهم عذابامهینا. [19] «کسانی که خدا و پیامبر او را اذیت کنند در دنیا و آخرت مورد لعن خدا و رسول قرار گرفته و بر ایشان عذاب دردناکی مهیا کرده است». و نیز: «و الذین یؤذون رسول الله لهم عذاب الیم.» [20] «کسانی که پیامبر را اذیت مینمایند عذاب دردناکی بر ایشان خواهد بود.»
اکنون شما خوانندهی عزیز بعد از بیان این آیات و تدبر و تأمل و دقت بر آنان خود قضاوت کن نسبت به آنهایی که پارهی تن و روح و هستی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را اذیت کردند.
[ صفحه 318]
خوب برگردیم به بیان احادیثی که بیانگر شدت علاقه پیامبر اسلام به فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) است، اگر چه این مسئله آن قدر مهم است که زبان و قلم از بیان آن عاجز است و نمیشود برای آن حد تعیین کرد.
پیامبر با عظمت اسلام آن قدر به زهرایش علاقه داشت و اظهار محبت میکرد که هر وقت حضرت به مسافرت تشریف میبرد آخرین نفری را که ملاقات فرموده خداحافظی میکرد فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) بود و نیز اولین کسی را که در مراجعت و برگشت دیدار میکرد باز هم فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) بود.
ابوداود با سندی از ثوبان (خدمتکار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم میگوید:
«کان رسولالله (صلی الله علیه (و آله) و سلم) هر زمانی که مسافرت میفرمود آخرین خداحافظی حضرت با افراد اهل خود، فاطمه (سلاماللهعلیها) بود و قتی که از سفر مراجعت میکرد اولین کسی را که دیدار میفرمود و به خانه او داخل میشد فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) بود.
حاکم نیشابوری با سند از ابن عمر روایت کرده است:
«ان رسولالله صلی الله علیه (و آله) و سلم کان اذا خرج فی غزاة کان اول عهده بفاطمة علیها السلام. [21] .
«همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هر زمانی که جهت جنگ و مبارزه از مدینه خارج میشد اول دیدارش با فاطمه (سلاماللهعلیها) بود.»
و ذهبی در تلخیص خود که در پاورقی مستدرک چاپ شده است میگوید:
«کان اذا خرج فی غزاة کان آخر عهده بفاطمة علیهاالسلام، و اذا رجع کان اول عهده
[ صفحه 319]
بها.» [22] .
«پیامبر زمانی که به جهت جنگی از مدینه خارج میشد آخرین دیدار وی با فاطمه (سلاماللهعلیها) بود و وقتی که از جنگ بر میگشت اولین دیدار را هم با فاطمه داشت.»
باز هم حاکم نیشابوری با سند از ابن عمر روایت کرده است:
«ان النبی صلی الله علیه (و آله) و سلم کان اذا سافر کان آخر الناس عهدا به فاطمة علیها السلام و اذا قدم من سفر کان اول الناس عهدا به فاطمة علیها السلام». [23] .
«همانا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هر زمانی که مسافرت میفرمود آخرین کسی که با وی خداحافظی میکرد فاطمه (سلاماللهعلیها) بود و وقتی که از سفر تشریف میآورد اول کسی را که دیدار میفرمود باز هم فاطمه (سلام الله علیها) بود.»
باز حاکم نیشابوری این حدیث را به طریق دیگری روایت کرده و در آن زیاد کرده است: «فقال لها رسولالله صلی الله علیه (و آله) و سلم: فداک أبی و امی».
«رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به فاطمه فرمود: پدر و مادرم فدای تو باد.»
و نیز حاکم نیشابوری با سندی از ابیثعلبه الخشینی روایت میکند و میگوید:
«کان رسولالله صلی الله علیه (و آله) و سلم اذا رجع من غزاة او سفر أتی المسجد فصلی فیه رکعتین ثم بفاطمة علیها السلام ثم یأتی أزواجه.» [24] .
«رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هر وقت که از غزوه و یا سفری برمیگشتند به مسجد میآمد و دو رکعت نماز میخواند پس به خانهی فاطمه تشریف میآورد و بعد به منزل همسران خود سر میزد.»
این حدیث را ابونعیم از ابیثعلبه نقل کرده است با یک مقدار اضافی: «رسول
[ صفحه 320]
خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از سفر جنگی که برمیگشتند به مسجد میرفت و دو رکعت نماز میخواند، پس از مسجد خارج میشد و قبل از آن که به منزل همسران خویش سر بزند به منزل فاطمه سر میزد، فاطمه (سلاماللهعلیها) از پدر بزرگوارش استقبال میکرد و صورت پیامبر و چشمهای مبارک وی را میبوسید و گریه میکرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چه چیزی تو را به گریه انداخته است؟ عرض کرد: میبینم رنگ مبارک شما تغییر کرده است، پیامبر به فاطمه میفرمود: ای فاطمه همانا خداوند عزیز و بزرگ پدر تو را برای کاری مهم مبعوث فرمود و بر این زمین خانهی گلی و سخن منظومی باقی نمیماند مگر اینکه خداوند بواسطهی آن بعثت، عزت و یا ذلت را داخل میکند و این مأموریت و بعثت و اسلام عزیز به آن حد برسد که شب فرا میرسد یعنی اسلام به همه جا و سرزمینها میرسد همان طور که شب همه جا را میگیرد. [25] .
ابن حجر هیثمی در کتاب الصواعق المحرقه به نقل از احمد بن حنبل و دیگران میگوید:
«انه صلی الله علیه (و آله) و سلم کان اذا قدم من سفر اتی فاطمة (علیهاالسلام) و أطال المکث عندها، ففی مرة صنعت لها مسکین من ورق و قلادة و قرطین و سترباب بیتها فقدم صلی الله علیه (و آله) و سلم و دخل علیها ثم خرج، و قد عرف الغضب فی وجهه حتی جلس علی المنبر فظنت أنه انما فعل ذلک لما رأی ما صنعته فارسلت به الیه لیجعله فی سبیل الله فقال: فعلت فدها ابوها- ثلاث مرات- لیست الدنیا من محمد و لا آل محمد و لو کانت الدنیا تعدل عند الله فی الخیر جناح بعوضة ما سقی منها کافرا شربة ماء ثم قام فدخل صلی الله علیه (و آله) و سلم علیها و انه صلی الله علیه (و آله) و سلم أمر ثوبان أن یدفع ذلک الی بعض أصحابه و بأن یشتری لها قلادة من عصب و سوارین من عاج و قال: ان هؤلاء
[ صفحه 321]
اهل بیتی و لا احب أن یأکلوا طیباتهم فی حیاتهم الدنیا. [26] .
«همانا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هر وقت از سفر میآمد به خانهی فاطمه (سلاماللهعلیها) میآمد و مدت زیادی در نزد فاطمه میماند، در یک مرتبه که رسول خدا از سفر برگشت و طبق معمول به منزل فاطمه رفت، در فاطمه یک گردنبند و دو دستبند برای خود و حسنین از نقره تهیه کرده بود و یک پرده هم به در آویخته بود، پیامبر اسلام در حال خارج شدن غضب و ناراحتی از چهرهی مبارکش نمایان بود تا اینکه بر منبر نشست.
پس فاطمه یقین کرد که پیامبر ناراحت بیرون رفت به خاطر کاری که انجام داده است (یعنی تهیهی دستبندها و گردنبند و پرده) بعد سرور زنان عالم دستبندها گردنبند و پرده را خدمت پیامبر فرستاد تا اینکه آنها را در راه خدا بدهد، وقتی پیامبر این حرکت زیبا و نجیب را از فاطمه دید سه بار فرمود: فدای او باد پدرش، دنیا از محمد و آل محمد نیست یعنی محمد و آل محمد (علیهمالسلام) را به دنیا چه کار، اگر دنیا در نزد خداوند بهاندازهی بال مگس خوب میبود هر آینه یک جرعهی آب از دنیا را به کافر نمینوشاند، بعد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بلند شد و نزد فاطمه رفت و به ثوبان امر فرمود دستبندها و گردنبند و پرده را به بعضی اصحاب و فقرا بدهد و برای فاطمه گردنبند از دندان گوسفند و دو تا دستبند از عاج بخرد و فرمود: همانا اینان اهل بیت من و نزدیکان من هستند و دوست ندارم که از لذات دنیوی بهره مند شوند.»
این حدیث را خیب عمری در کتاب مشکاة المصابیح و نویری در نهایة الادب قندوزی در ینابیع المودة و طبرانی در معجم الکبیر و زبیدی در اتحاف السادة بیان کردهاند و از بزرگان شیعه هم کلینی در کافی و طبرسی در مکارم الاخلاق با تفصیل و توضیح زیاد بااندکی اختلاف از زرارة نقل کردهاند، علاقهمندان میتوانند مراجعه کنند.
و این حدیث مورد قبول فریقین است و از راههای گوناگون روایت شده
[ صفحه 322]
است مقصود از پردهای که رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) از آویختن آن ناراحت شد، پرده ای که معمولا پشت در منزل نصب میکنند نیست، بلکه چنین پرده ای باعث میشود که داخل خانه کاملتر و بهتر پوشانده شود و محال است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از آویختن چنین پردهای ناراحت شده باشد، بلکه مراد آن است که سرور زنان دو عالم، در خانهی خویش پرده را به عنوان زینت و رسم تزیین آویخته بود و طبیعی است زندگی زاهدانه و فقیرانهی پیامبر اکرم اسلام با چنین زینت و زیورهایی سازگار نبوده است و نبی اکرم از این معنی ناراحت شده و همین مطلب هم دربارهی گردنبند و دستبند صدق میکند و اگر ما صحت این حدیث ابن حجر در صواعق را قبول بکنیم پس مقصود همان است که عرض شد و فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) هم که دست پروردهی پیامبر رحمت است بهتر دید که آنها را برای فقرا و بیچارگان اهدا بفرماید.
و ابن شاهین هم در کتاب مناقب فاطمه از ابوهریره و ثوبان این حدیث را نقل کرده است: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سه بار فرمود: پدرش فدایش باد که این کار را انجام داد، آل محمد را با دنیا چه کار، زیرا آنها برای آخرت آفریده شدهاند و به خاطر وجود آنان دنیا خلق گردیده است.
و احمد بن حنبل هم در مسند خود، جلد 5، صفحهی 275، چاپ بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، این حدیث را نقل میکند بااندک اختلاف و در آخر میگوید: پس اینان اهل بیت منند و دوست ندارم که در حیات دنیویشان از حطام دنیوی بهرهبرداری کنند.
و از حدیث ابن شاهین و حدیث احمد بن حنبل به دست میآید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمیخواسته است اجر و مزد اخروی دختر عزیزش از نعم آخرت کم شود، چون گرفتاریها و سختیها و رنجهای آنها در دنیا برای آنان در آخرت اجر و پاداش خواهد داشت و پاداش را در جایی دیگر خواهند گرفت.
محب الدین طبری از اسماء بنت عمیس نقل میکند:
«انها کانت عند فاطمة اذ دخل علیها النبی صلی الله علیه و سلم و فی عنقها قلاده من
[ صفحه 323]
ذهب أتی بها علی ابن أبیطالب علیه السلام من سهم صار الیه فقال لها یا بنیة لا تفتری بقول الناس فاطمة بنت محمد و علیک لباس الجبابرة فقطعتها لساعتها و باعتها لیومها و اشترت بالثمن رقبة مؤمنة فأعتقتها فبلغ ذلک رسولالله صلی الله علیه (و آله) و سلم فسر بعتقها و بارک علی فعلها.» [27] .
«من در نزد فاطمه بودم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شد در حالی که بر گردن فاطمه گردنبندی از طلا بود که به علی بن ابیطالب (علیهالسلام) از سهم غنیمت جنگ رسیده بود و برای فاطمه (سلاماللهعلیها) آورده بود. پیامبر به فاطمه فرمود: دخترم به سخنان مردم که میگویند فاطمه دختر محمد است فریب نخوری در حالی که لباس اهل ستم و ظلم (العیاذبالله) و بغی بر تو باشد.
پس فاطمه در همان حال گردنبند را تکه تکه فرمود و همان روز فروخت و با پول آن غلام مؤمن خرید و او را در راه خدا آزاد فرمود، این حرکت و عمل فاطمه را رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنید و به آزاد کردن بنده خوشحال شد و آفرین گفت. بعد محبالدین طبری میگوید: این حدیث را امام علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) بیان فرموده است.
باز هم محبالدین طبری از ثوبان میگوید:
«قدم رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) من غذاة له فأتی فاطمة فاذا هو یمسح علی بابها و رأی علی الحسن و الحسین قلبین من فضة فرجع رسولالله صلی الله علیه و سلم فلما رأت فاطمة ذلک ظنت انه لم یدخل علیها من أجل ما رأی فهتکت السر و نزعت القلبین من الصبیین فقطعتهما فبکی الصبیان فقسمته بینهما فنطلقا الی رسولالله صلی الله علیه (و آله) و سلم و هما یبکیان فاخذه رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم منهما فقال یا ثوبان اذهب بهذا الی فلان- أهل بیت المدینة فاشتر لفاطمة قلادة من عصب و سوارین من
[ صفحه 324]
عاج فان هؤلاء اهل بیتی و لا احب ان یذهبوا طیباتهم فی حیاتهم الدنیا.» [28] .
«رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از یکی از غزوهها بر میگشت، طبق برنامهی همیشگی به خانهی فاطمه آمد، ناگهان بر در منزل فاطمه ایستاد و بر دستان حسن و حسین دو دستبند از نقره دید، رسول خدا که این کار را دید برگشت،وقتی که فاطمه دید پیامبر برگشت دانست که به جهت پرده و دستبندها پیامبر وارد نشده است.
پس فاطمه (سلاماللهعلیها) پرده را برداشت و دستبندها را از بچهها گرفت و آنها را قطعه قطعه کرد، بچهها گریه کردند، پرده و دستبندها را بین حسن و حسین تقسیم کرد و هر دو را خدمت پیامبر فرستاد در حالی که هر دو گریه میکردند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آنها را از حسن و حسین (علیهماالسلام) گرفت و فرمود: ای ثوبان این دستبندها و پرده را برای فلان خانواده از اهل مدینه ببر و برای فاطمه گردنبندی از دندان گوسفند و نیز دو دستبند از عاج بخر، همانا اینان اهلبیت من هستند، دوست ندارم در حیات دنیویشان از حطام دنیوی بهرهبرداری کنند.»
البته خوانند عزیز توجه دارد که این حدیث با حدیث که ابن حجر در صواعق بیان کرده است فرق میکند و این حدیث نزدیک است به حدیثی که بزرگان ما در کافی مکارم الاخلاق و بحارالانوار فرمودهاند.
حاکم نیشابوری با هفت سند از عمر نقل کرده است:
«انه دخل علی فاطمة بنت رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم فقال یا فاطمة والله ما رأیت احدا احب الی رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم منک والله ما کان احد من الناس بعد ابیک صلی الله علیه و آله و سلم احب الی منک» [29] هذا حدیث صحیح الاسناد علی شرط الشیخین.
«عمر بر فاطمه دخت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شده و گفته است: ای
[ صفحه 325]
فاطمه، قسم به خدا هیچ احدی را ندیدم که در نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از تو محبوبتر باشد و قسم به خدا هیچ فردی بعد از پدرت در نزد من محبوبتر از تو نیست!!» و بعد حاکم میگوید: این حدیث صحیح الاسناد است بنا بر شرط دو شیخ.
بلی عمر این حرف را گفته است، ولی در نامهای به معاویه مینویسد که به درب خانهی فاطمه (سلاماللهعلیها) رفتم و به علی (علیهالسلام) گفتم بیاید با ابابکر بیعت بکند، فاطمه (سلاماللهعلیها) پشت در آمد، در را فشار دادم و در نیمه باز شد، دیدم فاطمه (سلاماللهعلیها) دستش را جلو آورد و گفت: عمر صبر کن تا چادر را بسر بگذارم، عمر میگوید با تازیانه به دستهای زهرا (سلاماللهعلیها) زدم و فاطمه از شدت درد نالهاش بلند شد، بگذریم.
آیا این حرف، که تو از همه در نزد من محبوبتر هستی با آن عمل چگونه با هم جمع میشود؟ ای کاش به همان حدیث که فاطمه (سلاماللهعلیها) محبوبترین فرد در نزد رسول خدا بود عمل میکرد، به سخن خداوند گوش نداد تا چه رسد به سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم).
و همین حدیث را ذهبی در التلخیص خود ذکر کرده و در آخر گفته است: غریب عجیب و آن چه از این سخن ذهبی در تلخیص استنباط میشود این اظهار محبت در حرف و آن آتش زدن در و زدن آن به پهلوی فاطمه و زدن سیلی به صورت بیبی ریسمان به گردن علی انداختن و دست علی را بستن و فاطمه را نزد همسر و بچهها زدن موجب تعجب ذهبی شده است. [30] .
هیثمی در مجمع الزوائد به نقل از ابن عباس گفته است:
«دخل رسولالله- صلی الله علیه و آله و سلم- علی علی و فاطمة، و هما یضحکان،
[ صفحه 326]
فلما رأیا النبی،- صلی الله علیه و آله و سلم: سکتا فقال لهما النبی- (صلی الله علیه و آله و سلم): مالکما کنتما تضحکان، فلما رأیتمانی سکتما؟ فبادرت فاطمة، فقالت: بأبی أنت یا رسولالله، قال هذا: أنا أحب الی رسولالله- صلی الله علیه و آله و سلم- منک فقلت: بل أنا أحب الی رسولالله- صلی الله علیه و آله و سلم- منک فتبسم رسولالله- صلی الله علیه و آله و سلم- و قال: «یا بنیة لک رقة الولد و علی أعز علی منک» [31] .
«رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر فاطمه و علی (علیهماالسلام) وارد شد در حالی که آن دو بزرگوار میخندیدند و وقتی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را دیدند ساکت شدند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چه شده که شما خنده میکردید، ولی وقتی که مرا دیدید ساکت شدید؟ فاطمه عرض کرد: جانم فدایت ای رسول خدا علی (علیهالسلام) گفت: من در نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از تو محبوبتر هستم. و من گفتم بلکه من در نزد رسول خدا نسبت به تو محبوبتر هستم؛ پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تبسم نمود فرمود: ای دختر دوستی تو از جهت مهربانی و عطوفت فرزندی است و علی برای من از تو عزیزتر است».
ابوالسعادات در فضائل العشرة و ابن المؤذن در الاربعین از عکرمة و از ابن عباس و از أبیثعلبهی الخشینی و از نافع و از ابن عمر نقل کرده است:
«کان النبی اذا اراد سفرا کان آخر الناس عهدا بفاطمة، و اذا قدم کان اول الناس عهدا بفاطمة، و لم یکن لها عند الله تعالی فضل عظیم لم یکن رسولالله- صلی الله علیه و آله و سلم- یفعل معها ذلک اذا کانت ولده، و قد امر الله بتعظیم الولد للوالد و لا یجوز أن یفعل معها ذلک و هو بضد ما أمر به أمته عن الله تعالی». [32] .
[ صفحه 327]
«پیامبر هر زمانی که ارادهی سفر میفرمود آخرین فردی که با او دیدار و خداحافظی میکرد فاطمه بود و وقتی از سفر میآمد اولین کسی که دیدار میفرمود فاطمه بود. و اگر نبود که فاطمه در نزد خدا مقام عظیم دارد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آن همه احترام به فاطمه نمیکرد. پس چرا پیامبر این همه احترام میکرد، با اینکه فاطمه فرزند پیامبر هست و به تحقیق خداوند امر فرموده است به تعظیم فرزند برای پدر، و این هم صحیح و درست نبود که پیامبر آن همه فاطمه را تعظیم بکند در حالی که بر ضد آن از جانب خداوند تبارک و تعالی امت و پیروانش را امر کرده است».
شنقیطی گفته است:
«ان فضل فاطمة الزهرا امر معلوم من الدین بالضرورة لانها بضعة من النبی- صلی الله علیه و آله و سلم- یؤذیه ما آذاها و یریبه ما رابها. کما فی حدیث الصحیحین عنه- صلی الله علیه و آله و سلم- ففیهما عن المسور بن مخزمة: سمعت رسولالله- صلی الله علیه و آله و سلم- علی المنبر یقول: «فاطمة بضعة منی یؤذینی ما آذاها و یریینی ما رابها.» [33] .
«همانا فضل و سروری فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) از جانب دین اسلام یک امر واضح روشن است و بر کسی پوشیده نیست، برای اینکه وی پارهی تن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد و آن چیزی که زهرا (سلاماللهعلیها) را آزار دهد پیامبر را میآزارد و آن چه که زهرا (سلاماللهعلیها) را ناراحت کند پیامبر را ناراحت میکند همان طور که در دو حدیث صحیح از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده و هر دو حدیث از مسور بن مخرمه آمده و گفته است: شنیدم از رسول خدا که بالای منبر بود و میفرمود: «فاطمه پارهی وجود من است آن چه که فاطمه را آزار دهد مرا آزار میدهد و آن چه که وی را ناراحت کند مرا نیز ناراحت میکند.»
[ صفحه 328]
ابن حجر با سندی از أبیهریره نقل میکند که گفته است: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«اتانی جبرائیل فقال: یا محمد، ان ربک یحب فاطمة فاسجد، فسجدت، ثم قال ان الله یحب الحسن و الحسین فسجدت، ثم قال: ان الله یحب من یحبهما» [34] .
«جبرئیل به نزد من آمد و گفت: ای محمد! همانا پروردگارت فاطمه را دوست میدارد، پس خدا را سجده و ستایش کن. سجده کردم، پس گفت: همانا خداوند حسن و حسین را دوست میدارد و به پاس این عنایت و لطف پروردگار او را سجده کردم، بعد گفت: همانا خداوند کسانی که آن دو را دوست بدارند دوست میدارد.»
حضرمی با سندی از اسامة بن زید نقل کرده است: عدهای عرض کردند: ای رسول خدا!«من احب الیک؟ قال فاطمة» [35] .
«چه کسی نزد شما از همه محبوبتر است؟ فرمود: فاطمه».
هیثمیبا سندی از عایشه نقل کرده است: قالت: «ما رأیت أفضل من فاطمة غیر أبیها» الحدیث [36] .
«به جز پدر فاطمه برتر و بهتر از فاطمه کسی را ندیدم.»
و شنقیطی با سندی از عایشه نقل کرده که او گفته است: «ما رأیت قط أحدا أفضل من فاطمة غیر أبیها» [37] .
«به جز پدر فاطمه هرگز احدی را افضل و برتر از فاطمه (سلاماللهعلیها) ندیدم.»
حضرمی با سندی از عایشه روایت کرده است که از عایشه سؤال شده است:
«أی الناس احب الی رسولالله- صلی الله علیه و آله و سلم- قالت: فاطمة، و قیل:
[ صفحه 329]
من الرجال؟ قالت زوجها» [38] .
«کدامیک از مردم در نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) محبوبتر بود؟ و عایشه در جواب گفت: فاطمه و گفته شده است: از مردان کدامیک محبوبتر بود. گفته است شوهر فاطمه.»
شنقیطی در ادامهی روایت قبلی میگوید: «در فضل و برتری فاطمه (سلام الله علیها) همین بس که شیخان در مقام و فضل فاطمه از عایشه نقل میکنند که گفته است فاطمه وارد شد، راه رفتن وی مثل راه رفتن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، پیامبر فرمود: مرحبا آفرین به دخترم، او را در طرف راست و یا چپ خود نشاند، الخ» و همان روایت که در «فصل فاطمه برترین بانو» گذشت، ذکر میکند.
علامه شنقیطی در آخر سخنش اضافه میکند:
«و قد وردت فی فضلها أحادیث کثیرة غیر هذا فمن جعله الله کفؤا لسیدة نساء العالمین فهو بالضرورة سید العرب و سید آل البیت أجمعین، و قد ورد حدیث بکونه لسید العرب مروی عن الحسن بن علی- علیهالسلام- لما رواه الفضائلی و غیره، قال الحسن: قال رسولالله- صلی الله علیه و آله و سلم- ادعوا لی سید العرب یعنی علیا قالت عایشة: ألست سید العرب؟ قال أنا سید ولد آدم و علی سید العرب فلما جاء ارسل النبی- صلی الله علیه و آله و سلم- الی الانصار فأتوه فقال لهم: یا معشر الانصار، ألا أدلکم علی ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدی ابدا؟ قالوا: بلی یا رسولالله، قال: هذا علی، فأحبوه بحبی و اکرموه بکرامتی فان جبرئیل (علیهالسلام) أخبرنی بالذی قلت لکم عن الله عز و جل» [39] .
«در فضیلت و برتری فاطمه احادیث بسیاری غیر از این حدیث وارد شده است، پس کسی که خداوند او را همتا و همشأن برای سرور زنان جهانیان قرار داده است آن
[ صفحه 330]
کس ضروری است که سید و آقای عرب باشد.- فضائلی و غیر او روایت کردهاند که- حسن بن علی (علیهماالسلام) فرموده: پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود برای من سید سرور عرب را دعوت کنید (یعنی علی را) عایشه میگوید: عرض کردم آیا شما سید و سرور عرب نیستید؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من سید و سرور فرزندان آدم هستم ولی علی سید و سرور عرب میباشد،پس وقتی که علی آمد. پیامبر کسی را به طرف انصار فرستاد که جمع شوند، پس انصار هم خدمت پیامبر مشرف شدند، پیامبر به انصار فرمود: ای طایفهی انصار! آیا شما را راهنمایی و هدایت بکنم. به چیزی که اگر به آن چنگ زدید هرگز بعد از من برای همیشه گمراه نمیشوید!
همه عرض کردند: بلی ای رسول خدا، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:این علی است، او را به دوستی من دوست بدارید و به اکرام و احترام من او را اکرام و احترام بکنید، همانا جبرئیل (علیهالسلام) آن چه را که من به شما گفتم از جانب خدای عزیز و جلیل به من خبر داده است»
این سخن کفایة الطالب گرفته شده از آن حدیث شریف است که میگوید: اگر علی (علیهالسلام) خلقت نمیشد، برای فاطمه در زیر این آسمان شوهر و همتایی پیدا نمیشد.
محمد بن طلحة الشافعی با سندی از جمیع بن عمیر التیمی روایت کرده است.
قال: «دخلت مع عمتی عایشة فقلت: ای الناس احب الی رسولالله- صلی الله علیه و آله و سلم-؟ قالت: قلت: من الرجال؟ قالت بعلها». [40] .
«با عمهی خود نزد عایشه وارد شدم و از عایشه سؤال کردم کدامیک از مردم نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) محبوبتر بودند؟ عایشه گفت: فاطمه، و باز هم سؤال کردم از مردها کدامیک محبوبتر بودند؟ عایشه گفت: شوهر فاطمه».
خواننده عزیز این حدیث در فصلهای گذشته بیان شده است و اما چرا این حدیث و یا احادیث دیگری دوباره به مناسبتی آورده میشود برای این است که فضائل سرور
[ صفحه 331]
زنان جهانیان فاطمه (سلاماللهعلیها) از مدارک بیشتر اهل سنت و جماعت ذکر شود.
باز جمیع تیمی گفته است:
«دخلت مع عمتی علی عایشة فقالت لها عمتی: ما حملک علی الخروج علی علی؟ فقالت عائشة: دعینا فوالله ما کان احد من الرجال أحب الی رسولالله من علی و لا من النساء احب من فاطمة». [41] .
«با عمهام به نزد عایشه وارد شدم، عمه ام به عایشه گفت: چه چیز باعث شد که تو بر علی (علیهالسلام) خروج کردی- و نصیحتهای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را فراموش کردی؟- عایشه در جواب گفت: رها کن مرا قسم به خدا احدی از مردها نبود که در نزد رسول خدا از علی (علیهالسلام) محبوبتر باشد و از زنها کسی نبود که از فاطمه (سلاماللهعلیها) محبوبتر باشد.
ابن الصباغ مالکی از مجاهد روایت کرده است:
«خرج النبی- صلی الله علیه و آله و سلم- و هو آخذ بید فاطمة فقال: من عرف هذه فقد عرفها، و من لم یعرفها فهی فاطمة بنت محمد بضعه منی و هی قلبی و روحی التی بین جنبی، فمن آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله». [42] .
«مجاهد گفته است: پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از منزل بیرون آمد در حالی که دست فاطمه را گرفته بود، فرمود: کسی که او (فاطمه) را میشناسد که شناخته است. کسی که نشناخته است پس بداند که وی فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پارهی وجود و هستی من است و او قلب و روح در بین دو پهلوی من است، پس کسی که فاطمه را آزار دهد به تحقیق مرا آزار داده است و کسی که مرا آزار دهد پس به تحقیق خدا را آزار و اذیت کرده است.»
[ صفحه 332]
ای کاش کسانی که سالها این سخن را از پیامبر شنیدند و دیدند که پیامبر دست پارهی تن خود را گرفته و این گونه معرفی فرمود به آن سخنان گوش میدادند، گوش ندادند که هیچ، به خانه عصمت و طهارت و بیت وحی را هتک حرمت کردند...
ترمذی با سندی از زید بن ارقم روایت کرده است:
«ان رسولالله صلی الله علیه و آله و سلم قال لعلی و فاطمة و الحسن و الحسین:أنا حرب لمن حاربتم، و سلم لمن سالمتم». [43] .
«همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهمالسلام) فرمود: من در حال جنگم با کسانی که با شما بجنگند و در حال صلح هستم با کسانی که با شما در صلح و صفا باشند.»
هیثمی با سندی از نعمان بن بشیر، روایت کرده است:
«استأذن أبوبکر علی رسولالله- صلی الله علیه و آله و سلم- فسمع صوت عایشة عالیا، و هی تقول: والله، لقد عرفت أن علیا و فاطمة احب الیک منی و من أبی مرتین أو ثلاثا، فاستأذن أبوبکر فأهوی الیها، فقال: یا بنت فلانة لا أسمعک ترفعین صوتک علی رسولالله- صلی الله علیه و آله و سلم- [44] .
«ابوبکر اجازهی ورود به نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را خواست و وقتی که وارد
[ صفحه 333]
شد صدای عایشه را که خیلی بلند بود شنید که خطاب به پیامبر اسلام میگفت: قسمبه خدا به تحقیق میدانم که علی و فاطمه (علیهماالسلام) را بیشتر از من و پدرم دوست میداری و این حرف را با صدای بلند دو یا سه مرتبه گفت و سپس ابابکر اجازه خواست و به عایشه گفته: ای دختر فلان، نشنوم که صدایت را بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بلند بکنی».
خواننده گرامی این حدیث را که هیثمی یکی از بزرگان اهل سنت بیان کرده و حدیث قبل از این را که از سنن ترمذی و بیش از 16 مأخذ معتبر آنها بیان شده است ملاحظه کن و بعد هم جریان تاریخ و برخوردهای نابخردانهای را که با اهل بیت مخصوصا شجره طیبهی آنان فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) شده است بررسی و تأمل نما، آن وقت خواهی گفت اگر کسی تا عالم قیامت برای مظلومیت پارههای تن پیامبر گریه کند و در دفاع از آنان هیچ گونه ملاحظهکاری را در نظر نگیرد، بجاست.
حضرمی با سندی از علی بن علی الهلالی و او هم از پدرش روایت کرده است:
«دخلت علی رسولالله- صلی الله علیه و آله و سلم- فی الحالة التی قبض فیها فاذا فاطمة عند رأسه فبکت حتی ارتفع صوتها فرفع رسولالله- صلی الله علیه و آله و سلم- طرفه الیها و قال: حبیبتی فاطمة. ما الذی یبکیک؟ قالت أخشی الضیعة من بعدک فقال: یا حبیبتی ان الله اطلع علی اهل الارض اطلاعه فاختار منهم اباک فبعثه برسالته، ثم اطلع اطلاعة فاختار منها بعلک و اوحی الی ان انکحک ایاه، یا فاطمة، نحن اهل بیت قد اعطانا الله سبع خصال لم تعط أحدا قبلنا و لا تعط أحدا بعدنا، أنا خاتم النبیین و اکرمهم علی الله عز و جل و احب المخلوقین الی الله عز و جل و انا أبوک و وصی خیر الاوصیاء و احبهم الی الله و هو بعلک و شهیدنا خیر الشهداء و احبهم الی الله عز و جل و هو حمزة بن عبدالمطلب عم ابیک و عم بعلک و منا من له جناحان اخضران یطیر فی الجنة حیث شاع مع الملائکة و هو جعفر بن عم ابیک و اخو بعلک، و منا سبطا هذه الامه، و هما ابناک الحسن و الحسین و هما سیدا شباب اهلا لجنة و ابو هما و الذی بعثنی بالحق خیر منهما یا فاطمة ان
[ صفحه 334]
منهما مهدی هذه الامة اذا صارت الدنیا هرجا و مرجا، و تظاهرت الفتن، و تقطعت السبل و غار بعضهم علی بعض و لا کبیر یرحم صغیرا و لا صغیر یوقر کبیرا، فبعث الله عز و جل عند ذلک منهما من یفتح حصون الضلالة و قلوبا غلفا یقوم بالدین فی آخر الزمان کما قمت به اوله و یملا الارض کما ملئت جورا». [45] .
«بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)- در حال بیماری که در آن بیماری رحلت فرمود- وارد شدم، فاطمه بالای سر پیامبر گریه میکرد تا اینکه صدای گریه او بلند شد. سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چشم مبارکش را به طرف فاطمه باز فرمود و گفت: عزیز من و میوهی قلب من، فاطمه جان چه چیزی تو را به گریه آورده است؟
فاطمه در جواب گفت: از ناراحتی و خواری که بعد از شما برای اسلام و در مسیر رسالت و ولایت پیش میآید، میترسم. بعد پیامبر فرمود: ای حبیبهی من! همانا خداوند به تمام اهل زمین اطلاع داد و از بین آنان پدر تو را پسندید و او را به رسالت و پیامبری برانگیخت و دفعهی بعد بر اهل زمین خبر داد و از آنان شوهر تو را پسندید و به من وحی و امر فرمود که تو را به عقد وی در بیاورم.
ای فاطمه! بدان ما اهل بیتی هستیم که به تحقیق خداوند ما را هفت فضیلت خصلت عطا فرموده است که احدی را نه قبل از ما و نه بعد از ما عطا نفرموده. من خاتم پیامبران و گرامیترین آنها در نزد خدای عزیز و جلیل و محبوبترین مخلوقات هستم و من پدر تو هستم و وصی و جانشین من بهترین جانشینان پیامبران و محبوبترین اوصیا در نزد خداوند است و او شوهر توست و شهید ما بهترین شهدا و گواهان و محبوبترین آنها در نزد خدای عزیز و جلیل میباشد و او حمزه پسر عبدالمطلب عموی پدر و عموی شوهر تو است. و از ما کسی است که دو بال سبز دارد و در بهشت با ملائکه همیشه در پرواز است و آن جعفر پسر عموی پدر و برادر شوهر توست.
و از ماست دو سبط این امت که آن دو فرزند تو حسن و حسین (علیهمالسلام) و سرور
[ صفحه 335]
جوانان اهل بهشت هستند و قسم به آن کسی که مرا به حق مبعوث فرموده است پدر آن دو بهتر از آندو هست، ای فاطمه! همانا از آندو مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این امت است، زمانی که در دنیا بینظمی و بیعدالتی حاکم گردید و فتنهها و آشوبهای و کشتارها بوجود آمد و راههای مواصلت و همبستگی قطع شد و بعضی از مردم دیگری را فریب داد و یا اموال او را به غارت برد و بزرگترها به کوچکترها رحم نکردند وکوچکترها بزرگان را احترام نکردند، پس خداوند آن وقت از آن دو- حسن و حسین (علیهماالسلام)- کسی را بر میانگیزد که قلعههای ضلالت و گمراهی و کاخهای ستم و ظلم و استبداد را بگشاید و فتح کند و قلبهای گمراه شده را هدایت کند و در آخر الزمان دین را پا بر جا و استوار دارد همچنان که من در آغاز آن را پا بر جا و استوار و محکم کردم مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمین خدا را پر از عدل و داد و احسان خواهد کرد همان طور که پر از ظلم و ستم و بیعدالتی شده است.
چند نکته و مطلب از این حدیث به دست میآید، از جمله این که فاطمه (سلام الله علیها) که عالمه و اهل حدیث بوده است چرا بالای سر پیامبر گریه میکند؟ گریههای زهرا برای چه بوده است؟ آیا فقط برای این بوده که پدر را از دست میدهد؟ اگر برای از دست دادن پدر بوده است آیا فاطمه کاتب وحی نخوانده که خداوند فرموده است: «کل نفس ذائقة الموت» [46] و یا «کل شیء هالک الا وجهه» [47] و یا زهرا که خود مفسر قرآن دارای صحیفهی عظیمیاست و تمام آیات قرآن را تفسیر و تمام احکام خداوند را تجزیه تحلیل فرموده و به اعتراف پیامبر خو محدثه و حدیث کننده احکام خداست و بر او هم احکام خدا الهام میشده، این آیهی مبارکه را ملاحظه نفرموده است؟ «ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسول افان...» [48] .
همهی اینها که گفته شد زهرای اطهر (سلاماللهعلیها) میدانسته، چرا که خود اهل
[ صفحه 336]
حدیث مبلغ احکام الهی و مفسر قرآن خدا و به قول پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) زهرا یک شعبه از دین اسلام بوده است. بنابراین چرا بالای سر پدر گریه میکند؟
پس گریههای آن حضرت فقط برای اینکه وجود و جسم مبارک پدر را دیگر نمیبیند؛ نیست، بلکه گریهها و اشکهای پاک بیبی برای سرنوشت اسلام و بیست و سه سال رنج و مشقت پیامبر است، گریهها (چنانکه از جواب پیامبر هم به دست میآید) برای ضایع شدن مسیر ولایت و امامت است و بر خلاف نص صریح خداوند عمل کردن است، زهرا (سلاماللهعلیها) که عالم به اسرار الهی است گویا میبیند که بعد از پیامبر چه بر سر اسلام و ولایت و امامت میآورند، لذا اگر گفته شود گریههای زهرا برای این است که قبلا پیامبر اسلام فرموده است: زهرا جان بعد از من مصیبتها و رنجهایی برای تو به وجود میآورند، صبر کن. و یا اینکه گریه برای محسن شهید و زدن در به پهولی مبارکش بوده است، این را هم منکر نمیشویم،ولی تمام گریهها برای اینها نیست.
بلکه برای این است که زهرا (سلاماللهعلیها) میبیند که هنوز روح مبارک پیامبر به ملکوت اعلی و بهشت پرواز نکرده و پیامبر زنده است و دستور میدهد که مرکب و شانهی گوسفند برایم بیاورید تا اینکه چیزی برای شما بنویسم ولی آن یکی بر خلاف کلام خدا در قرآن «و النجم اذا هوی ما ضل صاحبکم و ما غوی و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی». [49] «قسم به ستارهی ثریای نبوت چون فرود آید که صاحب شما محمد مصطفی هیچگاه در ضلالت و گمراهی نبوده است و هرگز به هوای نفس سخن نمیگوید، سخن او غیر وحی خدا نیست»، میگوید: «حسبنا کتاب الله و هذا الرجل...» کتاب خدا ما را کافی است و این مرد...» لذا زهرا (سلاماللهعلیها) میبیند که هنوز پیکر پاک پیامبر به خاک سپرده نشده مسیر رسالت و نبوت به انحراف کشانده میشود و حقوق مادی و معنوی ولایت و منصب الهی که خداوند توسط پیامبرش به علی (علیهالسلام)اعطا فرموده ضایع و پایمال میشود؛ آری فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) علم الهی داشت و از اسرار غیبی مطلع بود و محل نزول ملائکة الله و مهبط وحی بود و لذا جریانهایی که بعد از
[ صفحه 337]
پیامبر به وجود آمد، گویا میدیدند.
و نکته دیگر این حدیث این است که پیامبر با عظمت اسلام پارهی تنش را دلداری میدهد و نوازش میکند و فضیلتهای هفتگانه را بیان میفرماید: فاطمه جان ناراحت نباش، خداوند این افتخار را به ما اهلبیت (مخصوصا) به تو داده است که دو فرزند تو سید و آقای جوانان اهل بهشت هستند و مهدی موعود از آنان به وجود خواهد آمد؛ مثل اینکه پیامبر به فاطمهاش میخواهد بگوید: فاطمه جان برای حوادث و جریانهای بعد از من ناراحت نباش، منجی عالم بشریت از دامن پاک و مطهر تو خواهد آمد و حقوق به غارت رفتهی مسلمین و پابرهنگان و مستضعفین زمین را از گلوی کثیف ظالمان و ستمپیشگان بیرون خواهد آورد.
فاطمه جان صبر کن و ناراحت نباش، میبینم که بعد از من حصون اسلام و تشیع دژ محکم قرآن و ولایت را هتک حرمت میکنند و منزل وحی و مهبط ملائکةالله را آتش میزنند و پهلوی صاحب اسرار الهی را مجروح میکنند و نسبتهای ناروایی به مقام ولایت و امامت و عصارهی آیههای تطهیر، مودت، هل اتی، قربی، مباهله و کوثر الهی میدهند، ولی بدان دست انتقام الهی با ظهور قائم آل محمد مهدی موعود (علیهالسلام) بیرون خواهد آمد و کسی که در را به پهلوی اسرار هستی و آفرینش و اسماءالله و کوثر این امت کوبید، مجازات خواهد کرد.
فاطمه جان مهدی (علیهالسلام) از دامن پاک و مقدس تو خواهد آمد و سرچشمهی زلال رسالت و امامت و عصمت و طهارت را که به دست بدخواهان آلوده و به انحراف کشیده شده است به مسیر حقیقی و واقعی خودش هدایت میکند و به سر منزل مقصود میرساند.
آری اینکه فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) بالای سر پدر گریه میکند فقط برای حقوق ضایع شده شخصی و فردی نیست، برای این است که بیبی دو جهان میبیند کسانی به عنوان صحابه و یاران پیامبر هستند که بارها پیامبر آنان را در میدانهای رزم و عمل آزموده ثابت شده است که مرد میدان نیستند، بلکه دوستداران قدرت و مقام و زر و زور هستند و چه بسا که فقط منتظرند پیامبر رحمت از دنیا رحلت کند.
[ صفحه 338]
پیامبر در روزهای پایان عمر در شدت بیماری و تب دستور فرمود: همه به فرماندهی اسامه برای جنگ آماده شوند و فقط علی (علیهالسلام) بماند و دیگران اگر از فرمان اسامه سرپیچی کنند لعنت خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر آنها باد.
ولی یک عده به بهانهی این که اسامه جوان است و پیامبر یک فرد جوان را فرمانده ما قرار داده است از فرمان پیامبر سر باز میزنند و به مدینه بر میگردند؛ لذاست که بیبی اشک میریزد و به فکر آیندهی اسلام و ولایت الهی علی (علیهالسلام) است و پیامبر او را مژدهی مجازات منافقین به دست انتقام الهی، مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میدهد.
یعنی آن کسی که ایمن کننده و نجات دهندهی صالحین و خوبان و بلند کنندهی ناتوان شدهها و خوار و ذلیل کنندهی گردنکشان و هلاک کنندهی شاهان و قلدران و جانشین کنندهی دیگران به جای آنها و در هم کوبندهی ستمگران و جباران و نابود کنندهی ستمپیشگان دریابندهی فراریان و مؤاخذه کنندهی ظالمین (مخصوصا آنها که در به پهلوی مادرش زدند) و دادرس دادخواهان و برطرف کنندهی حاجت و نیاز نیازمندان و معتمد قلب شکستهی مؤمنین و شیعیان، آن کسی که بر پا کنندهی دولت کریمه و محترمه عزت دهندهی اسلام و مسلمین و خوار کنندهی نفاق و منافقین و پیروانشان و آن کسی که کرامت دهندهی پیروان راستین میباشد، خواهد آمد.
در حد توان مناسب دیده شد درباره علت گریه فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) و سرور زنان جهانیان یک مقدار بحث و بررسی شود، امید است از اصل موضوع دور نشده باشیم.
اینک چند روایت مختصر و خلاصه از کتب اهل سنت در پایان این فصل ذکر میشود:
قندوزی در ینابیع المودة از قول مسلم میگوید:
«انما فاطمة بضعة منی یؤذینی ما آذیها، و یسرنی ما اسرها» [50] .
«فاطمه (سلاماللهعلیها) پارهی وجود و هستی من است، آن چه او را آزار دهد مرا آزار میدهد و آن چه او را مسرور و شادمان کند مرا مسرور میکند.»
[ صفحه 339]
و ابن حجر و قندوزی و زرندی با سندی از عمر بن عبدالعزیز نقل کردهاند:
«أن الثقة، حدثنی کأنی سمعته من رسولالله- صلی الله علیه و آله و سلم- و انه قال: «انما فاطمة بضعة منی یسرنی ما یسرها، و یبغضنی ما یبغضها». [51] .
«شخصی مورد اطمینان برای من حدیث کرد و گویا آن شخص، آن حدیث را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده که فرموده است: «همانا فاطمه پارهی وجود و هستی و روح من است، آن چه او را خوشحال کند مرا هم خوشحال میکند و آن چه او را ناراحت بکند مرا هم ناراحت میکند.
و زبیدی در کلمه (سعف) گفته است: روی فی الحدیث:
«فاطمة بضعة منی، یسعفنی ما یسعفها اینالنی ما ینالها و یلم بی ما یلم بها». [52] .
«در حدیث روایت شده است: فاطمه تکهای از وجود من است، هر چه او را برسد مرا هم میرسد و هر چه او را رنج بدهد مرا هم رنج میدهد.»
این بود نمونههایی از روایات اهل سنت و جماعت که دربارهی فضیلت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) از زبان مبارک پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در مأخذ و کتب معتبر آنها آمده است. البته روایتها و احادیثی که از لسان درربار فرزندان سرور زنان دو عالم، ائمه معصومین (علیهمالسلام) آمده است و خیلی از آنان را بزرگان اهل سنت هم در مأخذهای خود ذکر کردند، بیش از حد و اندازه است ولی در این کتاب مشی بر این بوده، روایاتی که سند آنها به غیر از دوازده ائمه پاک (علیهمالسلام) مورد قبول صد در صد اهل سنت است، بیان شود.
[ صفحه 343]
[1] صحیح بخاری، کتاب بدأ الخلق ص 2 و فیض القدیر، ج 4، ص 421.
[2] کنز العمال، ج 12، ص 105 الی 112، 34243 و صحیح بخاری، کتاب النکاح، باب ذب الرجل عن ابنته و احمد حنبل هم در مسند خود، ج 4، ص 328 و ابونعیم در حلیة الاولیاء، ج 2، ص 40، روایت کردهاند.
[3] صحیح بخاری جلد... کتاب بدا الخلق ص 2 و منادی در فیض القدیر جلد 4، ص 421.
[4] تفسیر فخر رازی، ج 27، ص 165 الی 166.
[5] ترجمه: و هم خویشاوندان قبیلهاش که همیشه حمایتش کردند.»
[6] تفسیر فخر رازی، ج 30، ص 126.
[7] صحیح مسلم، کتاب فضائل الصحابه، باب فضائل فاطمه.
[8] صحیح ترمذی، ج 2، ص 319 مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری، ج 3، ص 159 و حاکم گفته این حدیث صحیح است و احمد بن حنبل در مسند خود، ج 4، ص 5 کنز العمال، ج 12، ص 115 الی 112 و الصواعق المحرقه، ص 289.
[9] مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 158 و احمد بن حنبل در مسند خود، ج 4، ص 323 و 332 به دو طریق مختلف روایت کرده است و بیهقی در سنن خود، ج 7، ص 64 و ابونعیم هم این حدیث را در حلیة الاولیاء روایت کرده است و گفته این حدیث متفق علیه است و متقی هندی هم این حدیث را در کنزل العمال، ج 12، ص 112، حدیث 34222 روایت کرده است.
[10] حلیة الاولیاء ابونعیم، ج دوم، ص 40 و باز ابونعیم همین حدیث را در ج 2، ص 174 از سعید بن مسیب از علی (علیهالسلام) روایت کرده است.
[11] کنز العمال، ج 12 ص 105 الی 112، حدیث 34240 و 7 حاکم هم در مستدرک، ج 3، ص 154 از مسور و از رسول خدا روایت کرده و گفته است این حدیث صحیح الاسناد است.
[12] کنز العمال، ج 8 چاپ قدیم و دارقطنی در افراد خود روایت کرده است.
[13] الصواعق المحرقه، ص 107 و باز ابن حجر در ص 138 بااندک اختلاف ذکر کرده است و ابوالفرج الاصفهانی هم روایت کرده است.
[14] خصائص نسائی، ص 36 و کنز العمال، ج 12، ص 105 الی 112 چاپ جدید احادیث 3423 و 34243.
[15] ینابیع المودة باب 55 ص 172 و صحیح ترمذی جلد 2 ص 319.
[16] فرائد السمطین، ج 2، حدیث 387، ص 62.
[17] مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 154 کتاب معرفة الصحابة و همین حدیث را ذهبی در تلخیص همان صفحه بیان کرده است.
[18] فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 234.
[19] سورهی احزاب، آیهی 57.
[20] سورهی توبه، آیهی 61.
[21] مستدرک الصحیحین، ج 1، ص 498.
[22] مستدرک الصحیحین، ج 1، ص 489.
[23] مستدرک جلد 3 ص 156 چاپ دارالکتاب العربی بیروت و ذخایر العقبی ص 37 و اعلام النساء جلد 4 کلمه فطم و الاصابة جلد 8 حرف الفا القسم الاول.
[24] مستدرک الصحیحین جلد 3 ص 155 چاپ دارالکتاب العربی بیروت.
[25] حلیة الاولیاء ابونعیم، ج 2، ص 300 و این حدیث را حاکم در مستدرک، ج 3، ص 155 و ذهبی هم در پاورقی مستدرک در همان صفحه ذکر کرده است.
[26] الصواعق المحرقة، ابن حجر، ص 109 و مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 275.
[27] ذخایر العقبی، ص 51 و مستدرک نیشابوری، ج 3، ص 153 و ذهبی در التلخیص در پاورقی مستدرک، ص 152 نقل کرده است.
[28] ذخایر العقبی، ص 51 و 52 و مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 275.
[29] مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 155 و التلخیص ذهبی، پاورقی همان صفحه مستدرک.
[30] ممکن است کسی بگوید که شاید مقصود ذهبی از کلمهی غریب این باشد، این حدیثی که حاکم نیشابوری از عمر نقل کرده قابل قبول نیست و غرابت دارد و حقیقت ندارد، جواب این است که کلمهی عجیب را دنبال آن ذکر کرده است، اگر کلمهی عجیب نمیبود شاید مقصود از غریب معنای مذکور باشد، ولی کلمهی عجیب آن معنی را باطل میکند.
[31] مجمع الزوائد هیثمی، ج 9، ص 202 خواننده عزیز توجه دارد که پیامبر اسلام که این همه گوهر تابناکش را دوست دارد و اظهار محبت میکند فقط به جهت عطوفت فرزندی نیست بلکه آن جای خودش ولی همه محبتها و عطوفتها به جهت این است که فاطمه روح و جان و هستی و خلاصهی دین پیامبر اسلام است.
[32] مناقب، ج 3، ص 333.
[33] کفایة الطالب، ص 82 و صحیح بخاری، ج 5، باب مناقب قرابة رسولالله، ص 26 و 36 و المصدر، ج 7، ص 47 و مسند احمد، ج 4، ص 326.
[34] لسان المیزان، ج 3، ص 275.
[35] وسیلة المآل، الباب الثالث، ص 151.
[36] مجمع الزوائد، هیثمی، ج 9، ص 201.
[37] کفایة الطالب، ص 83.
[38] وسیلة المآل حضرمی، ص 151 و ترمذی هم این حدیث را آورده است و مستدرک، ج 3 و معرفة الصحابة و نور الابصار شبلنجی، ص 51 الی 54.
[39] کفایة الطالب، ص 83.
[40] مطالب السؤال، ص 15.
[41] مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 331 و این حدیث در جامع الاصول و کتاب اخبار فاطمه از ابیعلی الصولی آمده است.
[42] الفصول المهمه، ص 146 و نور الابصار الشبلنجی، ص 53.
[43] سنن ترمذی، ج 15، ابواب المناقب، فی فضل فاطمه ص 360 و فرائد السمطین، حدیث 372، ص 37، ج 2 و ریاض النضرة، ج 2، ص 189 و ذخایر العقبی، ص 25 و مقتل امام حسین (علیهالسلام)، ج 1، ص 61 و اسد الغابة، ج 7، ص 225 و مستدرک حاکم، در مناقب اهل البیت، ج 3، ص 149 و التلخیص ذهبی پاورقی مستدرک در صفحهی مذکور و مناقب خوارزمی، فصل 14، ص 91 و تاریخ دمشق، حدیث 161 در حالات امام حسن (علیهالسلام) و نیز حدیث 134 در حالات امام حسین (علیهالسلام)، ص 100، فضائل، باب فضائل حسن و حسین (علیهماالسلام)، حدیث 3 و مسند، ج 2، ص 442، حدیث 1000 و البدایة و النهایة، ج 8، ص 205 و تاریخ بغداد، ج 7، ص 136 و حدیث 3582 و مناقب امیرالمؤمنین، ص 63، حدیث 90 و الاصابة، ج 8، ص 159، حرف الفاء، القسم الاول.
[44] مجمع الزوائد، ج 9، ص 201.
[45] وسیلة المآل، الباب الثالث، ص 153 و ینابیع المودة، ص 436 و ذخایر العقبی، ص 44، باب اثبات فضلها بابیها و أقاربها اصلا و فرعا.
[46] سورهی آل عمران، آیهی 185 و سورهی انبیاء آیهی 35 و سورهی عنکبوت، آیهی 57.
[47] سورهی قصص، آیه 88.
[48] سورهی آل عمران، آیهی 144.
[49] سورهی نجم، آیات 1 الی 4.
[50] ینابیع المودة، ص 171، باب 55.
[51] الصواعق المحرقة، ص 138 و ینابیع المودة، ص 173 و نظم درر السمطین زرندی، ص 176.
[52] تاج العروس، ج 6، ص 139 و النهایة، ج 2، ص 368 و مجمع البحرین و لسان العرب، ج 9، ص 159.
منبع مطلب : hajj.ir
مدیر محترم سایت hajj.ir لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.