توجه : تمامی مطالب این سایت از سایت های دیگر جمع آوری شده است. در صورت مشاهده مطالب مغایر قوانین جمهوری اسلامی ایران یا عدم رضایت مدیر سایت مطالب کپی شده توسط ایدی موجود در بخش تماس با ما بالای سایت یا ساماندهی به ما اطلاع داده تا مطلب و سایت شما کاملا از لیست و سایت حذف شود. به امید ظهور مهدی (ع).

    تفاوت طوطی بازرگان و طوطی های هندوستان

    1 بازدید

    تفاوت طوطی بازرگان و طوطی های هندوستان را از سایت هاب گرام دریافت کنید.

    شرح و تفسیر رفتن بازرگان به هندوستان و پیغام طوطی

    شرح و تفسیر رفتن بازرگان به هندوستان و پیغام طوطی

    یا به یاد این فتادۀ خاک بیز / چونکه خوردی ، جُرعه یی بر خاک ریز

    یا به یاد این درمانده غریب ، هر گاه باده ای نوشیدید . جرعه ای از آن را روی خاک بیافشانید . [ خاک بیز = در لغت به معنی کسی است که خاک کوچه ها و بازارها را جاروب می کند . اما در اینجا کنایه از کسی است که ناتوان و بی کس باشد . همچنین از قدیم در میان میخواران رسم بر این بوده است که ته نشست و دُرد جام خود را بر زمین می افشاندند تا با این کار ، دوستان و غایبان را یاد کرده باشند . از اینرو شعرای ایرانی و عرب ، این مضمون را در اشعار خود بسیار آورده اند . چنانکه حافظ گوید :

    اگر شراب خوردی جرعه ای فشان بر خاک / زآن گناه که نفعی رسد به غیر ، چه باک

    همانطور که گفته آمد . مولانا ضمن آنکه پیغام غریبانه طوطی را بیان می دارد . از فراق و غربت خود نیز حکایت می کند . ]

    منبع مطلب : didarejan.com

    مدیر محترم سایت didarejan.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

    مرورگر شما از این ویدیو پشتیبانی نمیکنید.

    شرح و تفسیر باز گفتن بازرگان با طوطی آنچه دید از طوطیان هندوستان

    شرح و تفسیر باز گفتن بازرگان با طوطی آنچه دید از طوطیان هندوستان

    فعل را در غیب ، اثرها زادنی است / و آن مَوالیدش به حُکم خلق نیست

    هر فعل و عملی که از آدمی صادر می شود . چه خیر و چه شَر ، در عالم غیب و پشت پرده محسوسات اثرهایی دارد و آن اثرها ، جملگی با مشیّت الهی در عرصه جهان پدید می آید و در اختیار انسان نیست . [ مَوالید ، جمع مولود به معنی فرزندان است . اما در اصطلاح اهل کلام عبارت است از آثار و افعالی که بر فعل دیگر مترتّب باشد . ( شرح مثنوی شریف ، ج 2 ، ص 665 ) ]

    – مولانا از اینجا تا بیت 1668 مسئله کلامی تولید را مطرح کرده است . تولید از اصطلاحات معتزلیان است . به عقیده اینان ، افعال یا بی واسطه از انسان صادر می شود که در آن صورت او فاعل مباشر است و یا با واسطه فعل دیگر از او به ظهور می رسد که آن را فاعل بالتّولید گویند . پس تولید اینجا فعل است به واسطه فعل دیگر ، مانند حرکت دست و حرکت کلید و بازکردن قفل ، که فعل و عمل نخستین بدون واسطه ( = مباشر ) است و عمل های پس از آن که متعاقب آن صورت حصول می پذیرد تولید است . این نظر مبتنی است بر مسئله خَلق اعمال و جبر و اختیار که در توضیحات و شرح ابیات 1480 و  1498 همین دفتر مذکور افتاد . معتزله می گویند : فعل مباشر و تولید ، هر دو مستند به قدرت آدمی است و فرقی میان آنها در استناد به انسان وجود ندارد مگر از آن جهت که یکی بی واسطه و دیگری با واسطه در وجود می آید . اشعریان ، میان اعمال انسان فرقی نمی گذارند و همه آنها را راساََ فعل حق تعالی و به ایجاد وی تصوّر می کنند و اصطلاح تولید را هم بکار نمی برند . زیرا عقیده آنان چنین است که همه کائنات بی واسطه به حق ارتباط دارند و به ارادۀ او حصول می پذیرند . مولانا نیز بر وِفقِ عقیده اشعریان همه افعال را بی واسطه مستند به حق دانسته است .

    – توضیحی در آثار اعمال انسان : هر یک از سخنان و اعمال انسان در خود او و دیگران انعکاسی بجا می گذارد . بسیاری از آنها ممکن است بدون قصد و التفات صورت گیرد . اما آثار و انعکاس آن بر دیگران قطعی است . عده ای را به موافقت و جمعی را به مخالفت می انگیزد . هر چند گفتار و رفتار آدمی از اَعراض است و به فنا می رود ولی آثار آن ممکن است تا زمانی دراز و حتی ادواری مدید بر جای ماند و نسل به نسل منتقل شود . البته این آثار در حیطه اختیار فاعل آن نیست ولی به هر حال از آثار و نتایج فعل اوست . فعل انسان درست به منزله ریگی است که به برکه ای افکنده می شود و بلافاصله در تکِ آب فرو می نشیند و از نظرها ناپدید می گردد ولی به دنبال آن دوایری زرِه وار بر سطح آب پدید می آید و مدت ها بر جای می ماند . از اینروست که آدمی باید مواظب کار و گفتار خود باشد و بداند که هر سخنی یا کاری از او به ظهور می رسد نتایجی خوش یا ناخوش به همراه خواهد داشت که آن نتایج از اختیار او بیرون است و نمی تواند بر آن احاطه یابد . ( شرح مثنوی شریف ، ج 2 ، ص 667 )

    منبع مطلب : didarejan.com

    مدیر محترم سایت didarejan.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

    مرورگر شما از این ویدیو پشتیبانی نمیکنید.

    گنجور » مولوی » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان کی طوطی محبوس او او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت

    بی نام نوشته:

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۴۷
    بود بازرگان و ، او را طوطیی / در قفص محبوس ، زیبا طوطیی
    بازرگانی یک طوطی زیبا داشت و آن طوطی در قفس زندانی شده بود .

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۴۸
    چونکه بازرگان ، سفر را ساز کرد / سوی هندستان شدن آغاز کرد
    همینکه بازرگان وسایل سفر را آماده کرد و در تدارک کوچیدن سوی هندوستان بود . ( ساز کرد = قصد کرد )

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۴۹
    هر غلام و هر کنیزک را ز جود / گفت : بهر تو چه آرم ؟ گوی زود
    از روی بخشندگی و سخاوت به یکایک غلامان و کنیزان خود گفت : زود بگو ببینم از سفر هندوستان چه ارمغانی برایت بیاورم ؟

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۰
    هر یکی از وی مرادی خواست کرد / جمله را وعده بداد آن نیک مرد
    هر یک از آنان چیزی درخواست کرد و آن بازرگان نیکو خصال به همه آنان وعده داد . ( خواست کرد = تقاضا نمود ، درخواست کرد )

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۱
    گفت طوطی را چه خواهی ارمغان ؟ / کارمت از خِطّه هندوستان
    بازرگان به طوطی خود نیز گفت : تو چه ارمغانی میخواهی تا از سرزمین هندوستان برایت بیاورم ؟ ( خطه = سرزمین )

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۲
    گفت آن طوطی که آنجا طوطیان / چون ببینی ، کن ز حال من بیان
    طوطی در پاسخ بازرگان گفت : هر گاه طوطیان همنوع مرا در هندوستان دیدی . آنان را از حال من با خبر کن .

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۳
    کان فلان طوطی که مشتاق شماست / از قضای آسمان ، در حبس ماست
    بگو آن طوطی که اشتیاق فراوانی دارد که با شما دیدار کند به حکم تقدیر در قفس ما زندانی شده است .

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۴
    بر شما کرد او سلام و داد خواست / وز شما چاره و رهِ اِرشاد خواست
    آن طوطی برای شما سلام فرستاد و از شما دادخواهی کرد و گفت : برای رهایی از قفس منتظر راهنمایی شما هستم . ( دادخواست = تظلّم خواهی کرد ، دادخواهی کرد )

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۵
    گفت می شاید که من در اشتیاق / جان دهم اینجا ، بمیرم از فراق ؟
    طوطی به بازرگان گفت : به آن طوطیان بگو : آیا شایسته است که من در شوق دیدار شما جان بسپارم و در این قفس از غم فراق شما بمیرم ؟

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۶
    این روا باشد که من در بند ِ سخت / گه شما بر سبزه ، گاهی بر درخت ؟
    آیا این سزاوار است که من سخت در اسارت باشم و شما آزادانه گاهی بر سبزه زار گردش کنید و گاه بر سر درخت بنشینید .

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۷
    این چنین باشد وفای دوستان / من در این حبس و شما در گُلستان ؟
    آیا این است وفای شما دوستان که راضی بشوید من در این قفس زندانی باشم و شما در گلزار بگردید ؟

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۸
    یاد آرید ای مِهان ، زین مُرغِ زار / یک صَبوحی در میانِ مَرغزار
    ای بزرگان ، آنگاه که در میان گلزار از باده طرب سرخوش هستید . این مرغ ناتوان و زار را یاد آرید .

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۹
    یاد یاران ، یار را میمون بُوَد / خاص کان لیلی و این مجنون بُوَد
    زیرا یاد کردن یاران برای دوست ، فرخنده و مبارک است . به ویژه آنکه یارِ یاد شده لیلی باشد و یاِ یاد کننده مجنون .

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۰
    ای حریفانِ بُتِ موزونِ خود / من قَدَح ها می خورم پُر خونِ خود
    ای یارانی که با معشوقکانِ خوش اندام خود به سر برید . من در عالم فراق و هجران ، قدح های پر خون در می گشم . [ مولانا پیغام درد آلود طوطی قفس نشین را چنان با سوز و حرارت بیان می کند که دل هر شنونده ای از جا کنده می شود و به انفعال دچار می آید و از همین جاست که پیل مولانا یاد هندوستان شمس و فراق او می کند . قدح = کاسه بزرگ ]

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۱
    یک قدح مَی نوش کن بر یاد من / گر همی خواهی که بدهی داد من
    اگر می خواهید به فریاد من برسید . قدحی به یاد من درآشامید .

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۲
    یا به یاد این فتادۀ خاک بیز / چونکه خوردی ، جُرعه یی بر خاک ریز
    یا به یاد این درمانده غریب ، هر گاه باده ای نوشیدید . جرعه ای از آن را روی خاک بیافشانید . [ خاک بیز = در لغت به معنی کسی است که خاک کوچه ها و بازارها را جاروب می کند . اما در اینجا کنایه از کسی است که ناتوان و بی کس باشد . همچنین از قدیم در میان میخواران رسم بر این بوده است که ته نشست و دُرد جام خود را بر زمین می افشاندند تا با این کار ، دوستان و غایبان را یاد کرده باشند . از اینرو شعرای ایرانی و عرب ، این مضمون را در اشعار خود بسیار آورده اند . چنانکه حافظ گوید :

    اگر شراب خوردی جرعه ای فشان بر خاک / زآن گناه که نفعی رسد به غیر ، چه باک

    همانطور که گفته آمد . مولانا ضمن آنکه پیغام غریبانه طوطی را بیان می دارد . از فراق و غربت خود نیز حکایت می کند . ]

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۳
    ای عجب آن عهد و آن سوگند کو ؟ / وعده های آن لب چون قند کو ؟
    شگفتا آن عهد و سوگند کجا رفت ؟ و کو آن وعده هایی که از لبان شیرین گفتار شما شنیدم ؟

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۴
    گر فِراقِ بنده از بَدبندگی است / چون تو با بَد ، بَدکُنی ، پس فرق چیست ؟
    اگر من به واسطه بجا نیاوردن وظیفه بندگی ام . دچار این فراق گشته ام و تو بدی را با بدی عوض دهی . پس فرق میان خداوند و بنده چیست ؟ [ بدبندگی حالت بنده ای است که به وظایف بندگی خود عمل نکند ]

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۵
    ای بدی که تو کُنی در خَشم و جَنگ / با طرب تر از سماع و بانگِ چَنگ
    ای معشوق حقیقی ، هر بدی و جفایی که تو به گاه خشم بر من می کنی . برای من شوق انگیزتر و دلنشین تر از استماع الحان شورانگیز و نغمات چنگ است .

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۶
    ای جفایِ تو ، ز دولت ، خوبتر / وانتقامِ تو ، ز جان ، محبوبتر
    ای محبوب حقیقی ، جفای تو از اقبال دنیوی و دولت ظاهری ، زیباتر است چنانکه انتقام تو از جان و حیات ، نکوتر و مرغوبتر است .

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۷
    نارِ تو اینست ، نورت چون بُوَد ؟ / ماتم این ، تا خود که سورت چون بود ؟
    اگر شراره قهرت اینست پس فروغ لطفت چگونه است ؟ و اگر سوگ تو اینست پس شادی و جشن تو چگونه است ؟ [ اکبر آبادی گوید : وقتی در جلوه قهر و عذاب ، چنین مهربانی کنی ، پس در صورت لطف و ثواب چه لذت ها که نمی دهی . (شرح مثنوی ولی محمد اکبرآبادی ، دفتر اول ، ص ۱۰۰) ماتم = سوگ و عزا ، سور = جشن و ضیافت ]

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۸
    از حلاوت ها که دارد جورِ تو / وز لطافت کس نیابد غورِ تو
    قهر و جفای تو چنان پر لطف است که به وصف در نگنجد و تو چنان لطیفی که کسی نمی تواند به کُنهِ وجود تو رسد . [ لطیف از اسمای حُسنای الهی است . حکیم سبزواری گوید : حق تعالی لطیف است از آنرو که از همه تعیّنات ، مجرد است . از اینرو نمی توان کُنهِ او را درک کرد . ظرف عقول و سعۀ افهام و عقول آدمیان به قدری محدود است که حقیقت نامتعیّن او را نتوانند دریافت . (شرح الاسماء الحسنی ، ص ۱۰۲) ]

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۹
    نالم و ترسم که او باور کند / وز کرم آن جور را کمتر کند
    از جفای او می نالم در حالیکه می ترسم آن محبوب حقیقی ، ناله هایم را باور کند یعنی ناله ام را نشان ناخشنودی ام محسوب دارد و از روی بزرگواری و مهربانی ، جور و جفای خویش را از من دریغ دارد .

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۷۰
    عاشقم بر قهر و بر لطفش به جِد / بوالعجب ، من عاشق این هر دو ضد
    براستی که من عاشق لطف و قهر آن محبوب حقیقی هستم . شگفتا که من نسبت به این هر دو ضد عشق می ورزم . یعنی هم عاشق لطف او هستم و هم عاشق قهر او . [ این ابیات جملگی ناظر بر مقام رضاست . در باب مقام رضا در شرح بیت ۱۵۷۴ همین بخش توضیح کامل آمده است . در عالم عاشقی این مسلم است که قهر و بلا ، محک صدق طلب و خلوص عشق است و معشوق بدین وسیله عاشق را در بوته امتحان می نهد . و چون عاشق بر بلا صابر باشد نقد وجودش آشکار شود . ]

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۷۱
    وَالله ار زین خار ، در بُستان شوم / همچو بلبل ، زین سبب نالان شوم
    به خدا سوگند ، اگر من از این خارستان به گلستان بروم . یعنی از خار بلا بگریزم و به بوستان راحتی و آسایش درآیم . مانند بلبل از اینکه از خار بلا گریخته ام و به راحتی رسیده ام . ناله و فغان سر می دهم .

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۷۲
    این عجب بلبل که بگشاید دهان / تا خورد او خار را با گلستان
    شگفتا از اینکه بلبل دهان بگشاید تا خار و گل را با هم بخورد . یعنی جفا و بلا را همچون لطف و صفا بپذیرد . [ مولانا در این ابیات از زبان آن طوطی قفس نشین ، ابتدا خود را به بلبل تشبیه کرد . اما دید که بلبل ، سست عهد و ناپایدار است زیرا بوستان را تا وقتی می خواهد که یغماجیِ خزان برآن نتاخته و زرد و خوشیده اش نکرده است . حال آنکه در ابیات پیشین خواندیم که عاشق صادق ، بر قهر و بلا مرحبا می گوید و سینه چاک به استقبال آن می رود . از اینرو تشبیه را عوض می کند و در بیت بعدی می گوید :

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۷۳
    این چه بلبل ؟ این نهنگِ آتشی است / جمله ناخوش ها ز عشق ، او را خوشی است
    این عاشق بلا کش (مولانا) دیگر چه بلبلی است ؟ این اصلا بلبل نیست بلکه نهنگی آتشین و آتش خوار است . یعنی نه تنها از قهر و جفای معشوق نمی گریزد بلکه خود را در بطن و متن جفا می افکند . او همه ناخوشی ها را عاشقانه می پذیرد و آن را خوشی و دلپذیری می شمرد .

    شرح و تفسیر بیت ۱۵۷۴
    عاشق کُل است و خود کُل است او / عاشق خویش است و عشق خویش جو
    این بنده عاشق در واقع بر کُلِ عالم عشق می ورزد زیرا او به مرتبه کُل رسیده است . یعنی عاشق حقیقی ، چون از منِ جزییِ خود گذشته و به حقیقتِ حق پیوسته است دیگر به عنوان « فرد » مطرح نیست . به عبارتی دیگر ، وجودش مناسب با هستی حضرت معشوق بسط یافته بطوریکه خود را در همه چیز و همه چیز را در خود می بیند . بدین جهت بر مظاهر عالم هستی عشق می ورزد و همگان را صرف نظر از خون و نژاد و ملیت و مرام و مسلک ، دوست می دارد . او عاشق خود است اما نه خود شخصی ، بلکه عاشق خود نوعی و کُلی است یعنی عاشق همه هستی است .

    – ابیات اخیر ناظر بر مقام والای رضاست . رضا از مقامات عالی سالک بلکه آخرین آنهاست . سالک همینکه به برکت ریاضت و تهذیب نفس و حصول کشف و شهود از دام شرک خفی بیرون جَست و از دل و جان به آیین حنیف توحید درآمد و ابراهیم وار بر همه معبودهای آفل نفسانی و ظاهری ندایِ لااُحِبّ الآفِلِین زد به مقام رضا می رسد . و رضا ، ثمره محبت و ولایت کامل الهی است . چنین شخصی از صمیم دل معتقد می شود که در قسمت ازلی ، خطا و زللی نرفته و هر چه بر او رسد خیر محض است . عبدالرزاق کاشانی در تعریف رضا گوید : رضا عبارت است از فانی کردن اراده خود در اراده حضرت حق تعالی ، و فانی کردن صفت ، قبل از فنای ذات . و این شاق ترین امر بر عامه است زیرا فانی کردن خواست و اراده شخص ، انجام نشود با ترک بهره ها و خوشی ها ، و این امر بس دشوار است . (شرح منازل السائرین ، ص ۸۹)

    – دکتر قاسم غنی گوید : در قرن سوم ، میان مشایخ صوفیه در اینکه آیا رضا را باید از جمله مقامات شمرد یا از جمله احوال ، اختلاف بوده است . فرقه مُحاسبیّه یعنی پیروان ابوعبدالله حارث بن اسد محاسبی که غالب صوفیان خراسان تابع او بوده اند . می گفتند که رضا از جمله احوال است ولی صوفیان عراق بر خلاف عقیده حارث محاسبی ، رضا را از جمله مقامات سلوک می شمرده اند . (تاریخ تصوف در اسلام ، ص ۳۱۶) .

    👆☹

    منبع مطلب : ganjoor.net

    مدیر محترم سایت ganjoor.net لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

    جواب کاربران در نظرات پایین سایت

    مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.

    میخواهید جواب یا ادامه مطلب را ببینید ؟
    ❤️❤️❤️❤️ 3 ماه قبل
    0

    اصلا جواب نبود و من اصلا جواب پیدا نکردم کاش یکی از دوستان در اینجا جواب رو مینوشتند

    جواب اصلی من اصلا خوب نبود چون جواب توش اصلا نبود خوشم نیومد

    حلما 4 ماه قبل
    -1

    اصلا جواب در متن نبود

    بابا جااون 1 سال قبل
    -1

    مند نمیدی ح۱دتصایتارت اثزتزت

    ناشناس 1 سال قبل
    -1

    من نمیدانم

    ناشناس 1 سال قبل
    -2

    نمیدانم

    برای ارسال نظر کلیک کنید