برداشت خود از ضرب المثل نوش دارو بعداز مرگ سهراب
برداشت خود از ضرب المثل نوش دارو بعداز مرگ سهراب را از سایت هاب گرام دریافت کنید.
برداشت خود را از ضرب المثل نوش دارو پس از مرگ سهراب در یک بند بنویسید صفحه 37 کتاب نگارش فارسی ششم
معنی و توضیحات برداشت صفحه ۳۷ نگارش فارسی ششم ضرب المثل نوش دارو پس از مرگ سهراب یعنی چه ریشه مفهوم کجاست از سایت نکس دریافت کنند.
انشا در مورد نوش دارو بعد از مرگ سهراب
ضرب المثل نوش دارو بعد از مرگ سهراب ضرب المثل معروفی است که برای تاخیر در انجام کارها به کار می رود یعنی یک کاری را انجام میدهد که دیگر نیازی به آن نمی باشد و سند در ضرب المثل آمده بود بود که رستم برای اسفندیار دارو میخواست بیاورد و پس از تلاش فراوان وقتی دارو را برای اسفندیاری حماسه را به آورد متوجه شد که سهراب مرده است بنابراین این ضرب المثل ایجاد شد در ادامه به صورت کامل این ضرب المثل را برای شما عزیزان تهیه خواهیم کرد. اگر کاری را بعد از تمام شدن آن کار انجام دهیم بیهوده است زیرا مثل این است که در مثال سهراب نوش دارو را بعد از مرگ سهراب آوردند. دوستان عزیزی که متن دیگری دارند برای مادر نظرات پایین ارسال کنند تا با اسم آنها در همین مطلب قرار بگیرد.
برداشت خود را از ضرب المثل نوش دارو پس از مرگ سهراب
هر کاری را به خصوص کمک به دیگران را باید به موقع و در زمان مناسب انجام داد. چون اگر در زمان مناسب اینکار را انجام ندهیم فایده ای نخواهد داشت. مانند نوش دارویی که رستم به سهراب داد اما دیگر دیر شده بود.
جواب بچه ها در نظرات پایین سایت
نویسنده : یعنی ما وقتی تصمیم به درست کردن مشکلات میگیریم که کار از کار گذشته.
محمود دباغی : یعنی ما باید کار را در زمان مناسب انجام دهیم.
فاطمه : یعنی اینکه آن موقع که ما به چیزی نیاز داریم و آن حال در دسترس نیست و بعد نیازمان برطرف می شود.
نویسنده : یعنی ما هر کاری را باید سر موقع خودش انجام دهیم.
یاسمین : ما باید هر کاری را به موقع انجام دهیم و اگر آن کار را به موقع انجام ندهیم دیگر دیر میشود و هیچ فایدهای ندارد و نخواهد داشت.
ناشناس : یعنی ما باید هر کاری را به موقع انجام دهیم اگر آن کار را به موقع انجام ندهیم دیگر دیر میشود.
نویسنده : یعنی ماباید هرکاری راسرموقه ی خودش انجام بدهیم واگردیرکنیم چیزی که می خواستیم راازدست می دهیم.
کانی صالحی : به نظر من منظور از این است که باید هر کاری را سر وقت خودش انجام داد چون اگر هر کاری را سر وقت خودش انجام ندهیم دیگر وقت انجام دادن آن نمیشود.
شاهدخت : ما انسان ها همیشه در کار ها اشتباهاتی داریم . گاهی مانند رستم وقتی کاری را انجام می دهیم که دیگر کار از کار گذشته است. ما باید کارها را در زمان مخصوص آنها انجام دهیم و البته قبل از انجام دادن آن کار به عاقبتش هم فکر کنیم.
نویسنده :ریشه ی ضرب المثل:رستم بعد از آن که به سهراب خنجر زهر آگین زد فهمید که سهراب پسرش است. پس فرستاد نوشدارویی بیاورند که اثر زهر را از بین ببرد، اما نوشدارو دیر رسید و سهراب زیر دستان پدر جان داد.
مهفوم:به علاج واقعه ی بعد از وقوع آن اشاره میکند. این عبارت را زمانی به کار میبریم که کار از کار گذشته و همه راه حلها بی فایده باشد. این مثل زمانی به کار می رود که ابزار و وسایل در هنگام نیاز، نایاب امّا پس از رفع نیاز فراوان باشد.
مهسا چوپانی :سلام به دوستان عزیز به نظر من هر کاری را باید به موقع انجام داد مثل بیمارستان رفتن که اگر دیرتر برویم شاید اتفاق بدی برای ما بی افتد.
فاطمه ساناز یوسفی: یعنی اینکه هر چیزی یا هر کاری باید سر وقت انجام شود مانند نماز خواندن اگر نماز را سر وقت نخواند دیگر نماز او باطل میشود و دیگر فایده ای ندارد مانند نوش دارو بعد از مرگ سهراب.
ناشناس: یعنی ما باید هر کاری را سر موقع انجام بدهیم اگر نکنیم کار از کار گذشته.
نویسنده : یعنی هر کاری رااگر به موقع انجام ندهی دیگر بعد ان فایده نخواهد داشت.
نویسنده : ما باید کاراایمان را زود تر انجام دهیم اگر زمان گذشته انجام دهیم نه بر من و نه بر او هیچ سودی نخواهد داشت و فقط برمن جزء زحمت چیز دیگرز نیست.
نویسنده : ما باید کاراایمان را زود تر انجام دهیم اگر زمان گذشته انجام دهیم نه بر من و نه بر او هیچ سودی نخواهد داشت و فقط برمن جزء زحمت چیز دیگرز نیست.
آرزو آدینه : مفهوم این ضرب المثل این است که اگر یک اشتباه کند وبعد از اشتباه فکر چاره برای اشتباه خود می کند برای مثال ..😊اگر من درسم را نخوانم و بروم سر امتحان ونمره ام بد شود . وبعد از امتحان به فکر چاره ای برای نمره ی خیلی خوب گرفتن هستم ولی وقتی درس نخواندم نمرهی من بد میشود🤗🤗🤗.
منبع مطلب : nexload.ir
مدیر محترم سایت nexload.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
ضرب المثل کلاس ششم ((نوش دارو، بعداز مرگ سهراب ))
رستم هنگام جدا شدن از تهمینه،همسرش،پس از آنکه فهمید به زودی دارای فرزند خواهند شد،بازوبندی به تهمینه دادکه آن رابه بازوی اوببندد.پس از مدتی تهمینه پسری به دنیا آوردوبازوبند را به بازوی او بست.سهراب کم کم بزرگ شد ودر شجاعت وپهلوانی همانند پدرش بود .یک روز با مادر درمورد پدرش صحبت کرد وفهمیدکه پدرش کیست وچگونه آدمی است.سهراب تصمیم گرفت به جست وجوی پدر برودوبااو همراه باشدوکاووس شاه که وصف پهلوانی ها ورشادت های سهراب را شنیده بود،رستم رابرای مقابله بااو فرا خواند .رستم برای این که این پهلوان جوان را ببیندواورابه خاک بزند،لباس ترکان را پوشیدومخفیانه به اردوگاه سهراب رفت.
«ژنده رزم»برادر تهمینه ودایی سهراب از جریان پدروفرزندی سهراب خبرداشت وچون رستم را می شناخت،تهمینه اوراباسهراب همراه کرده بودتارستم را به سهراب بشناساند؛امااز بخت بد،آن شب ژنده رزم از چادر سهراب بیرون آمده بودواین همان شبی بود که رستم به اردوگاه آمده بود .ژنده رزم بارستم روبرو شد وآن هادر تاریکی یکدیگر رانشناختند.ژنده رزمبادیدن سایه فریاد براورد امارستم با ضربه ای او راکشت تابتواند به کارخود ادامه دهد.
فرداصبح سهراب از کشته شدن دایی خود آگاه وآماده رزم شد.سهراب می دانست که پدرش در میان پهلوانان ایرانی است،اما اورا نمی شناخت.به همین دلیل از هژیر که نزد آنان اسیربود،سراغ رستم را گرفت .هژیر بدون آنکه از سهراب وماهیت واقعی او ونقشه اش آگاه باشد،نشانی تمام پهلوانان رادادووقتی می خواست رستم را معرفی کند،گفت او یک پهلوان چینی است.هژیر می ترسیدکه سهراب قصد جان جهان پهلوان راداشته باشد،به همین دلیل اطلاعات غلط به اوداد.سهراب از قصدهژیر آگاه شدواصرارکرد که رستم وچادر اورانشان دهد،اماهژیر حتی با پول ومقام ووعده های دیگر سهراب هم راضی نشدنشانی از رستم به سهراب بدهد.سهراب خشمگین به چادر کاووس شاه حمله برد.کاووس شاه کسی رانزد رستم فرستاد واورابه کمک طلبید.
رستم نزد سهراب آمد تااوراازجنگ بازدارد.سهراب پدررادیدوحدس زد که شاید او رستم باشد.به همین دلیل اورا به کناری کشید واز نام ونشان او پرسید.رستم که سهراب را نشناخته بود،باز هم هویت خودراپنهان کرد. سهراب جوان از یافتن پدر ناامید شده بود،تصمیم گرفت به سپاه کاووس حمله کند.قرارشدفردا صبح رستم وسهراب بایکدیگر کشتی بگیرندتا برنده وبازنده ی میدان پهلوانی معلوم شود .در دور اول سهراب پیروز شدوبر طبق رسم پهلوانی که رستم پیشنهادکرد،قرارشددوباره کشتی بگیرند .در دور دوم ،رستم پیروزشد وباخنجرخود قلب جوان راازهم درید؛بی خبر از آنکه فرزندش سهراب است وفقط وقتی بازوبند رابربازوی سهراب دید،فهمیدکه چه کرده است .رستم آن پهلوان نامدار،بر جسد فرزندگریه ها وناله ها کرد.آن گاه گودرز را؛برای آوردننوشدارونزدکاووس شاه فرستاد.، اما کاووس از بیم نجات سهراب وهمدست شدن پدروپسر ودر خطر دیدن تاج وتخت خود،در فرستادن نوشدارو،کوتاهی کرد.رستم دلتنگ از مرگ فرزند وخشمگین از خیانت کاووس شاه،نزد او رفت تا نوشدارو بگیرد اما
..............................................................................................................................
..............................................................................................................................
گَوِ پیلتن سرسوی راه کرد کََس آمد پی اشزود وآگاه کرد
که سهراب شدزین جهان فراخ همی از تو تابوت خواهد نه کاخ
سهراب جان باخت ونوشداروی پس از مرگ سهراب در فرهنگ ما مثل شد.
منبع مطلب : oomidi.blogfa.com
مدیر محترم سایت oomidi.blogfa.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
معنی ضرب المثل " نوش دارو بعد از مرگ سهراب " + داستان - دانشچی
نوش دارو بعد از مرگ سهراب معنی و داستان
با توجه به معنی ضرب المثل نوش دارو بعد از مرگ سهراب، داستانی را هم در شرح این ضرب المثل ذکر کرده ایم. با ما همراه باشید.
معنی ضرب المثل نوش دارو بعد از مرگ سهراب
۱- به علاج واقعه بعد از وقوع آن اشاره می کند.
۲- بهترین دارو هم بعد از مرگ کمکی نمی کند.
۳- این عبارت را زمانی به کار میبریم که کار از کار گذشته و همه راه حلها بی فایده باشد.
۴- هر کار را باید به موقع انجام دهیم واگر به موقع و به جا صورت نگیرد مانند نوش دارویی خواهد بود که بعد از مرگ آورده شود که دیگر کار از کار گذشته و هیچ فایده ای ندارد.
۵- این مثَل زمانی به کار می رود که ابزار و وسایل در هنگام نیاز، نایاب اما پس از رفع نیاز فراوان باشد.
داستان برای ضرب المثل نوش دارو بعد از مرگ سهراب
این ضرب المثل درباره داستان رستم و سهراب است:
رستم هنگام جدا شدن از تهمینه، همسرش، پس از آنکه فهمید به زودی دارای فرزند خواهند شد، بازوبندی به تهمینه دادکه آن رابه بازوی او ببندد. پس از مدتی تهمینه پسری به دنیا آورد و نامش را سهراب گذاشت وبازوبند را به بازوی او بست. سهراب کم کم بزرگ شد و در شجاعت و پهلوانی همانند پدرش رستم بود. یک روز با مادر درمورد پدرش صحبت کرد و فهمیدک ه پدرش کیست وچگونه آدمی است. سهراب تصمیم گرفت به جست وجوی پدر برود و با او همراه باشد و کاووس شاه که وصف پهلوانی ها و رشادت های سهراب را شنیده بود، رستم را برای مقابله با او فرا خواند. رستم برای این که این پهلوان جوان را ببیند و او را به خاک بزند،لباس ترکان را پوشید و مخفیانه به اردوگاه سهراب رفت.
«ژنده رزم»برادر تهمینه و دایی سهراب از جریان پدر و فرزندی سهراب خبر داشت و چون رستم را می شناخت، تهمینه او را باسهراب همراه کرده بود تا رستم را به سهراب بشناساند؛ اما از بخت بد، آن شب ژنده رزم از چادر سهراب بیرون آمده بود و این همان شبی بود که رستم به اردوگاه آمده بود. ژنده رزم بارستم روبرو شد وآن هادر تاریکی یکدیگر رانشناختند. ژنده رزم با دیدن سایه فریاد براورد اما رستم با ضربه ای او راکشت تابتواند به کارخود ادامه دهد.
فردا صبح سهراب از کشته شدن دایی خود آگاه و آماده رزم شد. سهراب می دانست که پدرش در میان پهلوانان ایرانی است،اما او را نمی شناخت. به همین دلیل از هژیر که نزد آنان اسیربود، سراغ رستم را گرفت. هژیر بدون آنکه از سهراب و ماهیت واقعی او و نقشه اش آگاه باشد، نشانی تمام پهلوانان را داد و وقتی می خواست رستم را معرفی کند، گفت او یک پهلوان چینی است. هژیر می ترسیدکه سهراب قصد جان جهان پهلوان راداشته باشد،به همین دلیل اطلاعات غلط به اوداد. سهراب از قصدهژیر آگاه شد و اصرارکرد که رستم و چادر او رانشان دهد، اما هژیر حتی با پول ومقام و وعده های دیگر سهراب هم راضی نشد نشانی از رستم به سهراب بدهد. سهراب خشمگین به چادر کاووس شاه حمله برد.کاووس شاه کسی را نزد رستم فرستاد واو را به کمک طلبید.
رستم نزد سهراب آمد تا اورا ازجنگ بازدارد. سهراب پدر را دید و حدس زد که شاید او رستم باشد. به همین دلیل او را به کناری کشید و از نام و نشان او پرسید. رستم که سهراب را نشناخته بود،باز هم هویت خود را پنهان کرد. سهراب جوان از یافتن پدر ناامید شده بود،تصمیم گرفت به سپاه کاووس حمله کند. قرارشد فردا صبح رستم و سهراب بایکدیگر کشتی بگیرندتا برنده و بازنده ی میدان پهلوانی معلوم شود. در دور اول سهراب پیروز شد و بر طبق رسم پهلوانی که رستم پیشنهادکرد، قرارشد دوباره کشتی بگیرند.
در دور دوم ،رستم پیروز شد وبا خنجر خود قلب جوان را از هم درید؛ بی خبر از آنکه فرزندش سهراب است وفقط وقتی بازوبند رابر بازوی سهراب دید،فهمیدکه چه کرده است. رستم آن پهلوان نامدار،بر جسد فرزند گریه ها و ناله ها کرد.آن گاه گودرز را برای آوردن نوشدارو نزد کاووس شاه فرستاد اما کاووس از بیم نجات سهراب و همدست شدن پدر و پسر و در خطر دیدن تاج و تخت خود،در فرستادن نوشدارو، کوتاهی کرد. رستم دلتنگ از مرگ فرزند و خشمگین از خیانت کاووس شاه،نزد او رفت تا نوشدارو بگیرد اما سهراب جان باخت و نوشداروی پس از مرگ سهراب در فرهنگ ما مثل شد.
ضرب المثل نگارش ششم _ دانشچی
منبع مطلب : www.daneshchi.ir
مدیر محترم سایت www.daneshchi.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.