تفاوت طوطی بازرگان و طوطی های هندوستان
تفاوت طوطی بازرگان و طوطی های هندوستان را از سایت هاب گرام دریافت کنید.
شرح و تفسیر رفتن بازرگان به هندوستان و پیغام طوطی
یا به یاد این فتادۀ خاک بیز / چونکه خوردی ، جُرعه یی بر خاک ریز
یا به یاد این درمانده غریب ، هر گاه باده ای نوشیدید . جرعه ای از آن را روی خاک بیافشانید . [ خاک بیز = در لغت به معنی کسی است که خاک کوچه ها و بازارها را جاروب می کند . اما در اینجا کنایه از کسی است که ناتوان و بی کس باشد . همچنین از قدیم در میان میخواران رسم بر این بوده است که ته نشست و دُرد جام خود را بر زمین می افشاندند تا با این کار ، دوستان و غایبان را یاد کرده باشند . از اینرو شعرای ایرانی و عرب ، این مضمون را در اشعار خود بسیار آورده اند . چنانکه حافظ گوید :
اگر شراب خوردی جرعه ای فشان بر خاک / زآن گناه که نفعی رسد به غیر ، چه باک
همانطور که گفته آمد . مولانا ضمن آنکه پیغام غریبانه طوطی را بیان می دارد . از فراق و غربت خود نیز حکایت می کند . ]
منبع مطلب : didarejan.com
مدیر محترم سایت didarejan.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
مرورگر شما از این ویدیو پشتیبانی نمیکنید.شرح و تفسیر باز گفتن بازرگان با طوطی آنچه دید از طوطیان هندوستان
فعل را در غیب ، اثرها زادنی است / و آن مَوالیدش به حُکم خلق نیست
هر فعل و عملی که از آدمی صادر می شود . چه خیر و چه شَر ، در عالم غیب و پشت پرده محسوسات اثرهایی دارد و آن اثرها ، جملگی با مشیّت الهی در عرصه جهان پدید می آید و در اختیار انسان نیست . [ مَوالید ، جمع مولود به معنی فرزندان است . اما در اصطلاح اهل کلام عبارت است از آثار و افعالی که بر فعل دیگر مترتّب باشد . ( شرح مثنوی شریف ، ج 2 ، ص 665 ) ]
– مولانا از اینجا تا بیت 1668 مسئله کلامی تولید را مطرح کرده است . تولید از اصطلاحات معتزلیان است . به عقیده اینان ، افعال یا بی واسطه از انسان صادر می شود که در آن صورت او فاعل مباشر است و یا با واسطه فعل دیگر از او به ظهور می رسد که آن را فاعل بالتّولید گویند . پس تولید اینجا فعل است به واسطه فعل دیگر ، مانند حرکت دست و حرکت کلید و بازکردن قفل ، که فعل و عمل نخستین بدون واسطه ( = مباشر ) است و عمل های پس از آن که متعاقب آن صورت حصول می پذیرد تولید است . این نظر مبتنی است بر مسئله خَلق اعمال و جبر و اختیار که در توضیحات و شرح ابیات 1480 و 1498 همین دفتر مذکور افتاد . معتزله می گویند : فعل مباشر و تولید ، هر دو مستند به قدرت آدمی است و فرقی میان آنها در استناد به انسان وجود ندارد مگر از آن جهت که یکی بی واسطه و دیگری با واسطه در وجود می آید . اشعریان ، میان اعمال انسان فرقی نمی گذارند و همه آنها را راساََ فعل حق تعالی و به ایجاد وی تصوّر می کنند و اصطلاح تولید را هم بکار نمی برند . زیرا عقیده آنان چنین است که همه کائنات بی واسطه به حق ارتباط دارند و به ارادۀ او حصول می پذیرند . مولانا نیز بر وِفقِ عقیده اشعریان همه افعال را بی واسطه مستند به حق دانسته است .
– توضیحی در آثار اعمال انسان : هر یک از سخنان و اعمال انسان در خود او و دیگران انعکاسی بجا می گذارد . بسیاری از آنها ممکن است بدون قصد و التفات صورت گیرد . اما آثار و انعکاس آن بر دیگران قطعی است . عده ای را به موافقت و جمعی را به مخالفت می انگیزد . هر چند گفتار و رفتار آدمی از اَعراض است و به فنا می رود ولی آثار آن ممکن است تا زمانی دراز و حتی ادواری مدید بر جای ماند و نسل به نسل منتقل شود . البته این آثار در حیطه اختیار فاعل آن نیست ولی به هر حال از آثار و نتایج فعل اوست . فعل انسان درست به منزله ریگی است که به برکه ای افکنده می شود و بلافاصله در تکِ آب فرو می نشیند و از نظرها ناپدید می گردد ولی به دنبال آن دوایری زرِه وار بر سطح آب پدید می آید و مدت ها بر جای می ماند . از اینروست که آدمی باید مواظب کار و گفتار خود باشد و بداند که هر سخنی یا کاری از او به ظهور می رسد نتایجی خوش یا ناخوش به همراه خواهد داشت که آن نتایج از اختیار او بیرون است و نمی تواند بر آن احاطه یابد . ( شرح مثنوی شریف ، ج 2 ، ص 667 )
منبع مطلب : didarejan.com
مدیر محترم سایت didarejan.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
مرورگر شما از این ویدیو پشتیبانی نمیکنید.گنجور » مولوی » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان کی طوطی محبوس او او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت
بی نام نوشته:
شرح و تفسیر بیت ۱۵۴۷
بود بازرگان و ، او را طوطیی / در قفص محبوس ، زیبا طوطیی
بازرگانی یک طوطی زیبا داشت و آن طوطی در قفس زندانی شده بود .
شرح و تفسیر بیت ۱۵۴۸
چونکه بازرگان ، سفر را ساز کرد / سوی هندستان شدن آغاز کرد
همینکه بازرگان وسایل سفر را آماده کرد و در تدارک کوچیدن سوی هندوستان بود . ( ساز کرد = قصد کرد )
شرح و تفسیر بیت ۱۵۴۹
هر غلام و هر کنیزک را ز جود / گفت : بهر تو چه آرم ؟ گوی زود
از روی بخشندگی و سخاوت به یکایک غلامان و کنیزان خود گفت : زود بگو ببینم از سفر هندوستان چه ارمغانی برایت بیاورم ؟
شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۰
هر یکی از وی مرادی خواست کرد / جمله را وعده بداد آن نیک مرد
هر یک از آنان چیزی درخواست کرد و آن بازرگان نیکو خصال به همه آنان وعده داد . ( خواست کرد = تقاضا نمود ، درخواست کرد )
شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۱
گفت طوطی را چه خواهی ارمغان ؟ / کارمت از خِطّه هندوستان
بازرگان به طوطی خود نیز گفت : تو چه ارمغانی میخواهی تا از سرزمین هندوستان برایت بیاورم ؟ ( خطه = سرزمین )
شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۲
گفت آن طوطی که آنجا طوطیان / چون ببینی ، کن ز حال من بیان
طوطی در پاسخ بازرگان گفت : هر گاه طوطیان همنوع مرا در هندوستان دیدی . آنان را از حال من با خبر کن .
شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۳
کان فلان طوطی که مشتاق شماست / از قضای آسمان ، در حبس ماست
بگو آن طوطی که اشتیاق فراوانی دارد که با شما دیدار کند به حکم تقدیر در قفس ما زندانی شده است .
شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۴
بر شما کرد او سلام و داد خواست / وز شما چاره و رهِ اِرشاد خواست
آن طوطی برای شما سلام فرستاد و از شما دادخواهی کرد و گفت : برای رهایی از قفس منتظر راهنمایی شما هستم . ( دادخواست = تظلّم خواهی کرد ، دادخواهی کرد )
شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۵
گفت می شاید که من در اشتیاق / جان دهم اینجا ، بمیرم از فراق ؟
طوطی به بازرگان گفت : به آن طوطیان بگو : آیا شایسته است که من در شوق دیدار شما جان بسپارم و در این قفس از غم فراق شما بمیرم ؟
شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۶
این روا باشد که من در بند ِ سخت / گه شما بر سبزه ، گاهی بر درخت ؟
آیا این سزاوار است که من سخت در اسارت باشم و شما آزادانه گاهی بر سبزه زار گردش کنید و گاه بر سر درخت بنشینید .
شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۷
این چنین باشد وفای دوستان / من در این حبس و شما در گُلستان ؟
آیا این است وفای شما دوستان که راضی بشوید من در این قفس زندانی باشم و شما در گلزار بگردید ؟
شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۸
یاد آرید ای مِهان ، زین مُرغِ زار / یک صَبوحی در میانِ مَرغزار
ای بزرگان ، آنگاه که در میان گلزار از باده طرب سرخوش هستید . این مرغ ناتوان و زار را یاد آرید .
شرح و تفسیر بیت ۱۵۵۹
یاد یاران ، یار را میمون بُوَد / خاص کان لیلی و این مجنون بُوَد
زیرا یاد کردن یاران برای دوست ، فرخنده و مبارک است . به ویژه آنکه یارِ یاد شده لیلی باشد و یاِ یاد کننده مجنون .
شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۰
ای حریفانِ بُتِ موزونِ خود / من قَدَح ها می خورم پُر خونِ خود
ای یارانی که با معشوقکانِ خوش اندام خود به سر برید . من در عالم فراق و هجران ، قدح های پر خون در می گشم . [ مولانا پیغام درد آلود طوطی قفس نشین را چنان با سوز و حرارت بیان می کند که دل هر شنونده ای از جا کنده می شود و به انفعال دچار می آید و از همین جاست که پیل مولانا یاد هندوستان شمس و فراق او می کند . قدح = کاسه بزرگ ]
شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۱
یک قدح مَی نوش کن بر یاد من / گر همی خواهی که بدهی داد من
اگر می خواهید به فریاد من برسید . قدحی به یاد من درآشامید .
شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۲
یا به یاد این فتادۀ خاک بیز / چونکه خوردی ، جُرعه یی بر خاک ریز
یا به یاد این درمانده غریب ، هر گاه باده ای نوشیدید . جرعه ای از آن را روی خاک بیافشانید . [ خاک بیز = در لغت به معنی کسی است که خاک کوچه ها و بازارها را جاروب می کند . اما در اینجا کنایه از کسی است که ناتوان و بی کس باشد . همچنین از قدیم در میان میخواران رسم بر این بوده است که ته نشست و دُرد جام خود را بر زمین می افشاندند تا با این کار ، دوستان و غایبان را یاد کرده باشند . از اینرو شعرای ایرانی و عرب ، این مضمون را در اشعار خود بسیار آورده اند . چنانکه حافظ گوید :
اگر شراب خوردی جرعه ای فشان بر خاک / زآن گناه که نفعی رسد به غیر ، چه باک
همانطور که گفته آمد . مولانا ضمن آنکه پیغام غریبانه طوطی را بیان می دارد . از فراق و غربت خود نیز حکایت می کند . ]
شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۳
ای عجب آن عهد و آن سوگند کو ؟ / وعده های آن لب چون قند کو ؟
شگفتا آن عهد و سوگند کجا رفت ؟ و کو آن وعده هایی که از لبان شیرین گفتار شما شنیدم ؟
شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۴
گر فِراقِ بنده از بَدبندگی است / چون تو با بَد ، بَدکُنی ، پس فرق چیست ؟
اگر من به واسطه بجا نیاوردن وظیفه بندگی ام . دچار این فراق گشته ام و تو بدی را با بدی عوض دهی . پس فرق میان خداوند و بنده چیست ؟ [ بدبندگی حالت بنده ای است که به وظایف بندگی خود عمل نکند ]
شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۵
ای بدی که تو کُنی در خَشم و جَنگ / با طرب تر از سماع و بانگِ چَنگ
ای معشوق حقیقی ، هر بدی و جفایی که تو به گاه خشم بر من می کنی . برای من شوق انگیزتر و دلنشین تر از استماع الحان شورانگیز و نغمات چنگ است .
شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۶
ای جفایِ تو ، ز دولت ، خوبتر / وانتقامِ تو ، ز جان ، محبوبتر
ای محبوب حقیقی ، جفای تو از اقبال دنیوی و دولت ظاهری ، زیباتر است چنانکه انتقام تو از جان و حیات ، نکوتر و مرغوبتر است .
شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۷
نارِ تو اینست ، نورت چون بُوَد ؟ / ماتم این ، تا خود که سورت چون بود ؟
اگر شراره قهرت اینست پس فروغ لطفت چگونه است ؟ و اگر سوگ تو اینست پس شادی و جشن تو چگونه است ؟ [ اکبر آبادی گوید : وقتی در جلوه قهر و عذاب ، چنین مهربانی کنی ، پس در صورت لطف و ثواب چه لذت ها که نمی دهی . (شرح مثنوی ولی محمد اکبرآبادی ، دفتر اول ، ص ۱۰۰) ماتم = سوگ و عزا ، سور = جشن و ضیافت ]
شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۸
از حلاوت ها که دارد جورِ تو / وز لطافت کس نیابد غورِ تو
قهر و جفای تو چنان پر لطف است که به وصف در نگنجد و تو چنان لطیفی که کسی نمی تواند به کُنهِ وجود تو رسد . [ لطیف از اسمای حُسنای الهی است . حکیم سبزواری گوید : حق تعالی لطیف است از آنرو که از همه تعیّنات ، مجرد است . از اینرو نمی توان کُنهِ او را درک کرد . ظرف عقول و سعۀ افهام و عقول آدمیان به قدری محدود است که حقیقت نامتعیّن او را نتوانند دریافت . (شرح الاسماء الحسنی ، ص ۱۰۲) ]
شرح و تفسیر بیت ۱۵۶۹
نالم و ترسم که او باور کند / وز کرم آن جور را کمتر کند
از جفای او می نالم در حالیکه می ترسم آن محبوب حقیقی ، ناله هایم را باور کند یعنی ناله ام را نشان ناخشنودی ام محسوب دارد و از روی بزرگواری و مهربانی ، جور و جفای خویش را از من دریغ دارد .
شرح و تفسیر بیت ۱۵۷۰
عاشقم بر قهر و بر لطفش به جِد / بوالعجب ، من عاشق این هر دو ضد
براستی که من عاشق لطف و قهر آن محبوب حقیقی هستم . شگفتا که من نسبت به این هر دو ضد عشق می ورزم . یعنی هم عاشق لطف او هستم و هم عاشق قهر او . [ این ابیات جملگی ناظر بر مقام رضاست . در باب مقام رضا در شرح بیت ۱۵۷۴ همین بخش توضیح کامل آمده است . در عالم عاشقی این مسلم است که قهر و بلا ، محک صدق طلب و خلوص عشق است و معشوق بدین وسیله عاشق را در بوته امتحان می نهد . و چون عاشق بر بلا صابر باشد نقد وجودش آشکار شود . ]
شرح و تفسیر بیت ۱۵۷۱
وَالله ار زین خار ، در بُستان شوم / همچو بلبل ، زین سبب نالان شوم
به خدا سوگند ، اگر من از این خارستان به گلستان بروم . یعنی از خار بلا بگریزم و به بوستان راحتی و آسایش درآیم . مانند بلبل از اینکه از خار بلا گریخته ام و به راحتی رسیده ام . ناله و فغان سر می دهم .
شرح و تفسیر بیت ۱۵۷۲
این عجب بلبل که بگشاید دهان / تا خورد او خار را با گلستان
شگفتا از اینکه بلبل دهان بگشاید تا خار و گل را با هم بخورد . یعنی جفا و بلا را همچون لطف و صفا بپذیرد . [ مولانا در این ابیات از زبان آن طوطی قفس نشین ، ابتدا خود را به بلبل تشبیه کرد . اما دید که بلبل ، سست عهد و ناپایدار است زیرا بوستان را تا وقتی می خواهد که یغماجیِ خزان برآن نتاخته و زرد و خوشیده اش نکرده است . حال آنکه در ابیات پیشین خواندیم که عاشق صادق ، بر قهر و بلا مرحبا می گوید و سینه چاک به استقبال آن می رود . از اینرو تشبیه را عوض می کند و در بیت بعدی می گوید :
شرح و تفسیر بیت ۱۵۷۳
این چه بلبل ؟ این نهنگِ آتشی است / جمله ناخوش ها ز عشق ، او را خوشی است
این عاشق بلا کش (مولانا) دیگر چه بلبلی است ؟ این اصلا بلبل نیست بلکه نهنگی آتشین و آتش خوار است . یعنی نه تنها از قهر و جفای معشوق نمی گریزد بلکه خود را در بطن و متن جفا می افکند . او همه ناخوشی ها را عاشقانه می پذیرد و آن را خوشی و دلپذیری می شمرد .
شرح و تفسیر بیت ۱۵۷۴
عاشق کُل است و خود کُل است او / عاشق خویش است و عشق خویش جو
این بنده عاشق در واقع بر کُلِ عالم عشق می ورزد زیرا او به مرتبه کُل رسیده است . یعنی عاشق حقیقی ، چون از منِ جزییِ خود گذشته و به حقیقتِ حق پیوسته است دیگر به عنوان « فرد » مطرح نیست . به عبارتی دیگر ، وجودش مناسب با هستی حضرت معشوق بسط یافته بطوریکه خود را در همه چیز و همه چیز را در خود می بیند . بدین جهت بر مظاهر عالم هستی عشق می ورزد و همگان را صرف نظر از خون و نژاد و ملیت و مرام و مسلک ، دوست می دارد . او عاشق خود است اما نه خود شخصی ، بلکه عاشق خود نوعی و کُلی است یعنی عاشق همه هستی است .
– ابیات اخیر ناظر بر مقام والای رضاست . رضا از مقامات عالی سالک بلکه آخرین آنهاست . سالک همینکه به برکت ریاضت و تهذیب نفس و حصول کشف و شهود از دام شرک خفی بیرون جَست و از دل و جان به آیین حنیف توحید درآمد و ابراهیم وار بر همه معبودهای آفل نفسانی و ظاهری ندایِ لااُحِبّ الآفِلِین زد به مقام رضا می رسد . و رضا ، ثمره محبت و ولایت کامل الهی است . چنین شخصی از صمیم دل معتقد می شود که در قسمت ازلی ، خطا و زللی نرفته و هر چه بر او رسد خیر محض است . عبدالرزاق کاشانی در تعریف رضا گوید : رضا عبارت است از فانی کردن اراده خود در اراده حضرت حق تعالی ، و فانی کردن صفت ، قبل از فنای ذات . و این شاق ترین امر بر عامه است زیرا فانی کردن خواست و اراده شخص ، انجام نشود با ترک بهره ها و خوشی ها ، و این امر بس دشوار است . (شرح منازل السائرین ، ص ۸۹)
– دکتر قاسم غنی گوید : در قرن سوم ، میان مشایخ صوفیه در اینکه آیا رضا را باید از جمله مقامات شمرد یا از جمله احوال ، اختلاف بوده است . فرقه مُحاسبیّه یعنی پیروان ابوعبدالله حارث بن اسد محاسبی که غالب صوفیان خراسان تابع او بوده اند . می گفتند که رضا از جمله احوال است ولی صوفیان عراق بر خلاف عقیده حارث محاسبی ، رضا را از جمله مقامات سلوک می شمرده اند . (تاریخ تصوف در اسلام ، ص ۳۱۶) .
👆☹
منبع مطلب : ganjoor.net
مدیر محترم سایت ganjoor.net لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
اصلا جواب در متن نبود
مند نمیدی ح۱دتصایتارت اثزتزت
من نمیدانم
نمیدانم
اصلا جواب نبود و من اصلا جواب پیدا نکردم کاش یکی از دوستان در اینجا جواب رو مینوشتند
جواب اصلی من اصلا خوب نبود چون جواب توش اصلا نبود خوشم نیومد