توجه : تمامی مطالب این سایت از سایت های دیگر جمع آوری شده است. در صورت مشاهده مطالب مغایر قوانین جمهوری اسلامی ایران یا عدم رضایت مدیر سایت مطالب کپی شده توسط ایدی موجود در بخش تماس با ما بالای سایت یا ساماندهی به ما اطلاع داده تا مطلب و سایت شما کاملا از لیست و سایت حذف شود. به امید ظهور مهدی (ع).

    به گفته پیامبر برای اینکه محبت دوستان زیاد شود چه باید کرد

    1 بازدید

    به گفته پیامبر برای اینکه محبت دوستان زیاد شود چه باید کرد را از سایت هاب گرام دریافت کنید.

    دوستی و محبت اهل بیت (ع) از دیدگاه علی (ع)

    ضرورت دوستی خاندان رسالت

    عشق به اهل بیت علیهم السلام زمینه ساز عشق به خداوند است و دوست داشتن اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله مهر ورزیدن به ارزش های والای الهی می باشد.

    رسیدن به قله رفیع کمالات معنوی و انسانی بدون دوستی اولیاء الهی ممکن نیست و پذیرش اعمال و زحمات یک مسلمان در گرو محبت و ولایت اهل بیت علیهم السلام می باشد. امام علی علیه السلام از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کنند:

    «لا تزول قدما عبد یوم القیامة حتی یسال عن اربع ... و عن حبنا اهل البیت; (1)

    در روز قیامت هیچ بنده ای قدم برنمی دارد مگر اینکه از چهار چیز سؤال می شود ... [که چهارمین سؤال ]از دوستی ما اهل یت خواهد بود.»

    براین اساس تقرب به خداوند و رسیدن به سعادت دنیا و آخرت با عشق و دوستی آل پیامبر صلی الله علیه و آله عجین شده است.

    مولوی می گوید:

    هر که خواهد همنشینی با خدا

    او نشیند در کنار اولیاء

    مهرورزی به دیگران یک نیاز محبت اهل بیت علیهم السلام از دیدگاه علی علیه السلام

    فطری است، اما چه زیباست که انسان در بذل محبت، خوبان و برترین ها را برگزیند و اهل بیت علیهم السلام مظهر خوبی ها و کمالاتند، چنانکه علی علیه السلام فرمود:

    «هیچ کس را در کمالات و صفات زیبای انسانی با آل محمد صلی الله علیه و آله نمی شود مقایسه کرد، دیگران که پرورده نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند، هیچ گاه با آنان برابر نخواهند بود.»

    عواطف پاک و اظهار عشق و علاقه نسبت به معصومین علیهم السلام و خاندان پاک پیامبر صلی الله علیه و آله عامل ثبات قدم در راه دین و دینداری است و عشق و محبت خالصانه به اهل بیت علیهم السلام انسان را در برابر گناه و فساد بیمه می کند.

    سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی

    عشق محمد بس است و آل محمد

    بهترین نوع ارتباط با پیشوایان معصوم علیهم السلام همان محبت و مودت می باشد که یک رابطه قلبی و درونی است و خداوند متعال هم در قرآن کریم به چنین ارتباطی دعوت کرده و می فرماید «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی »; (2) «بگو: من بر انجام امر رسالت، از شما مزدی نمی خواهم مگر دوستی و محبت درباره نزدیکانم.»

    در زیارت امین الله نیز می خوانیم: «خداوندا! دل و جان مرا شیفته اولیای برگزیده ات قرار ده و مرا در زمین و آسمانت محبوب گردان.» (3)

    هر قدر محبت و دلباختگی و ارتباط قلبی با ائمه اطهار علیهم السلام بیشتر باشد، تبعیت و همرنگی و همراهی و همدلی با آن ها نیز بیشتر خواهد شد. نقش عشق و محبت در ایجاد همسانی، همفکری و همراهی و هم سویی بسیار مهم است و مردم پیوسته از چهره های محبوبشان الگو و سرمشق می گیرند. ایمان عاطفی به رهبری حتی در اطاعت سیاسی و اجتماعی هم تاثیر می گذارد و زمینه ساز تبعیتی عاشقانه می شود نه یک اطاعت رسمی و تشریفاتی. در این صورت میان «شناخت »، «عشق » و «پیروی » رابطه ای مستحکم به وجود می آید، زیرا معرفت محبت می آورد و محبت «ولایت و تبعیت.» (4)

    عشق به اهل بیت علیهم السلام در دیدگاه علی علیه السلام از اهمیت ویژه ای برخوردار است و آن حضرت در فرصت های مختلف، درجات، زمینه ها، نشانه ها، آثار و برکات، آفات و موانع و بالاخره شیوه های ایجاد محبت اهل بیت علیهم السلام را بیان فرموده است. در این جا به طور فشرده به گزیده ای از آن گفتارها می پردازیم.

    درجات دوستی

    عشق ورزیدن به معشوق، بستگی به میزان شناخت عاشق ازکمالات و زیبایی های او دارد و هر کس براساس معرفت خویش به محبوب ارادت می ورزد. اگر آشنایی ضعیفی داشته باشد بی تردید رابطه قلبی او هم در درجات پایین خواهد بود و هر قدر معرفت او به کمالات و فضائل محبوب خود بیشتر باشد ارادت قلبی، عشق و علاقه و در نتیجه خضوع و خشوع و تسلیم در برابر محبوب بیشتر و ریشه دارتر خواهد بود و ثمره متقابل این محبت نیز به نسبت عشق و علاقه و خضوع و تسلیم است.

    امام علی علیه السلام در رابطه با درجات گوناگون دلباختگان اهل بیت علیهم السلام و نتیجه آن می فرماید: «من احبنا بقلبه و اعاننا بلسانه و قاتل معنا بیده فهو معنا فی الجنة فی درجتنا، و من احبنا بقلبه و اعاننا بلسانه و لم یقاتل معنا اعداءنا فهو اسفل من ذلک بدرجة و من احبنا بقلبه و لم یعنا بلسانه و لا بیده فهو فی الجنة; (5) هر کس ما را در دل دوست داشته باشد و با زبانش یاری کند و با دستش به دفاع از ما برخیزد (یعنی با تمام وجود دلباخته ما باشد)، در بهشت هم درجه و همنشین ما خواهد بود و هر که ما را با دل دوست بدارد و با زبان یاری کند و همراه ما با دشمنانمان نجنگد، یک درجه پایین تر خواهد بود و هر که با قلبش ما را دوست دارد ولی با زبان و دست به یاری ما نشتابد، در بهشت خواهد بود.»

    زمینه های عشق به اهل بیت علیهم السلام

    پیوند دادن نوزادان با خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و عجین کردن وجود آنان با عوامل عشق اهل بیت علیهم السلام و هموار کردن زمینه این محبت، تاثیر زیادی در شکل گیری وجود آنان داشته و آنان را در زندگی آینده خویش با آل محمد صلی الله علیه و آله مرتبط ساخته و از دل دادگان آن خاندان خواهد ساخت. امام علی علیه السلام می فرماید: «اما ان اهل الکوفة لو حنکوا اولادهم بماء الفرات لکانوا شیعة لنا; (6) بدانید که اگر مردم کوفه، کام نوزادان خویش را با آب فرات برداشته بودند، آن ها شیعه ما می شدند.»

    بدیهی است که آب فرات خصوصیتی برای مردم کوفه ندارد و تمام اهل عالم را شامل می شود چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود: «من گمان نمی کنم کام نوزادی را با آب فرات برداشته باشند ولی او عاشق ما اهل بیت نباشد.» (7)

    البته راه های مختلفی برای زمینه سازی دوستی اهل بیت علیهم السلام در سیره و سخن معصومین علیهم السلام و به ویژه مولای متقیان وجود دارد که مجال مفصل تری می طلبد، همچون نامگذاری کودک با نام های اهل بیت علیهم السلام، بردن به زیارت ومجالس آن بزرگواران، دقت در غذای کودکان، ذکر فضائل و آشنایی فرزندان با مقام اهل بیت علیهم السلام، ارتباط دادن خاطرات خوش زندگی با خاندان رسالت صلی الله علیه و آله و سایر مواردی که می توانیم به وسیله آن ها خود و فرزندانمان را در مسیر ارادتمندان آل پیامبر و شیفتگان حضرات معصومین علیهم السلام قرار دهیم.

    نشانه های محبت و دوستی اهل بیت علیهم السلام

    علاقه به یک چیزی و محبت داشتن به آن، علائم و نشانه هایی دارد و بدون آن انسان نمی تواند به حقیقت ادعای دوستی کسی پی ببرد و حتی گاهی ممکن است انسان در حقیقی بودن ادعای دوستی، دچار تردید و اشتباه شود.

    برخی از این نشانه ها با توجه به سخنان امام علی علیه السلام عبارتند از:

    1 - محبت توام با عمل و تقوا

    دوست داشتن اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام تقوای الهی و دلی پاک می خواهد. شیدای اهل بیت علیهم السلام باید دوستی خویش را در عمل نشان دهد وگرنه علاقه ظاهری نمی تواند چندان تاثیری در زندگی انسان داشته باشد.

    علی علیه السلام می فرماید: «من احبنا فلیعمل بعملنا و لیتجلبب الورع; (8) هر که ما را دوست دارد باید مثل ما عمل کند و لباس پرهیزگاری را جامه و پوشش خود قرار دهد.»

    ورع و تقوی و دوری از گناه باید سرلوحه زندگی محبان اهل بیت علیهم السلام باشد تا بتوانند عشق پاکان را در دل خود جای دهند و گرنه دلی پر از شوق گناه را چطور می توان جایگاه و ظرف محبت اولیاء الهی قرار داد. شیفتگان اهل بیت علیهم السلام باید همیشه چنین زمزمه کنند:

    دل جایگاه عشق تو باشد نه غیرتو

    این خانه خداست به شیطان نمی دهم

    2 - عشق به دوستان اهل بیت علیهم السلام

    کسی که آل پیامبر صلی الله علیه و آله را دوست داشته باشد لزوما دوستان آنان را هم باید دوست بدارد. و این یکی دیگر از نشانه های شیفتگان اهل بیت علیهم السلام است. امیرمؤمنان علیه السلام در این رابطه می فرماید:

    «هر کس می خواهد بداند که آیا عاشق حقیقی اهل بیت علیهم السلام است یا نه، به قلب خویش رجوع نماید، اگر در دلش محبت دوستان ما هست پس او دشمن ما نیست; دوست ماست، ولی اگر یکی از دوستان ما را در دلش دشمن می دارد، او دوستدار حقیقی ما نیست.» (9)

    همچنین روزی شخصی به حضور علی علیه السلام آمده و عرضه داشت:

    یا امیرالمؤمنین! من تو را دوست می دارم و به فلانی هم علاقمندم. و در آن حال نام یکی از دشمنان آن حضرت را برد. حضرت به او فرمود: «یا کور باش یا بینا.» (10)

    ولایت و محبت ائمه معصومین علیهم السلام را نمی شود با دوستی های دیگر مخلوط نمود; یعنی هم دل در گرو عشق آنان نهاد و هم دلبسته مخالفان آن ها شد، و به عبارتی دیگر با یک دل نمی توان دو دلبر داشت.

    خلوت دل نیست جای صحبت اغیار

    دیو چو بیرون رود فرشته درآید

    در زیارت جامعه کبیره می گوئیم: «فمعکم معکم لا مع عدوکم ...; [ای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله!] من با شما هستم، با شما هستم، نه با دشمن شما ... .» (11)

    و در حدیث دیگری امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «من احب الله احب النبی و من احب النبی احبنا و من احبنا احب شیعتنا; (12) هر کس خداوند را دوست دارد پیامبرش را دوست خواهد داشت، و هر کس پیامبر صلی الله علیه و آله را دوست بدارد ما را وست خواهد داشت و هر کس ما را دوست بدارد شیعیان ما را دوست می دارد».

    3 - کتمان محبت در نزد نامحرمان

    بعضی افراد نه تنها قابلیت و استعداد محبت اهل بیت علیهم السلام را ندارند بلکه طاقت تحمل شنیدن مدح و ثنای آل پیامبر صلی الله علیه و آله را نیز ندارند. این خفاش صفتان که از دیدن نور حقیقت کورند از آن جا که از شنیدن فضایل و مناقب اهل بیت علیهم السلام گریزانند، از روی کینه و حسد موجب آزار و اذیت دوستان اهل بیت علیهم السلام می شوند و زمینه تحقیر آنان را فراهم می سازند.

    گرچه باید گفت:

    شبپره گر وصل آفتاب نخواهد

    رونق بازار آفتاب نکاهد

    امیرمؤمنان علیه السلام از ابراز محبت در نزد چنین افرادی منع کرده و فرمودند: «ما را در پیش دشمنانمان مدح نکنید و در نزد نااهلان به ما اظهار علاقه ننمایید، زیرا آنان این عشق مقدس شما را برنمی تابند و موجب تحقیر و اذیت شما می شوند.» (13)

    4 - آمادگی برای محرومیت ها

    ولایت اهل بیت و دلباختگی به این خاندان بدون آمادگی برای رنج و محنت ها و با گریختن از انواع محرومیت ها امکان پذیر نخواهد بود، زیرا:

    نازپرورده تنعم نبرد راه بدوست

    عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

    حقیقی بودن علاقه درونی شخص، هنگامی نمایان می شود که فرد مورد امتحان قرار گیرد و حوادثی تلخ و ناراحت کننده در زندگی انسان رخ نماید، آن گاه است که دوستان حقیقی از دوستان مجازی جدا می گردند و گرنه در هنگام راحتی و آسایش هر کسی می تواند ادعای دوستی اهل بیت علیهم السلام را داشته باشد. آری راه عشق، راهی بس دشوار و رنج آور و بلاخیز است. عاشق صادق هرگز از رنج و بلای در راه دوست نمی ترسد بلکه با شوق و رغبت به استقبال آن می شتابد. امام علی علیه السلام می فرماید: «من تولانا فلیلبس للمحن اهابا; (14) هر کس ما اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله را دوست بدارد باید برای محنت ها پوستی دیگر بپوشد.» کنایه از اینکه آماده انواع بلاها و مشکلات باشد.

    هر که در این بزم مقربتر است

    جام بلا بیشترش می دهند

    جان نثاری و فداکاری با تمام وجود از علامت های عشاق حقیقی اهل بیت علیهم السلام است و آنان رنج ها و بلاهایی در طریق عشق به اهل بیت علیهم السلام با کمال میل، همچون لذت بخش ترین جرعه ها سر می کشند.

    عاشق صادق برای اینکه با معشوق خود همنشین شود باید هستی خویش را در اختیار محبوب بگذارد و خود را از تمام محبت ها و تعلقات دیگر رها سازد. به گفته حافظ:

    بحری است بحر عشق که هیچش کناره نیست

    آنجا جز آنکه جان بسپارند، چاره نیست

    باید در راه ولایت و محبت اهل بیت سختی ها و رنج ها را تحمل کرد و دم بر نیاورد و باید خون دل خورد و هیچ نگفت و این یکی از بارزترین نشانه های مهم شیفتگان اهل بیت علیهم السلام می باشد. امیرمؤمنان علیه السلام در سخنی دیگر فرمود: «من احبنا اهل البیت فلیستعد للفقر جلبابا; (15) هر کس ما اهل بیت را دوست بدارد پس باید فقر و محرومیت ها را چونان لباس رویین بپذیرد.»

    حتی در کلمات مولای متقیان نکاتی دیده می شود که آن حضرت عشق به اهل بیت علیهم السلام به ویژه دوستی خودش را برای اکثر مردم غیر قابل تحمل می داند و می فرماید: «لو احبنی جبل لتهافت; اگر کوهی مرا دوست بدارد درهم فرو می ریزد.» یعنی محرومیت ها و مشکلات و بلاها به سرعت به سراغ او می آید و این سرنوشت در انتظار تمام پرهیزکاران و برگزیدگان و یاران حقیقی اهل بیت علیه السلام است. (16)

    5 - برائت از دشمنان اهل بیت علیهم السلام

    یکی دیگر از نشانه های عشق حقیقی، دوری جستن از مخالفین و دشمنان عترت پیامبر صلی الله علیه و آله است. دوستدار حقیقی اهل بیت علیهم السلام باید از دشمنان آنان تبری جوید و محبت خویش را برای خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله خالص و بی آلایش سازد و در سخنان معصومین علیهم السلام فراوان دیده می شود که فرموده اند:

    «دروغ می گوید کسی که ادعای محبت ما خاندان را می کند ولی از دشمنان ما برائت نمی جوید.» (17)

    عاشق اهل بیت علیهم السلام هیچ گاه در کنار تولی، تبری را فراموش نمی کند و اساسا بدون تبری از دشمنان، مودت و محبت معنی ندارد.

    کفر و ایمان قرین یکدگرند

    هر که را کفر نیست، ایمان نیست

    امیرمؤمنان علی علیه السلام در سخنی زیبا به این نشانه دوستداران اهل بیت علیهم السلام اشاره کرده و می فرماید:

    دوستی ما و دوستی دشمنان ما در وجود یک انسان جمع نمی شود، چون خداوند برای انسان دو قلب قرار نداده که با یکی این را دوست بدارد و با دیگری آن را دشمن بدارد. دوستدار ما باید عشق و علاقه خود را برای ما خالص بگرداند همانطوری که طلا در داخل آتش خالص و تمام عیار می گردد. بنابراین هر کسی می خواهد بداند که دوست واقعی ما هست یا نه، قلب خود را مورد آزمایش قرار دهد. اگر در دل او همراه محبت ما، محبت دشمن ما هم باشد او از ما نیست و ما هم از او نیستیم.» (18)

    آثار و برکات دوستی اهل بیت علیهم السلام

    آن چنان که از سخنان پیشوایان معصوم علیهم السلام استفاده می شود، هر کار نیک و بدی در دنیا و آخرت آثار و نتایجی دارد; یعنی کارهای نیک، برکات و درجاتی را به همراه داشته و کارهای بد موجب سقوط انسان و رسیدن به درکاتی در دو عالم می باشد. در این میان دوستی و دشمنی اهل بیت علیهم السلام نیز از محدوده این قاعده کلی بیرون نیست; یعنی عشق و دوستی عترت پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان یک صفت ارزشمند موجب برکات و درجات و منزلت افراد است و در مقابل دشمنی و مخالفت با آنان هلاکت و شقاوت ابدی در پی خواهد داشت. در این قسمت با بهره گیری از سخنان امیرمؤمنان علیه السلام به برخی از آثار و برکات عشق به اهل بیت علیهم السلام می پردازیم:

    1 - حشر با اهل بیت علیهم السلام در روز قیامت

    علی علیه السلام فرمود: «من احبنا کان معنا یوم القیامة و لو ان رجلا احب حجرا لحشره الله معه; (19) هر که ما را دوست بدارد، در روز قیامت با ما خواهد بود و اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد، خداوند او را با آن محشور خواهد کرد.»

    2 - بالاترین درجات بهشت

    آن بزرگوار فرمود: «ان اهل الجنة ینظرون الی منازل شیعتنا کما ینظر الانسان الی الکواکب; (20) اهل بهشت به منازل شیعیان ما (در بالاترین درجات آن) نگاه می کنند همانطوری که انسان به ستارگان می نگرد.»

    3 - وصول به زیباترین نیکی ها

    امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «احسن الحسنات حبنا و اسوء السیئات بغضنا; (21) زیباترین نیکی ها دوستی و زشت ترین بدی ها مخالفت و دشمنی با ما است.»

    4 - رسیدن به مقام شهید

    حضرت علی علیه السلام فرمود: «والمیت من شیعتنا صدیق شهید; صدق بامرنا و احب فینا و ابغض فینا یرید بذلک الله عز و جل; (22) میت شیعه ما صدیق و شهید است چون که امر ما را تصدیق نموده و به خاطر ما دوستی و دشمنی نموده است و از این کار خود، خدای عز و جل را اراده کرده است.»

    5 - چشم روشنی در هنگام مرگ

    روزی حارث همدانی به حضور علی علیه السلام آمد. امام علیه السلام از علت آمدن او جویا شد. او گفت: عشق و علاقه به شما مرا به اینجا کشانیده است. حضرت در تایید سخن او فرمود: «به خدا همین طور است. هیچ انگیزه ای جز محبت ما تو را به اینجا نیاورده است.» آن گاه علی علیه السلام به عنوان تشکر از اظهار علاقه این دوست صمیمی خویش، به او فرمود: «بدان که هیچ بنده ای از دوستان ما نمی میرد مگر اینکه در هنگام مردن، مرا آن طوری که دوست دارد می بیند و همچنین از دشمنان و مخالفین ما هم کسی نمی میرد تا اینکه در هنگام مرگ، در حالی که دلش نمی خواهد، مرا می بیند و شرمنده می شود.» (23)

    ای که گفتی فمن یمت یرنی

    جان فدای کلام دل جویت

    کاش روزی هزار مرتبه من

    مردمی تا بدیدمی رویت

    6 - دادرسی در سخت ترین لحظات

    علی علیه السلام در حدیث دیگر به حارث فرمود: «لینفعک حبنا عند ثلاث: عند نزول ملک الموت و عند مسالتک فی قبرک و عند موقفک بین یدی الله; (24) [ ای حارث!] دوستی و محبت ما اهل بیت در سه جای مهم و سرنوشت ساز برای تو سود خواهد داد: هنگام نازل شدن فرشته مرگ و موقعی که در قبر مورد سؤال و بازخواست قرار می گیری و زمانی که در روز قیامت در مقابل پروردگار ایستاده باشی.»

    7 - قبولی کارهای نیک

    اگر انسان تمام کارهای خیر و اعمال نیک را انجام داده، واجبات الهی را به جای آورد، اما از اهل بیت و ولایت و محبت آنان دور باشد، هیچ یک از اعمال و نیکی های او ثمره ای نخواهد داشت.

    امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «هر کس ما اهل بیت را دوست داشته باشد، ایمان او مفید بوده و اعمالش مورد پذیرش قرار خواهد گرفت، اما اگر کسی محبت ما اهل بیت را در دل نداشته باشد از ایمان خویش بی بهره بوده و کارهای نیک و اعمال دینی او مقبول نخواهد بود، گرچه روزها روزه گرفته و شب ها به عبادت بپرازد.» (25) و در کلام دیگری آن بزرگوار به قنبر فرمود: «ای قنبر! به خدا قسم کسی که در دل یقین به ولایت ما خانواده داشته باشد برای او از عبادت هزار سال بهتر است، اگر بنده ای هزار سال خدا را عبادت کند خداوند عبادت او را نخواهد پذیرفت تا اینکه ولایت ما اهل بیت را قبول داشته باشد.» آنگاه حضرت با تاکید بر اهمیت موضوع ادامه می دهد: «اگر بنده ای هزار سال خداوند را عبادت کند و اعمال نیک هفتاد و دو پیامبر را هم به جا آورد، خداوند از او نخواهد پذیرفت تا اینکه ولایت ما را بپذیرد و گرنه خداوند او را به صورت به جهنم خواهد انداخت.» (26)

    آفات محبت

    ممکن است انسان در اثر نادانی یا غلبه احساسات و یا پیروی از هوای نفس در عشق ورزیدن به اهل بیت علیهم السلام دچار افراط و تفریط گردد و در نتیجه علاوه بر اینکه از کار خویش هیچ بهره ای نمی برد، دچار زیان و هلاکت ابدی می گردد. مولای متقیان به این آفات بنیان برانداز اشاره کرده و در نهج البلاغه در مورد افرادی که در دوستی و محبت آن حضرت دچار انحراف می گردند می فرماید: «سیهلک فی صنفان: محب مفرط یذهب به الحب الی غیر الحق و مبغض مفرط یذهب به البغض الی غیر الحق و خیر الناس فی حالا النمط الاوسط فالزموه; (27) دو گروه نسبت به من هلاک می گردند: کسی که در دوستی من افراط کند و شدت عشق و علاقه او را به انحراف از حق دچار نماید و کسی که در اثر شدت دشمنی با من به سوی باطل رود. بهترین مردم نسبت به من کسانی هستند که راه اعتدال را بپیمایند، از آن ها جدا نشوید.»

    همچنین آن بزرگوار عده ای را که در مورد اهل بیت علیهم السلام غلو می کردند; یعنی در مدح و ستایش و بیان فضائل و مناقب آنان افراط نموده و مقام الوهیت را به آن بزرگواران نسبت می دادند برحذر داشته و مرز ابراز محبت را بیان می کند: «ایاکم و الغلو فینا، قولوا: انا عبید مربوبون و قولوا فی فضلنا ما شئتم; (28) از غلو در محبت ما بپرهیزید و اعتقاد داشته باشید که ما مخلوق و پرورده خداییم و آنگاه از فضایل ما هرچه دوست دارید بگویید.»

    البته پدیده افراط گرایی در تاریخ اسلام یک عقیده خطرناکی بود و عده ای را هم به گمراهی و ضلالت کشانید. این اعتقاد فاسد در مورد شخص امام علی علیه السلام بیشتر بود، برای همین آن حضرت برای آگاهی بیشتر دوستان خویش با یک مثال، حقیقت مطلب را بیان می کند و می فرماید: «مثل من در میان این امت همچون عیسی بن مریم علیهما السلام است، گروهی او را دوست داشتند و در محبت آن حضرت افراط نمودند و در نتیجه هلاک شدند و عده ای هم به وسیله دشمنی با آن حضرت به بیراهه رفته و نابود شدند.» (29)

    موانع محبت اهل بیت علیهم السلام

    هر کسی نمی تواند دوستدار اهل بیت باشد، باید عشاق آل محمد صلی الله علیه و آله از آلودگی ها مبرا باشند و استعداد این هدیه الهی را در وجود خویش داشته باشند، با وجود موانع، مسلما دوستی اهل بیت علیهم السلام به دل نخواهد چسبید و حلاوت و لذت این عشق مقدس و هدیه آسمانی را درک نخواهد کرد. به قول مولوی:

    این محبت از محبت ها جداست

    عشق محبوب خدا عشق خداست

    براین اساس جایگیر شدن دوستی اهل بیت علیهم السلام در دل های انسان ها، نیاز به زدودن و رفع موانع دارد. این موانع عبارتند از:

    الف) تولد از حرام

    امام علی علیه السلام در ضمن سخنانی به نوف بکالی فرمود: «کذب من زعم انه ولد من حلال و هو یبغضنی و یبغض الائمة من ولدی; (30) ای نوف! دروغ می گوید کسی که خودش را حلال زاده می پندارد اما من و پیشوایان بعد از من را که از نسل من هستند، دشمن خود می داند.» بنابراین کسی که از حرام متولد شده باشد نمی تواند دوستدار حقیقی اهل بیت علیهم السلام باشد، زیرا پلیدی با خوبی و زشتی با زیبایی همگون نیستند و از این جا روشن می شود که عشق و علاقه به عترت پیامبر صلی الله علیه و آله، یکی از نشانه های حلال زاده بودن انسان نیز هست، چنانکه امام صادق علیه السلام فرمود: «من وجد برد حبنا علی قلبه فلیکثر الدعاء لامه فانها لم تخن اباه; هر کس در دل خویش لذت دوستی ما اهل بیت علیهم السلام را احساس کند، به مادرش زیاد دعا کند، چرا که به پدرش خیانت نکرده است.» (31)

    ب) صفات زشت و غیر اخلاقی

    روزی مردی به علی علیه السلام عرض کرد: خداوند مرا فدای شما گرداند، من به شما خانواده خیلی علاقه دارم و آن حضرت را بسیار ستود، حضرت به او فرمود: «دروغ می گویی، مارا چند دسته دوست ندارند; انسان های بی غیرت و ناموس فروش، مردانی که حالات زنانه از خود بروز می دهند، متولدین از حرام و کسانی که مادرشان در ایام عادت به آن ها باردار شده است.»

    راوی حدیث می گوید: مدتی گذشت تا اینکه جنگ صفین پیش آمد، همان مرد به همراه لشکریان معاویه در جنگ صفین به هلاکت رسید و راستی گفتار امام علی علیه السلام روشن شد.

    اصولا این که مومن نمی تواند بدون عشق و محبت اهل بیت علیهم السلام زندگی کند و در مقابل، انسان های منحرف و گمراه و منافق هم نمی توانند آل الله علیهم السلام را از ته دل دوست داشته باشند، یک حقیقت تردیدناپذیر است و کلام زیبای علی علیه السلام در ذیل روایت اصبغ نباته، این حقیقت را واضح تر می نماید. او می گوید: در مسجد کوفه و در محضر امیرمؤمنان علی علیه السلام بودم که غلام سیاهی را به اتهام سرقت به محضر آن حضرت آوردند. بعد از سه بار اقرار وی به دزدی و اثبات آن در نزد علی علیه السلام، امام دستور داد تا دست راست او را قطع کنند. آن غلام با دست چپ، دست بریده خویش را در حالی که خون از آن می ریخت، برداشته و از محضر امام بیرون رفت. در این موقع یکی از خوارج و دشمنان حضرت به نام «ابن کوا» خواست از فرصت استفاده کند و آن غلام را که از دوستداران اهل بیت علیهم السلام بود به بدگویی بر علیه امام علی علیه السلام تحریک نماید، لذا به او گفت: «ای غلام دست تو را چه کسی قطع کرد؟!

    او در جواب ابن کوا چنین گفت:

    «قطع یمینی امام التقی، و ابن عم المصطفی شقیق النبی المجتبی، لیث الثری، غیث الوری، حتف العدی و مفتاح الندی و مصباح الدجی. قطع یمینی امام بدری احدی مکی مدنی ابطحی هاشمی قرشی; دست راستم را کسی برید که پیشوای متقیان و پسر عمو، برادر پیامبر صلی الله علیه و آله، شیر روی زمین، باران بیابان ها، کوبنده دشمنان و چراغ فروزان در تاریکی هاست. دست راستم را پیشوایی قطع کرد که قهرمان نبردهای بدر و احد بود. او سرور مکه و مدینه و ابطح است و از دودمان هاشم و قریش است. »

    بعد از این مدح و ثنای زیبا، بلیغ و طولانی، راه خودش را گرفت و رفت. ابن کوا با شگفتی تمام خود را به محضر علی علیه السلام رسانده و گفت: یا اباالحسنین! تو دست آن غلام سیاه را قطع کردی و او در کوچه و بازار با زیباترین عبارات و بهترین کلمات تو را مدح و ثنا می گوید. امام دستور داد غلام را حاضر کنند. سپس از او پرسید: «ای غلام! من دست تو را بریدم و تو مرا مدح و ثنا می گویی؟!» او پاسخ داد: «یا امیرالمؤمنین! تو دست مرا به حکم خداوند و رسول او بریدی و به حق بریده ای و به واجب خدا و رسول عمل کرده ای! چگونه تو را نستایم؟»

    امیرمؤمنان علیه السلام دست بریده او را گرفته و با عبای خود پوشانید و دو رکعت نماز خوانده و دعا کرد و بعد آن را بر جای خود قرار داد. آنگاه عبا را برداشت، دست غلام را به اذن الهی سالم یافتند.

    آنگاه به عبدالله بن کوا روی کرده و فرمود: «یاابن الکوا، ان لنا محبین لو قطعنا الواحد منهم اربا اربا ما ازدادوا الا حبا و لنا مبغضین لو العقناهم العسل ما ازدادوا الا بغضا; (32)

    ای ابن کوا! ما دوستانی داریم که اگر ایشان را قطعه قطعه کنیم جز بر دوستی و محبت آنان نسبت به ما نیفزاید و دشمنانی داریم که اگر عسل خالص در گلوی آن ها بریزیم جز بر دشمنی نسبت به ما نخواهد افزود.»

    پی نوشت ها:

    1) امالی مفید، ص 353.

    2) شوری / 23.

    3) وسائل الشیعه، ج 14، ص 395.

    4) عشق برتر، ص 14 و 15.

    5) بحارالانوار، ج 10، ص 107.

    6) الکافی، ج 6، ص 389.

    7) همان، ص 388.

    8) بحارالانوار، ج 1، ص 92.

    9) همان، ج 27، ص 53.

    10) مستطرفات السرائر، ص 639.

    11) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 613.

    12) تفسیر فرات کوفی، ص 128.

    13) خصال، ج 2، ص 628.

    14) غررالحکم با ترجمه آقا جمال، ش 9038.

    15) نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 112.

    16) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 18، ص 275.

    17) مستطرفات السرائر، ص 640.

    18) تفسیر قمی، ج 2، ص 171 و 172.

    19) امالی صدوق، ص 209، مجلس 37.

    20) بحارالانوار، ج 8، ص 148.

    21) غررالحکم با ترجمه آقا جمال، ج 2، ص 480.

    22) تاویل الآیات الظاهرة، ص 642.

    23) اعلام الدین دیلمی، ص 448.

    24) همان، ص 461.

    25) بصائر الدرجات، ص 364.

    26) مستدرک، ج 1، ص 168.

    27) نهج البلاغه، خطبه 127.

    28) غررالحکم، ش 2740، بحارالانوار، ج 10، ص 92.

    29) بحارالانوار، ج 35، ص 315.

    30) امالی صدوق، ص 209.

    31) بحار الانوار، ج 27، ص 147.

    32) همان، ج 34، ص 267; التحصین ابن طاووس، ص 613.

    راههای ایجاد محبت اهل بیت علیهم السلام در نوجوانان و جوانان

    نقش محبت

    نوع رابطه ما با اهل بیت (علیهم السلام)، برچه مبنایی است و بر چه مبنایی باید باشد؟ آیا مثل رابطه ملت و حاکم است؟ آیا رابطه علمی میان شاگرد و استاد است؟ آیا رابطه «محبت » و «مودت » و پیوند قلبی و درونی است، که هم کارسازتر و هم بادوامتر و ریشه دارتر است؟ قرآن کریم روی این رابطه، تاکید دارد و «مودت اهل بیت » را اجر رسالت پیامبر (ص) معرفی می کند: (قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی) در روایات هم، مودت و ولایت، به عنوان یک «فرض » و ملاک قبول اعمال به حساب آمده است. تولای شما فرض خدایی است قبول و رد آن مرز جدایی است هر آن کس را که در دین رسول است ولایت، مهر و امضای قبول است دیانت بی شما کامل نگردد بجز با عشقتان دل، دل نگردد حتی اهل سنت هم طبق احادیثشان این نکته را قبول دارند و در شعر شافعی چنین آمده است: یا اهل بیت رسول الله حبکم فرض من الله فی القرآن انزله کفاکم من عظیم القدر انکم من لم یصل علیکم لا صلاة له ای خاندان پیامبر خدا! محبت شما فرض و واجب است که در قرآن آن را نازل فرموده است. در عظمت قدر شما همین بس که هرکس (در نماز) بر شما درود و صلوات نفرستد، نمازش صحیح نیست.» هرچه محبت و دلباختگی و ارتباط قلبی بیشتر باشد، تبعیت، همرنگی، همراهی و همدلی هم بیشتر خواهد شد. ایمان عاطفی به رهبری، حتی در طاعت سیاسی و اجتماعی هم تاثیر می گذارد و تبعیتی عاشقانه می شود، نه صرفا تشکیلاتی و رسمی. از این رو، ارتباط شیعه با اهل بیت (علیهم السلام) را علاوه بر جنبه های اعتقادی برمبنای علمی، احادیث و منابع دینی، باید عاطفی، روحی و احساسی قرار داد و «آگاهی عقلی » را با «عاطفه قلبی » درهم آمیخت و عقل و عشق را با هم پیوند زد. ایجاد محبت و عشق را باید از مراحل ساده، بسیط و عاطفی شروع کرد و در مراحل بعدی با بصیرت و شناخت بیشتر، آن را تعمیق داد، تا آنجا که «حب »، جزء سرشت انسان گردد و «محبت اهل بیت »، جزء دین یک مسلمان و شیعه در آید و «هل الدین الا الحب »؟ برای این کار، باید زمینه های روحی و آمادگیهای قبلی افراد را در نظر گرفت، و الا محبت اهل بیت به دلهای غیر مستعد و غیر آماده نمی چسبد، آنچنان که کاشی به دیوار کاهگلی نمی چسبد. گاهی هم باید موانع را زدود، هم چنانکه در لحیم کاری، ابتدا با سنباده و مواد دیگر، چربیها، آلودگیها و جرمها را از محل می زدایند، تا لحیم، بچسبد و جوش بخورد.

    راههای ایجاد محبت

    1- استفاده از علاقه به محبوبیت.

    هر کس دوست دارد مورد علاقه و محبت دیگران باشد و مورد توجه قرار گیرد. در جذب افراد، اظهار علاقه، خیلی مؤثر است. بخصوص آن طرفی که انسان مورد علاقه او باشد اگر شخصیتی معروف، مهم و معتبر باشد، مورد رغبت بیشتری است. تاچه رسد به اینکه آن طرف، خدا، رسول و ائمه (علیهم السلام) باشند. باید چنین القاء کرد که رشته محبت و علقه ولایی با اهل بیت، موجب می شود انسان محبوب خدا و رسول گردد و چه موهبتی بالاتر از این؟ طرح این مسئله که ائمه، دوستدارانشان را دوست دارند، ایجاد محبت می کند. روایت در این زمینه، بسیار است. از جمله، این حدیث: کسی به محضر علی (ع) رسید و گفت: «السلام علیک یا امیر المؤمنین و رحمة الله و برکاته، کیف اصبحت؟» سلام و رحمت و برکات الهی برتو، ای امیرمومنان، چگونه صبح کرده ای؟ حضرت سربلند کرد و پاسخ سلامش را گفت و فرمود: «اصحبت محبا لمحبینا و مبغضا لمن یبغضنا» صبح کردم، در حالی که دوستدارانمان را دوست دارم و با دشمنان دشمن هستم. طرح مسئله حب متقابل و رضایت طرفینی میان خدا و بنده یا پیامبر و امت، کارساز است. قرآن هم نمونه هایی دارد، همچون: «رضی الله عنهم و رضوا عنه »، «فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه » خدا از آنان راضی است، آنان هم از خدا راضی اند. خداوند کسانی را خواهد آورد که آنان را دوست بدارد و آنان هم دوستدار خدا باشند.

    2- بیان فضیلت حب آل پیامبر (ص)

    فعال ساختن کانال تبلیغ محبت اهل بیت، در جذب دیگران اثر دارد. گفتن و مطرح کردن مؤثر است. به عنوان یک دستور کار، باید فضیلت، آثار و برکات محبت اهل بیت را به صورت پیوسته طرح کرد. به هر حال در عده ای اثر می گذارد و مردم به دنبال یک موج تبلیغاتی در رسانه ها یا مراکز فرهنگی، به سمت و سویی گرایش می یابند. در این باره، احادیث فراوان است. به عنوان نمونه: پیامبر اکرم (ص) فرمود: «الا و من مات علی حب آل محمد مات شهیدا الا و من مات علی حب آل محمد مات مغفورا له الا و من مات علی حب آل محمد مات تائبا الا و من مات علی حب آل محمد مات مؤمنا مستکمل الایمان الا و من مات علی حب آل محمد بشره ملک الموت بالجنة الا و من مات علی حب آل محمد فتح له فی قبره بابان الی الجنة الا و من مات علی حب آل محمد جعل الله قبره مزار ملائکة الرحمة...» هرکس با محبت آل محمد از دنیا برود، شهید مرده است، آمرزیده می شود، با توبه از دنیا رفته است، با ایمان کامل مرده است، فرشته مرگ او را به بهشت بشارت می دهد. از قبر او دو در گشوده می شود به روی بهشت، خداوند قبر او را مزار فرشتگان رحمت قرار می دهد. چنین روایاتی فراوان است. ذکر اینها، دلها را تکان می دهد و شیفته اهل بیت می سازد.

    3- طرح نیازمندی انسان به این محبت و بهره مندی از آن

    انسان معمولا مجذوب کسی یا جایی می شود که گره از کار او بگشاید و بهره برساند. در رابطه های اجتماعی افراد، به وضوح این مساله دیده می شود. در زندگی ممتد و مستمر ما که تا آخرت ادامه می یابد، کجاها گیر می کنیم و نیاز به کمک داریم؟ هنگام مرگ، در برزخ، در رستاخیز، هنگام عبور از صراط و... به کارسازی محبت اهل بیت آگاه می شویم. در این زمینه هم حدیث بسیار است. از جمله این چند حدیث مشهور رسول خدا (ص): «حبی و حب اهل بیتی نافع فی سبعة مواطن اهوالهن عظیمة: عند الوفاة و فی القبر و عند النشور و عند الکتاب و عند الحساب و عند المیزان و عند الصراط »، محبت من و خاندانم در هفت جا، که هول و هراس آنها عظیم است، سود می بخشد: هنگام مرگ، در قبر، هنگام رستاخیز، هنگام گرفتن نامه اعمال، وقت حساب، کنار میزان و سنجیش اعمال و هنگام عبور از صراط. «سال رجل رسول الله عن الساعة، فقال: ما اعددت لها؟ قال: ما اعددت لها کبیرا الا انی احب الله و رسوله. قال: فانت مع من اجببت (المرء مع من احب). قال انس: فما رایت المسلمین فرحوا بعد الاسلام لشی ء اشد من فرحهم بهذا» مردی از رسول خدا (ص) از زمان قیامت پرسید. حضرت فرمود: برای آن چه آماده کرده ای؟ گفت: چیز مهمی آماده نکرده ام، جز اینکه خدا و رسولش را دوست دارم. حضرت فرمود: تو با کسی هستی که دوست می داری. انسان با محبوب خود خواهد بود. انس گوید: من ندیدم که مسلمانان بعد از اسلام، به چیزی بیش از این مژده رسول خدا خوشحال شده باشند. علی (ع): «من احبنا کان معنا یوم القیامة، و لو ان رجلا احب حجرا لحشره الله معه » هر کس ما را دوست بدارد در قیامت با ما خواهد بود. و اگر کسی سنگی را دوست بدارد، خداوند او را با آن سنگ محشور می کند. این مژده بزرگی است که علاقه مند به اهل بیت بداند که در آخرت هم با آنان محشور خواهد بود. وقتی محبت تا این اندازه کارساز است، چرا این گنج را نداشته باشیم؟!

    4- ارزش جلوه دادن محبت اهل بیت (علیهم السلام)

    وقتی کاری مورد تقدیر و تشویق قرار می گیرد و به عنوان «الگو» مطرح می شود، در دیگران هم جذبه و کشش ایجاد می کند. ارزشگذاران جامعه، مسؤولان فرهنگی هنری، برگزارکنندگان مسابقات و جایزه دهندگان، اینها همه نقش دارند. وقتی کسی به خاطر شعر گفتن یا قصه نوشتن یا کتاب خواندن در مورد ائمه (علیهم السلام) تشویق شود، هم محبت پیدا می کند و هم به خاطر این پیوند، احساس عزت و سربلندی دارد. چون می داند که این کیف، چادر، کتاب و جایزه رابه خاطر این موضوع، جایزه گرفته است. وقتی از جوانها می پرسند: در باره چه چیزی، شعر می گویید؟ اغلب می گویند: عشق، بهار، دوستی، زندگی، گل، بلبل و... وقتی پرسیده می شود: چه کتابهایی می خوانید؟ می گویند: رمان، کتابهای علمی، داستانهای تخیلی و... گویا سختشان است بگویند: که در باره خدا و نماز و ائمه (علیهم السلام) شعر می گوییم. یا کتابهای مربوط به اهل بیت و کتب دینی می خوانیم. چون از این جهت مورد تشویق قرار نمی گیرند، باید شرایطی پیش آورد که اگر کسی در باره اهل بیت، شعر گفت، شعر حفظ کرد، حدیث حفظ کرد، کتاب خواند، قصه نوشت، فیلم ساخت، تابلوی هنری کشید، یا حتی نام ائمه را داشت یا نام اهل بیت را روی فرزند خود گذاشت، احساس افتخار و سربلندی کند و این را ارزش احساس کند و ارزش تلقی کند. مهر تو را به عالم امکان نمی دهم این گنج، پربهاست، من ارزان نمی دهم وقتی از رسانه ها، تلویزیون، مسابقات و گزارشها «الگو» معرفی می شود، این، تاثیرگذار است. امام صادق (ع) فرمود: «یا معشر الشیعة!... علموا اولادکم شعر العبدی فانه علی دین الله.» ای گروه شیعه! به فرزندانتان شعر «عبدی » را بیاموزید، چرا که او بر آیین خداست. این تشویق امام صادق (ع) که شیعیان شعر «عبدی کوفی » را به بچه هایشان یاد بدهند، بزرگترین «تشویق » است و «الگودهی » است. شعر عبدی، از فضلیتهای اهل بیت، موج می زد. «سید حمیری » که از شاعران متعهد شیعه است، می گفت: هر کس حدیثی بگوید از فضائل علی و اهل بیت (علیهم السلام) که من آن را در شعرم نگفته ام، این اسبم را به او می بخشم. دختر «ابو الاسود دؤلی » وقتی فهمید که خلیفه، عسل را فرستاده تا محبت اهل بیت را از دل آنها بیرون کند، آنچه خورده بود، پس آورد، و نخواست با عسل، مهر «آل علی » را از دست بدهد. معلمان در این مسائل، خیلی می توانند خطدهی داشته باشند و به گرایشها و الگوگیریهای نوجوانان جهت بدهند. حتی اگر یک دختر و پسر غیر متعهد، به خاطر این که اسمشان مهدی یا زینب و فاطمه است، جایزه بگیرند، همین تاثیر ضمنی ایجاد محبت می کند.

    5- تعظیم و تکریم

    جوانان، به خاطر حالت الگوگیری از مربیان، حتی از حالات و رفتار آنها هم سرمشق و نکته می گیرند. نحوه برخورد مربیان با اهل بیت در حضور فرزندان، و شاگردان و جوانان، به آنان هم یاد می دهد. نام ائمه (علیهم السلام) را با تکریم و احترام یاد کردن، همراه اسمشان سلام و صلوات فرستادن، به احترام نام امام زمان (عج) برخاستن و دست بر سرنهادن، روز میلاد ائمه را جشن گرفتن و بزرگ داشتن، روز وفاتشان حریم نگهداشتن و حرفهای خنده دار و برخوردهای شاد نداشتن و در غم و اندوهشان حالت غم داشتن، تاثیرگذار است زیرا کوچکترها به بزرگترها نگاه می کنند. این حالت، خصلت شیعه است: «شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا، یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا» شیعیان ما از افزوده سرشت ما خلق شده اند، با شادی ما شاد می شوند و با اندوه ما غمگین می شوند. حتی کیفیت نام بردن و لحن ما در این مساله، مؤثر است. یک وقت می گوییم: امام رضا فرمود. و یک وقت می گوییم: حضرت امام رضا علیه السلام فرمود. این دو با هم خیلی فرق دارد. اگر هنگام شنیدن نام پیامبر (ص) یا یکی از معصومین (علیهم السلام)، زیر لب صلوات بر آنها بفرستیم، این هم نوعی تکریم است و در دیگران، تاثیرگذار. در سالهای اخیر نسبت به برخی از مناسبتها مثلا ایام «فاطیمه » یا «روز زن »، در مورد حضرت فاطمه (س) بیش از گذشته، کار فرهنگی و تبلیغی و گرامیداشت، انجام شده است، یا نسبت به امام زمان (ع) این است که می بینیم، به همین تناسب، محبت فاطمه و مهدی (علیهما السلام) و گرایش به این دو، نسبت به گذشته بیشتر شده است، بخصوص در میان جوانان. طبعا زبان و بیان خاص مربوط به نوجوانان و جوانان، چه در سخن و چه در نوشته ها باید مراعات شود و افق فکر و سطح کودکان در نظر گرفته شود، چه در برنامه های رادیویی و تلویزیونی، چه در صبحگاهها و مراسم جشن و عزا در خانه ها، مدارس، مساجد و هیئتها.

    6- ذکر فضایل اهل بیت و فرهنگ آنان

    مردم، آرمانگرا و قهرمان دوستند. اگرشخصیت، فضلیت، فکر و فرهنگ امامان اهل بیت (علیهم السلام) را بشناسند به آنان علاقه پیدا می کنند و این علاقه به تبعیت و همسویی می کشد. امام رضا (ع) در حدیثی فرموده است: «ان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا» «مردم اگر خوبیهای حرفها و تعالیم ما را بشناسند، از ما پیروی می کنند.» اینکه چگونه مردم، جوانان و بشریت را با فرهنگ اهل بیت باید آشنا کرد، نکته ظریفی است و باید از تکنیک «هنر» استفاده کرد و در عرضه محتوای کلامی و حیاتی ائمه (علیهم السلام) به نسل امروز، کار رسانه ها در این جهت، مهم است و متاسفانه ضعیفیم. فضایل در دو محور است 1- جهات آرمانی، خلقت، طینت و... 2- جهات عملی و قابل اسوه گیری و تبعیت عینی و ملموس از رفتار اهل بیت. طرح هر دو جهت، عامل ایجاد علاقه است، ولی محور دوم موثرتر است که در عین بیان عظمت های فوق تصور، امکان راه یافتن به حریم کمال آنان هم باشد. نوشتن و سرودن در باره فضایل و خوبیهای ائمه و ترویج آنها میان نسل نو، محبت می آورد.

    7- گره زدن خوشیهای زندگی به حیات ائمه

    با استفاده از قضیه شرطیه (قضیه پاولوف) به نحوی عمل کنیم که با دیدن چیزی و خاطره ای، پیوند با اهل بیت مطرح شود، جشن گرفتن و شیرینی و عیدی دادنها، و جشن تکلیف گرفتن و اعطای مدال و اهدای جوایز و تشویقها اگر در روز تولد فلان معصوم (ع) باشد، خواه ناخواه تاثیر غیر مستقیم دارد. گره خوردن یک خاطره خوش با اهل بیت. شبهای تولد یا روزهای میلاد ائمه، در خانه ها و مدرسه های ما باید یک حادثه خوب یا خاطره خوش پیش آوریم. مثلا با یک جعبه شیرینی به خانه رفتن، یا شب تولد امام هادی (ع) با یک جعبه شیرینی در دفتر مدرسه گذاشتن به همین مناسبتها، که سبب می شود از یاد نرود.

    8- معرفی کتاب و نگارش مقاله و شعر

    این، نوعی کار فرهنگی است که با شناختن و شناساندن کتابهای خوب، جذاب و سازنده در مورد اهل بیت، از علاقه به مطالعه بچه ها استفاده کنیم. کتابی که به مسابقه می گذاریم یا برای تلخیص پیشنهاد می کنیم یا موضوعی که برای مقاله نویسی، شعر و قصه، حتی عکس و نقاشی می دهیم، اگر سوژه های اهل بیتی داشته باشد، مفید است. یا کشاندن روزنامه دیواری به این سمت. یا در خواست خاطره نویسی از زیارت، عاشورا، نیمه شعبان، شب قدر، مجالس سوگواری و امثال اینها.

    9- تشکلهای هیئتی

    برنامه های خودجوش نوجوانان که کار گروهی انجام دهند، مثل فعالیتهایی که در نیمه شعبان و برگزاری جشن دارند، یا تشکیل هیئت و راه انداختن دسته عزاداری یا آراستن مسجد، حسینیه و تکیه و برنامه های ایستگاههای صلواتی آب، شربت، اطعام، احسان و... همه گره زننده قلب نوجوانان با تشکیلات اهل بیت است. بچه ها زمینه های روحی دارند. اینها را باید به کار گرفت، در محله های مختلف از خود آنان «هیئت » درست کرد و خودشان مسؤولیت به عهده بگیرند تا فعال شوند. ایام محرم یکی از مناسبترین فرصتهای ایجاد اینگونه تشکلهای هیئتی از دانش آموزان بخصوص در مقطع راهنمایی و اوائل دبیرستان است. در عاشورا و نیمه شعبان، به خاطر شور عمومی مردم، بچه ها جذب اینگونه مراسم می شوند. برای استفاده از این حس خود جوش بچه ها و جهت دادن آن برای ایام دیگر باید سرمایه گذاری کرد. وقتی بچه ها برای خودشان در ارتباط با ائمه، صاحب علم، پرچم، دسته و هیئت می شوند، احساس تشخص می کنند.

    10- ایجاد فضای روحی و معنوی

    پدید آوردن صحنه ها و فضاهایی که بچه ها در شرایط خاصی قرار بگیرند و به تدریج حس درونی آنان بیدار شود و جذب گردند. چه بسا اگر کودکان را به حال خود رها کنیم، به این سمت و جهت، کشیده نشوند و به دعا و توسل نیایند. ولی اگر ترتیبی دهیم که در این فضا قرار گیرند، جذب می شوند. مثلا اردوها و دیدارهای از حرمها، زیارتگاه ها، مجالس دینی، دعا، توسل و عزاداری، محکم کننده این رشته و رابطه است. این همه اردوهای سیاحتی و زیارتی تشکیل می شود و دانش آموزان مثلا به قم، شیراز، مشهد، جمکران و امثال آنها می روند، تنها تماشای ساختمان، در، دیوار و گنبد نباشد، همراه این دیدارها، تغذیه فکری و روحی شوند و مطلب یاد بگیرند و الگو بگیرند و عشقها و علاقه هایشان را به این خاندان، پیوند بزنند. دیدار با شخصیتهایی که تاثیرگذارند در صورت امکان حتما در برنامه این سفرها و اردوها قرار بگیرند. شرکت در مجالس با حال، همین طور است.

    یک هشدار

    با همه اهمیتی که برای محبت اهل بیت و ایجاد آن در دل بچه ها قائلیم، باید از یکسونگری هم پرهیز داشت و پرهیزشان داد. یعنی آمیختن «محبت » به «عمل »، کار اصلی ماست تا صرف محبت و عشق به اهل بیت (منهای عمل، تقوا و تبعیت) غرور برای محبان نیاورد. امام صادق (ع) فرموده است: تعصی الاله و انت تظهر حبه هذا محال فی الفعال بدیع لو کان حبک صادقا لاطعته ان المحب لمن یحب مطیع خدا را نافرمانی می کنی، در حالی که اظهار عشق و محبت نسبت به خداوند داری، این محال است و در کارها چیز شگفتی است. اگر محبت تو صادقانه بود، از او اطاعت می کردی، چرا که دوستدار، نسبت به کسی که دوستش می دارد، مطیع و فرمانبردار است. اظهار دوستی با خدا باید همراه با تبعیت و اطاعت باشد نه معصیت، چون حب صادقانه به اطاعت محبانه منجر می شود. ادعای دوستی با اهل بیت ولی اهل گناه و آلودگی بودن، نوعی تناقض است. باید تفهیم کرد که هرچند دین، «دین حب و محبت » است ولی محبتی، صادقانه است که به همرنگی و هماهنگی کشیده شود. هم چنان که دو نفر وقتی به هم محبت دارند، به خاطر همین محبت، می کوشند مثل هم باشند و از رنجاندن و مخالفت دیگری، پرهیز کنند. حدیثی از امام رضا (ع) گویای همین نکته است که نباید به اتکای دوستی اهل بیت، «عمل صالح » را رها کرد و گفت که: «علی داریم: چه غم داریم؟» و امثال اینها: «لا تدعوا العمل الصالح و الاجتهاد فی العبادة اتکالا علی حب آل محمد و لا تدعوا حب آل محمد و التسلیم لامرهم اتکالا علی العبادة، فانه لا یقبل احدهما دون الآخر.» «نه عمل صالح و تلاشی در عبادت را به اتکای محبت اهل بیت، رها کنید و نه محبت و دوستی اهل بیت و تسلیم آنان بودن را به اتکای عبادت، چرا که هیچ کدام بدون دیگری پذیرفته نیست.» آری... آمیختن «محبت اهل بیت » به «عمل صالح و بندگی ».

    محمد(ص) پیامبر صلح، دوستی و هم‌زیستی

    محمد(ص) پیامبر صلح، دوستی و هم‌زیستی

    سیره‌ی رسول اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- سیره‌ی عملی انسان کامل است. پرداختن به زندگی، منش، دوستی و اصول عملی زندگی پیامبر در واقع پرداختن به گنجینه‌ای بس گرانبهاست و یاد آن حضرت و سیره‌ی ایشان، جلوه‌ی تمام عیار حقیقت است و درود بر او، پاداش و اجر فراوانی را به همراه دارد.
    در قرآن، از شخص پیامبر به عنوان بهترین الگو و اسوه، در تمام میادین و ابعاد زندگی نام برده می‌شود. روحیّات‌ عالی او، استقامت و شکیبایی و درایت و اخلاصش، هر کدام می‌تواند الگو و سرمشقی برای همه‌ی مسلمین در تمام اعصار باشد.
    پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- نسبت به همگان دلسوز و مهربان بود و رحمت و عطوفتش اختصاص به مسلمانان نداشت؛ بلکه سیره‌ای سرشار از محبّت‌ و دوستی داشت که همه‌ی افراد جامعه را شامل می‌شد.
    هیچ دینی مانند اسلام و هیچ کتابی مثل قرآن و هیچ پیامبری همچون محمّد -صلّی الله علیه وسلّم- به تعامل، همبستگی و همکاری و پرهیز دشمنی و اختلاف و پراکندگی توصیه نفرموده است.

    پیامبر اکرم-صلّی الله علیه وسلّم- حامل کتابی معجزه‌آسا و بس عظیم همچون قرآن است که در این کتاب گرانبها، نسخه‌های متعدّدی‌ برای بشریّت‌ و معضلات مبتلا به آن در هر عصر و زمان و هر مکانی، پیچیده شده است.
    ایمان، بین افراد یک جامعه ارتباط ویژه‌ای را پدید می‌آورد؛ به‌گونه‌ای که بین افراد متعدّد‌ و گوناگون از جهت جنسیّت‌، زبان، قومیت‌ و جغرافیا، گروه واحد و یگانه‌ای را شکل می‌دهد و امتیازات قبیله‌ای را کمرنگ می‌کند و یا از بین می‌برد. چنانکه در قرآن آمده است: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا»(سوره‌ی حجرات آیه‌ی١٣)؛ «ای مردم شما را از زن و مرد آفریدیم و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید» و «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ»(سوره‌ی حجرات آیه‌ی ١٠)؛ «مؤمنان برادرند پس بین برادران را اصلاح نمایید.»

    قرآن در اینجا به‌عنوان یک قانون کلّی‌ و عمومی برای همیشه و همه جا، رسالت پیامبر را به‌عنوان سفیر صلح و دوستی و ایجاد اخوت‌، اعلان می‌دارد. در این‌جا، قرآن این را به‌عنوان یک وظیفه مطرح می‌کند که فرد مسلمان مسئولیّتی دینی دارد که از نزاع و درگیری و خونریزی میان مسلمانان جلوگیری کند و برای خود این زمینه‌ی مسئولیّت‌ را قائل باشد. چه تعبیر زیبا و گیرایی که همه‌ی مؤمنان برادر یکدیگرند و نزاع و درگیری میان آن‌ها را درگیری میان برادران نامیده که باید به زودی جای خود را به صلح و صفا بدهد و به تعبیر دیگر، اسلام تمام مسلمانان را به حکم یک خانواده می‌داند و همه را خواهر و برادر یکدیگر خطاب کرده است؛ نه‌تنها در لفظ و شعار، بلکه در عمل و تعهّد‌های متقابل، همه خواهر و برادرند.

    قرآن کریم ضمن دعوت به تفکّر‌، کرامت اخلاقی، زندگی مسالمت‌آمیز و وحدت و اتّحاد‌،‌ از اختلاف و نزاع که موجب ضعف و سستی اسلامی می‌شود جلوگیری نموده است و پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- نیز ضمن بیان اصولی که می‌تواند قدرت و عزّت‌ اسلام و مسلمانان را حفظ نماید، از آسیب‌ها و آفت‌هایی که زمینه‌ی درگیری و نزاع را فراهم می‌سازد، جلوگیری می‌کند.
    در نگاهی مختصر و گذرا به سیره‌ی پیامبر، درمی‌یابیم که مقوله‌هایی همچون اخوت و برادری و نهادینه کردن فرهنگ صلح و دوستی، بخش عظیمی از زندگی اجتماعی ایشان را تشکیل می‌دهد و روایات و احادیث متعدّد‌ی را در این زمینه بیان نموده‌اند: «المؤمن اخو المؤمن» «مؤمنان برادر یکدیگرند»، «المؤمن للمؤمن کالبنیان یشد بعضه بعضا» «استحکام ارتباط مؤمنان با یکدیگر مانند پایه‌های چیزی است که از یکدیگر جدا نمی‌شود»، «المؤمنون کرجل واحد ان اشتکی راسه اشتکی کله و ان اشتکی عینه اشتکی کله» «مؤمنان مانند یک فرد هستند که اگر سر یا چشم او ناراحت شود تمام اعضای وی ناراحت می‌گردد.»

    پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- با اجرای قانون قرآن در پی ایجاد صلح و دوستی و همزیستی مسالمت‌آمیز بود. «فَاتَّقُوا اللَّـهَ وَأَصْلِحُوا ذَاتَ بَيْنِكُمْ وَأَطِيعُوا اللَّـهَ وَرَسُولَهُ»(سوره‌ی انفال آیه‌ی١)؛ «از خدا بترسید و بین خودتان را اصلاح نموده و اطاعت خدا و رسولش را داشته باشید.» اصلاح روابط دوجانبه و ایجاد تفاهم و زدودن کدورت‌ها و دشمنی‌ها و تبدیل آن به صمیمیّت‌ و دوستی، یکی از مهمترین برنامه‌های اسلامی است و در تعلیمات اسلامی به اندازه‌ای به این موضوع اهمّیّت‌ داده شده که به‌عنوان یکی از برترین عبادات معرّفی‌ شده است.
    علّت‌ این همه تأکید در این زمینه، بدین منظور است که عظمت و توانایی‌ و قدرت و سربلندی یک ملّت‌، جز در سایه‌ی تفاهم و تعادل ممکن نیست. اگر مشاجرات و اختلافات کوچک اصلاح نشود، ریشه‌ی عداوت و دشمنی به تدریج در دل‌ها نفوذ می‌کند و یک ملّت‌ متّحد‌ را به جمعی پراکنده مبدّل‌ می‌سازد.
    یکی دیگر از صفات حسنه و پسندیده‌ی آن حضرت که تاثیر به‌سزایی در ایجاد فضای صلح و آشتی داشت،‌ عفو، گذشت، رأفت و رحمت بود.

    بدون تردید پیامبر اسلام، دعوت خود را در آغاز از دایره‌ی بسیار کوچکی از مردم شروع کرد و سپس وسعت داد، به‌گونه‌ای که سرزمین عرب و سپس بیرون از سرزمین عرب را فراگرفت.
    تردیدی نیست معجزه‌ی پیامبر که قرآن کریم باشد، در این توسعه و پیشروی نقش اساسی داشته است؛ اما به فرموده‌ی قرآن، یکی از عوامل مهمّی‌ که در جذب و گسترش اسلام مؤثّر‌ بوده است، برخوردهای بسیار خوب و سازنده‌ی پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- بوده است، به گونه‌ای که در هیچ شرایطی از آن عدول نکرده است؛ «وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»(سوره‌ی آل عمران آیه‌ی ١٥٩)؛ «اگر تو تندخو و با‌ قساوت می‌بودی، از طرف تو پراکنده می‌شدند.» بنابراین رمز موفّقیّت‌ پیامبر اسلام -صلّی الله علیه وسلّم- را باید در مسئله‌ی چگونگی تعامل با دیگران دانست.
    قرآن کریم در آیه‌ای دیگر، در مورد رسول خدا -صلّی الله علیه وسلّم- می‌فرماید: «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَّحِيمٌ»(سوره‌ی توبه آیه‌ی ١٢٨)؛ «از میان خودتان فرستاده‌ای نزد شما آمده که برای او سخت است که گمراه باشید و رأفت و رحمت او تمام مؤمنان را در برمی‌گیرد.»

    یکی از روش‌های پیامبر اسلام -صلّی الله علیه وسلّم- آن بود که برای زدودن گرد و غبار اختلاف، کینه‌ها و حسادت‌ها، میان مسلمانان عقد اخوت و برادری ایجاد نمود تا مسلمانان از حصارهای قومی، قبیله‌ای، عرب و عجم و سیاه و سفید که سرچشمه‌ی پراکندگی امّت‌ اسلامی می‌شود، رهایی یابند. از این رو بین هر یک از مهاجران و انصار، الفت و برادری ایجاد کرد؛ به‌طوری که گویا برادر نَسَبی هستند.‌ روشن است که این برادری، در جامعه‌ی توحیدی نقش زیربنایی دارد. بدین طریق پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- به مسلمانان فهماندند که در هر زمانی، از هر طایفه و قومی، با اقتدا به رسول خدا، برادری ایمانی و دینی خود را اظهار نمایند. آن حضرت اهل سخت گیری نبود، هرگز به کسی غضب نمی‌کرد، جز در مواردی که حرمت‌های الهی هتک می‌شد.

    در دوران صلح و جنگ و در برخوردهای شخصی و عمومی ،پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- خود را ملزم به رعایت این آداب می‌نمود.
    سیره‌ی پیامبر اسلام، برای جلوگیری از آثار سوء در برخوردها، حد‌‌ و مرز معیّنی‌ را تعیین نموده است؛ تهمت و غیبت، سخن‌چینی و غیره را که موجب اختلاف و پراکندگی در جامعه می‌شود، ممنوع کرده است و از طرفی دیگر، عواملی را که منجر به تحکیم اخوت و برادری و محبّت‌ و مودّت‌ و اعتماد متقابل می‌گردد، از قبیل حسن خلق، سلام کردن به یکدیگر، مصافحه و... ممدوح شمرده است. بدین ترتیب اسلام محکمترین ارتباطات و بهترین برخوردها را از مسلمانان می‌خواهد. آنان را مثل بنایی می‌داند که هر قسمت آن باعث تحکیم قسمت دیگر می‌شود.
    در زندگیِ سراسر سعادت پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- احترام به یکدیگر سفارش شده است. آبروی مسلمانان باید حفظ شود زيرا خونش‌ محترم شناخته شده است. یکی از اصولی که باید در روابط و تعامل میان مسلمانان رعایت شود، خوش‌بینی نسبت به یکدیگر می‌باشد.

    براساس آموزه‌های سنّت‌ نبوی، مسلمانان باید از ستیزه‌جویی، کینه‌توزی و تخاصم دوری کنند. در حدیث انس بن مالک از پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- آمده است: «کینه‌هایی را که از هم در دل دارید،‌ از خود دور کنید و هرگز به همدیگر پشت نکنید، راه بندگی را بپویید و با هم برادر باشید. بدانید که برای هیچ مسلمانی جائز نیست بیش از سه روز، از روی عداوت از برادر ایمانی‌اش دوری گزیند.»
    ترک خشونت یکی دیگر از توصیه‌های پیامبر اکرم -صلّی الله علیه وسلّم- می‌باشد. اعمال خشونت، حسّ‌ کینه‌توزی را در دل‌ها برمی‌انگیزد و آتش انتقام را روشن می‌کند. توسّل‌ به خشونت نه تنها تأثیری در حلّ‌ مشکلات اجتماعی ندارد، بلکه غالباً مشکلات را شدیدتر می‌کند.
    آن حضرت منادی مساوات بود. او مردم را به برابری و برادری فرا می‌خواند. همه‌ی امتیازات نژادی و طبقاتی را لغو کرد. خویش از همه عامل‌تر به فرامین الهی بود. مظهر فتوّت‌، عفو و رحمت بود. اثری از کینه و انتقام در وجودش نبود. همه جا می‌بخشید و همه کس را عفو می‌کرد؛ حتّی‌ دشمنانش از این رحمت وسیع بی‌بهره نبودند. پیامبر اسلام -صلّی الله علیه وسلّم- با خصلت‌های ممتاز خویش، بر بشریّت‌ پیروز شد و به گفته‌ی «ویل دورانت» تنها مُصلحی است که توانسته تمام آرزوهای خود را در جامعه عملی کند و هم‌چنین فضائل و خصلت‌های برجسته‌اش، ایمان به دعوت و رسالت خویش، ‌اتّکا‌ به تاییدات حق‌‌، کوشش در نشر دعوت، ثبات و پایمردی و شجاعت و فداکاری».

    پیامبر و حقوق بشر / مقاله ای از دکتر حسن بلخاری

    اسطوره‌زدایی از سیره پیامبر(ص)/ اهداف و ابزارهای دعوت رسول‌خدا

    پیامبرمهربانی ، در قرآن و سیره

    یکی از ویژگی های رسول گرامی اسلام، رحمت عام و فراگیر آن گرامی نسبت به تمام اهل عالم است. ولادت پیامبر صلی الله علیه و آله درخشش نور رحمت و محبّت بر سر تا سر گیتی بود. خدای تعالی از مادری همانند حضرت آمنه علیهاالسلام بزرگ ترین ارمغان بشریت و مظهر عطوفت و رحمت را به انسانهای خسته از خشونت و کینه و عداوتهای شیطانی تقدیم داشت.
    خدای عالمیان در مورد پیامبرش فرمود: «وَما أرْسَلْناکَ إلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ»؛ «و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.»
    و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «إنَّما بُعِثْتُ رَحْمَةً؛ من برای رحمت مبعوث شده ام.»
    به راستی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جلوه بارز زیباترین صفات الهی از جمله رحمت، محبت، شفقت، مودّت، رأفت و عطوفت است.

    ظاهرگرایی و رویکرد سَلفی‌گری به سبک زندگی پیامبر درگفت وگو با مولف کتاب «سیره نبوی»

    جلوه هایی از رحمت محمدی

    تو را با بوی عطر، با مهربانی، تو را با لبخند شراکت شادی ها شناختیم. سایه بان حمایت تو را هرگز هیچ خسته ای کم نیاورد و در انزوای غربت هیچ تنهایی، پس از بردن نام تو بی نصیب از شوق نماند. تو آمده بودی تا سلام کردن را حتی به کبوتران بیاموزی. بیشتر از باران برای تشنگی ها حقیقت داشتی. هموارتر از نسیم، گره گشای غنچه ها بودی. فصل ها فرمانبردار تو بودند و سر به راه دعاهای بارآورت. نور با اجازه تو منتشر می شد. زمین به حکم تو حاصل خیز بود. قلب تو گرمای آفتاب، دست تو سخاوت ابر، چشم تو عنایت آسمان را رقم می زد. بی دریغِ هدایت بودی و سپیده هر سحر، راه افق ها را از نگاه های شب بیدار تو می آموخت.
    هرگز به خواب نرفتی، هرگز چشم از زمین و مردمانش برنداشتی، هرگز خطاهای جهل آدمیان را به روی شان نیاوردی، جز سخن از دانش و عشق نگفتی و با نامهربانان هیچ مدارا نکردی. چه آبی بود دلت که در کنارش آسمان رنگ می باخت. چه بیکران بودی که دریاهای عالم به تو تکیه می دادند. وحی را تو اگر آواز نداده بودی، کجا زندگانی می آموختیم، ما نابلدانِ ملکوت و عبادت. فرسودگی قلب های فقر دیده با لبخندی از سوی تو جوان می شد و به غنا می رسید.

    شوخ طبعی در رفتار پیامبر ص/ یادداشت دکتر محمود گلزاری

    رفتار شناسی پیامبر
    پیامبر همیشه گشاده رو، نرم خو و آسان گیر بود. (دیگران به آسانی به او نزدیک می شدند.) پرخاش نمی کرد، فحش نمی داد، عیب جو نبود و تعریف و تمجید زیاد نیز نمی کرد. از آن چه خوش نداشت با تغافل می گذشت (آن را نادیده می گرفت) و کسی را ناامید نمی فرمود.
    خویشتن را از سه کار باز می داشت: جدال (گفت و گوی بیهوده)، زیاده خواهی، پرداختن به امور بی فایده.
    و در رفتار با مردم نیز از سه کار پرهیز می فرمود: هیچ کس را به بدی یاد نمی کرد، کسی را سرزنش نمی فرمود، از عیب ها و خطاهای مردم پی جویی نمی کرد. از چیزهایی سخن می گفت که از نتیجه اش امید داشت؛ هنگام سخن گفتنش، اصحاب سر به زیر می انداختند، آنچنان که گویی بر تارک آنان پرنده ای نشسته است. (آرام و بدون حرکت می ماندند،) به کلام او گوش می سپردند و زمانی که پیامبر ساکت می شد، آنان سخن آغاز می کردند.
    همنشینان پیامبر بر سر چیزی با یکدیگر جنگ و جدال نمی کردند، هر کس سخن می گفت، دیگران به او گوش می سپردند تا کلام او پایان پذیرد. تنها یک نفر از آنان سخن می گفت (چند نفر با هم سخن نمی گفتند.)

    بررسی کتاب «کارن آرمسترانگ» درباره حضرت محمد (ص)، جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های سال آمریکا

    پیامبر و زنان

    پیامبر اعظم(ص) همواره مردان را به اکرام و احترام زن سفارش می فرمود و منزلت و شأن والای آنان را گوشزد می کرد. آن حضرت اولین عامل آن تعالیم بود و با سیره و منش زیبای خود الگو و راهنمای مردان در تعالیم و حفظ حقوق زنان بود.
    سیره نویسان احادیثی از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده اند که فرمود: أنا ابن العواتکه و أنا ابن الفواطم در بین سلسله مادران حضرت، 12 نفر از آنان عاتکه و 4 نفر فاطمه نام داشتند. یعقوبی مورخ شیعه تأکید می کند که پیامبر اعظم(ص) دو جمله فوق را بسیار به کار می برد. علت نیز آن بود که در جاهلیت زن ها بسیار تحقیر می شدند و حقوق آن ها پایمال می گردید. گرامی داشت سلسله نسب افراد از جانب پدر منظور می گردید و نامی از مادران آن ها به میان نمی آمد. پیامبر اعظم(ص) با توجه ویژه به زنان جایگاه همانندی با مردان برای آنان قایل بود. و برخلاف این عقیده که زن و نام او را مایه شرمساری می دانستند و حتی دختران خود را زنده به گور می کردند، آن حضرت با افتخار از مادران خویش یاد فرمود.

    فلسفه ازدواج‌های متعدد پیامبر(ص) چیست؟

    پیامبر و کودکان

    رسول اکرم(ص) به کودکان احترام می گذاشت، از کنار بازی آن ها به آرامی می گذشت تا مزاحم لحظه های شاد آنان نگردد، هیچ وقت آنان را موجود کوچک و حقیر به حساب نمی آورد، و با همة بچه ها در خور شأن و منزلت آنان رفتار می نمود. أنس بن مالک می گوید: رسول خدا(ص) وقتی از کنار بچه ها می گذشت به آن ها سلام می کرد.
    سجستانی نقل می کند پیامبر(ص) بر جوانان در حال بازی کردن وارد شده به آنان سلام می نمود. همچنین می گوید: ما بچه های نوجوانی بودیم رسول خد(ص) بر ما وارد شد و به ما سلام نمود.
    نقل شده که در زمان پیامبر(ص) مردم اطفال کوچک خود را خدمت حضرت می آوردند تا پیامبر(ص) برای آنان دعا کند و اسمی برای آنان انتخاب نماید. حضرت اطفال را با نهایت احترام در بغل گرفته و نسبت به والدین آن ها اظهار محبت می نمود. گاهی پیش می آمد که بچه ها در بغل حضرت ادرار می کردند، والدین شان از این کار بچه ناراحت شده سر آنان داد می کشیدند، اما پیامبر(ص) به شدت از این کار منع می کرد و می گذاشت تا نوزادان قضای حاجت نمایند. آنگاه اسمی برای آن برگزیده و در حق شان دعا می فرمود و طفل را به والدین می سپرد. بعد از رفتن آنان لباس خود را آب می کشید، و با این کار خود موجب سرور و خوش حالی مردم می گردید.

    پیامبری که دوست بچه‌ها بود و قصه‌ای به شیرینی عسل

    پیامبر و حقوق حیوانات و طبیعت

    پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله درباره مدارا و مهربانی با حیوانات و نیز مراعات حال ضعیف شان هنگام سوار شدن و در مسیر حرکت، سفارش های عجیبی داشته اند؛ مانند: «خدا مدارا کردن را دوست دارد و بر انجام آن کمک می کند. پس هرگاه بر چهارپایان لاغر سوار شدید، آنها را در منزل هایشان (توقف گاه ها) فرود آورید. اگر زمین خشک و بی گیاه بود، با شتاب از آن بگذرید، و اگر سرزمین سرسبز و پرعلف بود، آنها در آنجا استراحت دهید!»
    براساس روایت دیگری، وقتی که از آن حضرت پرسیدند: ای رسول خدا! آیا حمایت از حیوان ها و مهربانی با آنها، ثوابی برای ما دارد، در جواب می فرمودند: «حمایت از هر جگر "تری" (سیراب کردن هر تشنه ای) پاداشی نزد خدا دارد» طبق روایتی که ـ عده ای از قول عایشه و ـ حلبی آن را از قول فردی نامعلوم در غزوه تبوک نقل کرده اند، آن حضرت به طور ویژه اسبش را نوازش و تیمار می کرد.

    اهمیت حقوق حیوانات در فقه اسلامی / وقتی پیامبر گربه تشنه ای را سیراب کرد و بعد وضو گرفت

    /6262

    جواب کاربران در نظرات پایین سایت

    مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.

    میخواهید جواب یا ادامه مطلب را ببینید ؟
    رکسانا 2 سال قبل
    0

    پع جواب کو 😕

    مهدی 3 سال قبل
    0

    نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.

    برای ارسال نظر کلیک کنید