جنازه خونین عکس جنازه فریدون فرخزاد
جنازه خونین عکس جنازه فریدون فرخزاد را از سایت هاب گرام دریافت کنید.
فریدون فرخزاد
فریدون فرخزاد (۱۵ مهر ۱۳۱۵ − ۱۶ مرداد ۱۳۷۱) شاعر، تهیهکننده، کارگردان و مجری تلویزیونی و رادیویی، خواننده، ترانهسرا، آهنگساز، بازیگر و فعال سیاسی ایرانی مخالف نظام جمهوری اسلامی بود که در جریان قتلهای زنجیرهای ایران ترور شد. از فریدون فرخزاد بهعنوان «نامیترین شومَن ایران» یاد میشود.[۱] او برادر کوچک فروغ فرخزاد شاعر معاصر ایرانی بود.
زندگینامه[ویرایش]
پیش از انقلاب[ویرایش]
فریدون فرخزاد در پانزدهم مهرماه سال ۱۳۱۵ در خیابان امیریه،[۲] چهارراه گمرک تهران از پدری تفرشی و مادری کاشانی متولد شد. فریدون فرزند توران وزیریتبار و سرهنگ محمد فرخزاد است. از دیگر اعضای خانواده او میتوان خواهرش، فروغ فرخزاد و خواهر بزرگترش، پوران فرخزاد را نام برد. بزرگترین فرزند خانواده فرخزاد مهندس مهرداد فرخزاد است که به عنوان آخرین بازمانده خانواده فرخزادها روز یکشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۷ در بیمارستانی در تهران درگذشت. خواهر کوچکتر فریدون گلوریا و برادران او، امیرمسعود و مهران نیز از دنیا رفتهاند. فریدون مدتی در دبستان رازی و بعد در دبیرستان دارالفنون درس خواند و سپس به آلمان رفت. در مونیخ، وین و برلین حقوق سیاسی خواند. پایاننامهٔ دکترای علوم سیاسی[۳] را دربارهٔ تأثیر عقاید مارکس بر کلیسا و حکومت آلمان شرقی نوشت و از دانشگاه مونیخ فارغالتحصیل شد.[۴] او در سال ۱۹۶۲ در آکسفورد با «آنیا بوچکووسکی»، زنی آلمانی که علاقهمند به تئاتر و ادبیات بود، ازدواج کرد. فرزند نخست آنها، «اوفلیا»، در روزهای آغازین زندگی درگذشت و فرزند دوم آنها «رستم» نام دارد که هماکنون در آسایشگاهی در آلمان نگهداری میشود. فرخزاد و بوچکووسکی پس از مدتی از هم جدا شدند. فرخزاد برای بار دوم، با زنی ایرانی به نام ترانه سندوزی ازدواج کرد[۵][۶] که آن نیز منجر به جدایی شد.[۳]
فریدون فرخزاد از نوجوانی به شعر و سرودن آن علاقه داشت و ازدواج با آنیا او را در کار شعر جدیتر ساخت. شعرهایش را به زبان آلمانی برای روزنامه زوددویچه تسایتونگ و نیز مجله دوزبانهٔ کاوه فرستاد که پیش از او شعرهای زندهیاد سیروس آتابای را نیز انتشار داده بودند. چیزی نمیگذرد که مارتین والزر نویسنده معروف، یازده شعر او را برای انتشار در یک جنگ ادبی که انتشارات زورکامپ قصد چاپ آن را داشته برمیگزیند.
فرخزاد سرانجام در سال ۱۹۶۴ نخستین مجموعه شعر مستقل خود را با عنوان «فصل دیگر» انتشار داده که تحسین بعضی منتقدان معروف را برانگیخت. شاعر معروف آلمان «یوهانس بوبروفسکی» نیز پیشگفتاری برای «فصل دیگر» نوشت.[۷]
پنج ماه بعد از انتشار، جایزه ادبی شعر برلین را نیز از آن خود ساخت که اعطای آن با سخنرانی بوبروفسکی همراه بود. او از جمله گفتهاست: «فریدون فرخزاد و نیز سیروس آتابای به ما نشان میدهند که دنیای آکنده از وحشت جنگ هنوز جای زیستن است.» اشعار آلمانی وی از سوی ناشران بزرگ کتاب آلمان به عنوان بهترین اشعار سال برندهٔ جایزه شد و در کتابی که همه ساله منتشر میشود آثار فریدون فرخزاد در ردیف ده شاعر و نویسندهٔ سال چاپ شد. «فصل دیگر»، در ردیف آثار گوته و شیللر قرار گرفت. شعر فرخزاد که دربارهٔ برلین بود نیز جایزهٔ ادبیات برلین را گرفت.[۷]
فریدون فرخزاد چند سالی عضو آکادمی ادبیات جوانان مونیخ بوده و در سال ۱۹۶۶ به رادیو و تلویزیون این شهر نیز راه پیدا کردهاست. در رادیو سلسله برنامههایی همراه با طنز و توأم با موسیقی خاورمیانه از جمله ایران تهیه میکرده و در تلویزیون مجموعه فیلم رنگی خیابانهای آلپ را ساختهاست.
او در ۱۹۶۷ روی موزیک محلی (فولکلور) ایران، موزیک مدرن ساخت و با این موزیک به فستیوال موزیک اینسبورگ اتریش راه یافت که جایزهٔ اول را هم دریافت نمود. در همان سال امتحان دانشگاه خود را هم داد و در رشتهٔ حقوق سیاسی با درجه دکترا (Ph.D) فارغالتحصیل شد. فریدون فرخزاد به جز زبان فارسی به زبانهای آلمانی، انگلیسی و فرانسوی سخن میگفت.[۷]
در بازگشت به ایران با درخواست او برای تدریس در دانشگاه مخالفت شد «چون پایان نامه ام راجع به مارکس و مسائل سوسیالیستی بود در هیچ کجا به کارم نگرفتند و من مدت یکسال بدون کوچکترین حق و حقوق گرسنه و درمانده در وطن آواره بودم.»[۸]
فریدون فرخزاد، به جز مدرک دکترای علوم سیاسی، شاعر، نویسنده، برنامهپرداز، هنرپیشه، خواننده و مبتکر چندین برنامه تلویزیونی، از جمله برنامه موفق «میخک نقرهای» در ایران بود. تعداد زیادی از هنرمندان مشهورحال حاضر ایران را او به مردم معرفی نمود که ستار، ابی، مرتضی، شهره و شهرام صولتی، لیلا فروهر، نوش آفرین و سلی از جمله آنان هستند. او میکوشید شیوه ویژه خود را در زمینه برنامهپردازی داشته باشد. بخشهایی از شعرهای او به کابارههای سیاسی اروپایی شباهت داشت و در لابلای تکههای سرگرمکننده، انتقادهایی از سیاستهای روز را میگنجانید. فرخزاد در رابطه با مجریگریاش در تلویزیون گفتهاست: «همیشه سعی میکنم مردم را در یک برنامه سه ساعته تلویزیونی که پر از خنده و شوخی و آواز و رقص است متوجه مطالبی بکنم که ارزش دارد بر روی آنها فکر بشود.»[۷][۹]
او در سال۱۳۵۰ در فیلم دلهای بی آرام، به کارگردانی اسماعیل ریاحی و بازی ایرج قادری و شهلا ریاحی نیز ایفای نقش کرد.[۱۰]
فرخزاد در زمینه موسیقی نیز فعالیت داشت و ملودیهای روز غربی را در پیوند با شعر فارسی میخواند مثل «آداجیو» یا «آیا برامس را دوست دارید؟» و گاه ترانههایی مثل «آواز خوان، نه آواز» و «شهر من تهران» را خود میساخت. آلبومهای موسیقی بسیاری نظیر کسی میآید، خاطره یک، شب بود بیابان بود، شهر من، آفتاب میشود و آهنگهای طلائی از او منتشر شدهاست.[۷]
پس از انقلاب[ویرایش]
فریدون فرخزاد پس از انقلاب در پاسخ به درخواست سازمان فدائی برای همکاری هنرمندان با این سازمان، به «کارگاه هنر» ستاد چریکهای فدائی رفت اما یکی از فرماندهان وقت سازمان دستور داد «فوراً این بچه قرتی را از ستاد بیرون میاندازید.»[۸] در همین هنگام او به دادگاههای انقلاب اسلامی احضار شد[۱۱] و مدت کوتاهی را در بازداشت به سر برد[۱۲] و سپس به پاریس و بعد شهر لس آنجلس در آمریکا مهاجرت کرد. او کتاب در نهایت جمله آغاز است عشق، را در این شهر منتشر کرد. فرخزاد دربارهٔ انتشار کتابش در لس آنجلس میگوید: «اینجا، شهر نیست، جنگل است. شورهزار است، کویر است، مرداب است و بوی تعفن آن جهان را پر کردهاست! شاید کتاب من نسیم معطری باشد به مشام جانهای خسته از خیانت و جنایت! و خجالت میکشم که چاپ اول کتابم در لس آنجلس منتشر میشود.»
فرخزاد پس از ترک لس آنجلس ابتدا در شهر هامبورگ آلمان و سپس شهر بن، ساکن شد و به فعالیتهای سیاسی علیه جمهوری اسلامی پرداخت. او یک پادشاهی خواه میهنپرست بود و در همه برنامههایش این را آشکارا بیان میکرد. در این راستا آثاری نیز از خود به جای نهادهاست. آهنگهایی چون پادشاه، همرزمان، ژاله و …
فریدون فرخزاد به سال ۱۹۹۱ در فیلم دومش «I Love Vienna»، به فارسی «وین را دوست دارم» نقش یک مردمسلمان متدین را ایفا کرد.[۷][۱۳] او در همین سال برای شرکت در جشنوارهٔ فیلم استکهلم که فیلم «من وین را دوست دارم» را نمایش میداد به سوئد رفت. این فیلم در جشنواره استکهلم با استقبال زیادی هم از سوی سوئدیها و هم ایرانیها روبرو شد.[۱۴]
او پس از انقلاب کنسرتهای متعددی در شهرهای گوناگون جهان برگزار میکرد. فرخزاد همچنین به مدت چهار سال، برنامههای رادیویی «سلام همسایهها» را که برای ایران پخش میشد، تهیه میکرد. آخرین کتاب شعر فرخزاد به نام «من از مردن خستهام» در انتقاد از حکومت مذهبی ایران بود.[۱۵][۱۶]
پوران فرخزاد خواهر فریدون فرخزاد میگوید که در سالهای جنگ ایران و عراق، فریدون سه بار به عراق سفر و به نوجوانان اسیر ایرانی در عراق کمک کردهاست.[۱۷]
جایزهها[ویرایش]
جایزه شعر برلین در سال ۱۹۶۴ به اولین مجموعه شعر او به زبان آلمانی با عنوان «فصل دیگر» تعلق گرفت که با مقدمه یوهانس بوبروفسکی، از شاعران معروف آن روزگار منتشر شده بود. همچنین در سال ۱۹۶۷ جایزه اول جشنواره موسیقی اینسبورگ را برای یکی از ساختههای خود دریافت کرد.
ترور[ویرایش]
وی در ۱۶ مرداد ۱۳۷۱ (۷ اوت سال ۱۹۹۲) در محل سکونتش در شهر بن بر اثر ضربات چاقو به قتل رسید. به گزارش روزنامهٔ آلمانی قاتلین تنها در دهان وی ، سی و هفت ضربهٔ کارد آشپزخانه از پشت به او فرود آوردند و جسد مثله شدهٔ او در حالی کشف شد که کاردی در کتف او وجود داشت.».[۱۸]
هفتصد مارک قرض بانکی، چند ماه اجارهٔ عقبمانده و خاکسپاری غریبانهٔ جسد سلاخیشدهٔ فرخزاد در «گوری رایگان در شهر بن»، انزوای هنرمند پرآوازهای چون او را تصویر و برخورد بیرحمانهٔ جامعهٔ تبعیدی ایرانیان با او را نشان میدهد.[۳]
قتل او به عوامل جمهوری اسلامی ایران نسبت داده شدهاست. از آنجا که پروندهٔ قتلهای زنجیرهای ایران پیگیری نشد، عاملان و آمران این قتل نیز مشخص نشدند.[۵][۱۹][۲۰][۲۱][۲۲]
گمانههای بسیاری دربارهٔ دلایل قتل فریدون فرخزاد وجود دارد. از جمله میرزا آقا عسگری (مانی) که کتاب «خنیاگر در خون» دربارهٔ فرخزاد، به قلم او منتشر شده، انتقادهای عیان فریدون فرخزاد از استبداد سیاسی و مذهبی حاکم بر ایران را از انگیزههای قاتلان میداند و تأکید میکند «جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد.»[۲۳]
ایرج مصداقی، فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق، نیز در گفتگویی که به مناسبت نوزدهمین سالگرد درگذشت فریدون فرخزاد با رادیو فردا انجام داد، گفت به باور او کشتهشدن فرخزاد «قطعاً به دست عوامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی» انجام شده بود. مصداقی برای دفاع از نظریهٔ خود قتلهای زنجیرهای انجامشده در ایران را مثال میآورد و تأکید میکند در این شکل قتلها، عوامل اطلاعاتی قربانی را به اصطلاح رایج میان خود «کاردی» میکردند، اتفاقی که دقیقاً در مورد فرخزاد نیز انجام شد و الگوی قتل بسیاری از مخالفان دیگر از جمله «داریوش و پروانه فروهر و کوروش آریامنش (رضا مظلومان) و…» در این مورد نیز تکرار شد.[۲۳]
اکبر خوش کوشک، از مهرههای اطلاعاتی جمهوری اسلامی، در مصاحبهای با روزنامه قانون قتل فریدون فرخزاد را به علیرضا نوریزاده نسبت میدهد. وی در قسمتی از مصاحبهاش به این نکته اشاره میکند که فرخزاد قصد داشت به ایران برگردد و نوریزاده از این موضوع مطلع بودهاست و با توجه به مدارکی که در دست دارد میتواند اثبات کند این قتل با همدستی این اپوزیسیون ایران صورت گرفتهاست. وی در بخشی از مصاحبه خود خطاب به نوریزاده میگوید که سازمان فدرال اطلاعاتی آلمان (BND) از پشت پرده موضوع این قتل آگاه است همچنین اکبر خوش کوشک به این نکته اشاره میکند که به زودی اطلاعاتی بیشتری از پشت پرده این قتل منتشر خواهد کرد.[۲۴]
اسماعیل پوروالی، روزنامهنگار ملیگرای ایرانی و از دوستان فرخزاد، در همان سالی که فریدون فرخزاد به قتل رسید، در مطلبی که در ماهنامهٔ روزگار نو چاپ شد نوشت: «نام فریدون فرخزاد زمانی در فهرست مهدورالدمها قرار گرفت که در سفری به عراق جهت اجرای برنامه برای اسرای ایرانی و یافتن راهی جهت کمک به اسرای خردسال و نوجوان، مذاکراتی را با مقامات امنیتی این کشور در رابطه با برادر سعید محمدی، نوازنده و خواننده جوانی که فرخزاد او را کشف کرده و مشوق و حامی او بود انجام داد.» برادر سعید محمدی، علیاکبر محمدی، خلبان هواپیمایی آسمان و از واحد ویژه پرواز بلندپایگان جمهوری اسلامی بود که گاه خلبانی پروازهای علی خامنهای و علیاکبر هاشمی رفسنجانی را بر عهده داشت. به گفتهٔ پوروالی عراقیها به فرخزاد پیشنهاد کرده بودند که با کمک علیاکبر محمدی، هاشمی رفسنجانی را با گریز از ایران به بغداد تحویل دهد و در مقابل زمینهٔ آزادی سعید فراهم شود. علیاکبر محمدی سرانجام در تاریخ ۲۱ مرداد ۱۳۶۵ (۱۲ اوت ۱۹۸۶) موفق میشود با یک فروند جت فالکن-۲ که به منظور انجام پرواز آزمایشی از فرودگاه رشت به پرواز درآمده بود، با استفاده از حریم هوایی ترکیه، به بغداد بگریزد. هرچند رفسنجانی با او نبود اما عراقیها توانستند از این فرار استفادهٔ تبلیغاتی زیادی کنند. علیاکبر پس از یک ماه از عراق به آلمان غربی رفت، اما در ۲۳ دی ۱۳۶۵ (۱۳ ژانویه ۱۹۸۷) در شهر هامبورگ به دست دو فرد ناشناس به قتل رسید. پوروالی مینویسد: «دستور قتل فرخزاد را ریشهری صادر کرده بود و تیم عملیات، زیر نظر فلاحیان انجام وظیفه میکرد.» «فلاحیان دستور بررسی و ارزیابی راههای بهقتلرساندن فرخزاد را به تیم بررسی و طراحی سپرد که زیر نظارت مستقیم سعید اسلامی (امامی) قرار داشت.» فرخزاد که برای دیدن مادرش در ایران دلتنگ بود با برخی مقامات اطلاعاتی ایران در آلمان تماس برقرار میکند و در نهایت پوروالی نام برخی مأموران اطلاعات را به عنوان قاتل فرخزاد معرفی میکند.[۲۵]
عباس سلیمی نمین اعلام کرد که وی طی تماس با کیهان هوایی از مجاهدین خلق اعلام برائت و درخواست بازگشت به ایران کرده و بعداز فاش شدن این قضیه (احتمالاً توسط سازمان مجاهدین) ترور شدهاست.[۲۶]
نبش قبر و جابهجایی پیکر[ویرایش]
پس از قتل فریدون فرخزاد، پیکر وی در بخشی از گورستان شهر بُن در گور مجانی[۳] به خاک سپرده شد که متعلق به شهرداری آن شهر بود. با گذشت پانزده سال از زمان قتل، شهرداری بن برای تخریب آرامگاه فرخزاد و شماری دیگر از قبرهای نزدیک وارد عمل شد. در مقابل با تلاش جمعی از دوستداران فریدون فرخزاد به سرپرستی علیرضا قلیپور و هماهنگی با شهرداری شهر بن، قبر جدیدی برای نگهداری از بقایای پیکر فریدون فرخزاد خریداری و طی مراسمی فریدون فرخزاد در مکانی تازه و دائمی مجدد به خاک سپرده شد. آرامگاه وی در حال حاضر در cimetière bonn nordfriedhof kölnstr 487 شهر بن است. علیرضا قلیپور که وکالت رسمی خانواده فرخزادها را در خارج از کشور بر عهده دارد، میگوید قصد دارد در نهایت پیکر فریدون فرخزاد را به ایران بازگرداند.[۲۳]
نمونه شعر[ویرایش]
[۲۷]
آثار[ویرایش]
مجموعه اشعار[ویرایش]
فیلمها[ویرایش]
برنامههای تلویزیونی و رادیویی[ویرایش]
آلبومهای موسیقی[ویرایش]
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
پیوند به بیرون[ویرایش]
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
تاییدی بر ادعای چرخش فریدون فرخزاد به سمت جمهوری اسلامی
مرورگر شما از این ویدیو پشتیبانی نمیکنید.دیدارنیوز – علی شکوهی – در ۱۶مرداد ماه سال ۱۳۷۱ فریدون فرخزاد (خواننده و شومن و فعال سیاسی) در بن آلمان و در محل سکونت خود به طرز فجیعی به قتل رسید. گفته میشود ظاهر وضعیت محل قتل و لخت بودن جسد وی و سابقه برخی انحرافات فریدون فرخزاد، چنین تصوری را ایجاد کرده بود که ممکن است این قتل، جنبه سیاسی نداشته باشد اما در آن زمان از سوی خانواده و دوستان وی، این قتل به عنوان یک ترور سیاسی جلوه داده شد و حتی برخی از دوستان وی از افرادی به عنوان طراحان و عاملان اجرای این ترور نام بردند و وزارت اطلاعات ایران را عامل ترور وی معرفی کردند.
ادعای تازه حسین دهباشی
امسال در سالگرد قتل فریدون فرخزاد، حسین دهباشی (از اصحاب رسانه و پژوهشگر تاریخ معاصر) در نوشتهای اعلام کرد مسئول قتل فرخزاد، وزارت اطلاعات ایران نیست بلکه گروهی (درفش کاویانی) است که در آن زمان به رهبری منوچهر گنجی در خارج کشور علیه جمهوری اسلامی فعالیت میکرد.
دهباشی نوشته است: «گرچه با اتکا به نقدهای تند او به رهبران جمهوری اسلامی، بسیاری این نظام را قاتل او میدانند اما تحقیقات نگارنده نشان میدهد که وی به احتمال بسیار زیاد در جریان یک تصفیه خونین سیاسی به دست سازمان درفش کاویانی به رهبری منوچهر گنجی کشته شد».
حسین دهباشی در توضیح مدعای خود نوشته است: «درفش کاویانی در آن مقطع مورد حمایت مالی سیا و دارای دفاتر متعددی در اروپا و آمریکا و شاخه نظامی و ایستگاههای رادیویی در ترکیه و عراق بود. به گواه آشنایان فرخزاد، او که از همکاری درفش کاویانی و مجاهدین خلق با رژیم بعث عراقی در جریان جنگ با ایران شوکه شده بود، علیرغم مخالفت با رهبران جمهوری اسلامی تصمیم گرفت به ایران بازگشته و ضمن نگهداری از مادر پیرش بر علیه فرقه رجوی افشاگری کند. چند روز قبل از بازگشت اما در محل اقامتاش سلاخی شد. خشم یاران سابق وی به حدی بود که حاضر نشدند هزینه کفن و دفن او را پرداخته و به ناچار در قبری رایگان از سوی شهرداری بن دفن شد».
حسین دهباشی تاکید میکند: «منوچهر گنجی البته نقش درفش کاویانی را در قتل فریدون فرخزاد نمیپذیرد اما درگفتگو با نگارنده (۱۳۸۸/جرجتاون/ پروژه تاریخ شفاهی ایران) به صراحت از تغییر علنی ظاهر و رفتار فرخزاد در اواخر عمر و حتی روابط پنهان او با سفارت ایران در آلمان و قصد وی برای بازگشت میگوید. فیلم کامل این گفتگو برای همه علاقهمندان در کتابخانه ملی ایران در دسترس است».
فیلم اظهارات منوچهر گنجی
دهباشی برای مستند کردن سخنش در این زمینه، فیلمی از مصاحبه منوچهر گنجی را ضمیمه یادداشت خود کرده است که در آن به گفته او، «گنجی در روایتی کوتاهتر برای یکی از شبکههای ماهوارهای از حمایت فریدون فرخزاد از جمهوریاسلامی در اواخر عمر میگوید».
چرخش سیاسی فرخزاد در آخرین تماسهای تلفنی با کیهان هوایی
بدون آن که بخواهم روایت حسین دهباشی در این باره را تایید یا رد کنم، گزارشی از آخرین تماسهای تلفنی فریدون فرخزاد با نگارنده را ارائه میکنم که موید چرخش سیاسی فرخزاد در آخرین روزهای حیاتش به حساب میآید.
الف- در سال 71 بنده سردبیر کیهان هوایی بودم. در آن زمان عباس سلیمی نمین مدیرمسئول این نشریه بود. کیهان هوایی اکنون منتشر نمیشود اما در آن زمان به عنوان تنها نشریه فارسیزبانی بود که اخبار و گزارشهای داخل کشور را به اطلاع هموطنان و فارسیزبانان خارج کشور میرساند. به اقتضای نیاز ایرانیان خارج کشور و در نبود رسانههای امروزی مانند اینترنت و فضای مجازی، این نشریه سخت مورد توجه هموطنان قرار داشت و فضای نشریه هم بازتر از نشریات داخلی بود و از جمله مطالب فراوانی از اخبار و گزارشهای مرتبط با فعالیت گروههای ضدانقلاب خارج کشور را پوشش میداد. در واقع کیهان هوایی برای غالب ایرانیان در خارج کشور شناخته شده بود و تنها کانال خبری مهم برای آنان محسوب میشد. ارتباط ایرانیان خارج کشور با کیهان هوایی از طریق نامه و تلفن و حضور در دفتر نشریه هم زیاد بود، بدین صورت که مشکلات دانشجویی و اقامت و ارزی و بازگشت به کشور و سرمایهگذاری و پناهندگی و امثال آن را با ما در میان میگذاشتند و ما برخی را برای پیگیری به نهادها و مسئولان ارجاع میدادیم و برخی را در نشریه منتشر میکردیم و برخی را سوژه گزارشها و مصاحبهها میکردیم.
ب- مدتی قبل از کشته شدن فرخزاد در آلمان، کسی با کیهان تماس گرفت و خواستار صحبت با سردبیر کیهان هوایی شد. تلفنخانه، تلفن را به اتاق من وصل کرد. بنده در ضمن صحبت با او متوجه شدم که او فریدون فرخزاد است و از آلمان تماس میگیرد و اصرار دارد که مطالبی را با ما در میان بگذارد. صحبت او به دلایل فنی قطع میشد اما او مجددا تماس میگرفت و باز به صحبت کردن ادامه میداد. این تماسها برای چند بار تکرار شد و حرفهای زیادی با هم زدیم. به خاطر دارم در اولین تماس او، غافلگیر شدم و صدای او را ضبط نکردم اما بعدها سعی کردم با همان امکانات موجود برای انجام مصاحبههای تلفنی و با ضبط خبرنگاری و روی نوار کاست، حرفهای او را ضبط کنم و موفق به ضبط چند تماس تلفنی او شدم. من از سال 73 از کیهان بیرون آمدم ولی شاید نوار آن تماسها هنوز در موسسه کیهان موجود باشد.
ج- شروع صحبت فرخزاد اعتراض به جمهوری اسلامی بود که چرا اجازه بازگشت به کشور را به او نمیدهد. او معتقد بود که به عنوان یک ایرانی، حق دارد به کشورش بازگردد و مادرش را ببیند و در کنار او باشد. فرخزاد بارها در این تماسها متاثر میشد و معلوم بود که هم از اقامت در خارج کشور سخت ناراحت بوده و هم دلگیر ندیدن مادرش است و هم گویی احساس ناامنی میکند. او تاکید داشت که فریدون فرخزاد به درد کشور میخورد و دارای دو دکترای تخصصی است (یادم نمیآید که رشته تخصصیاش را گفت یا نه) و سوابق هنری مشخصی دارد و برادر فروغ فرخزاد است که افتخار ادبی ایران به حساب میآید.
د- طبعا بنده حرفهایش را تایید نمیکردم و بحثی میان ما در گرفت. من به او گفتم که تو به مردم ایران خیانت کردی و ابزار دست صدام شدی و در یک شو و نمایش تبلیغاتی، یکی دوبار به عراق رفتی و صدام از تو برای کوبیدن جمهوری اسلامی و اثبات این که ایران کودکان را به زور به جبهه میفرستد، بهره برده است. او این حرفها را قبول نداشت و میگفت من خودم برای دیدن و روحیه دادن به رزمندگان کمسنوسال ایرانی اسیر در عراق، تقاضای رفتن به عراق کردم و با خواندن در جمع آنان، به آنان روحیه دادم و تعدادی را هم از اسارت خارج کردم. او قبول نداشت که صدام از این سفرش علیه جمهوری اسلامی بهرهبرداری کرده است و طبعا بنده هم حرف او را قبول نداشتم.
ه- وی در این سخنانش بشدت به منافقین و سلطنتطلبان و حتی به تعبیر خودش 80درصد ایرانیان خارج کشور حمله میکرد و آنان را خائن به کشور میدانست و معتقد بود که خودش با آنان از زمین تا آسمان فرق دارد. به او گفتم که تو خودت را با بدترین جریانهای ضدانقلابی خائن و همکار صدام در جنگ مقایسه میکنی و وضعیت خودت را بهتر میبینی اما اگر کارهایت را با هر تیپی در ایران مقایسه کنی، حتی با مادرت که در تهران همیشه سایه تهدید جنگ را بالای سر خودش حس میکرد، آن وقت خواهی دید که تو هم در جریان جنگ، رفوزه شدهای. طبعا او حرف مرا قبول نداشت و بر این نکته تاکید میکرد که او خائن به کشور نیست و حق اوست که به کشور بازگردد و سفرش به عراق را نباید آنقدر منفی توصیف کرد.
و- بعدها متوجه شدم که این تماسها با کیهان هوایی قبلا هم چند بار سابقه داشته و بعدا هم ادامه یافته است چون متوجه شدم که فرخزاد با مدیر مسئول کیهان هوایی (عباس سلیمی نمین) هم صحبت کرده و همان مطالب را با او هم در میان گذاشته است. ظاهرا آقای سلیمی نمین مطابق معمول عمل کرد و درخواست فریدون فرخزاد برای بازگشت به کشور را به مراکز مرتبط ارجاع داد و آنها هم همکاری با فرخزاد و مساعد کردن زمینه بازگشت او به ایران را وعده دادند. پیشتر مشابه این تماسها برای بازگشت به ایران را ظاهرا محسن پزشکپور هم با کیهان هوایی داشت و همین اقدامات صورت گرفته بود که منجر به بازگشت پزشکپور به ایران شد.
ز- هدف از بیان این ماجرای تاریخی نه تایید نظر حسین دهباشی است و نه رد آن. آنچه بنده بعد از خواندن نظر حسین دهباشی و دیدن فیلم اظهارات منوچهر گنجی بر گفتن آن اصرار دارم این است که:
اولا فریدون فرخزاد در اواخر عمرش، بشدت از بودن در خارج کشور (و به تعبیر خودش از آوارگی در خارج) ناراضی بود و میخواست به کشور بازگردد و اقداماتی را در این زمینه انجام داده بود.
ثانیا از منافقین و سلطنتطلبان و حتی بسیاری از ایرانیان مقیم خارج ناراضی بود و بسیاری از آنان را خائن میدانست.
ثالثا چرخش نظراتش به نفع جمهوری اسلامی و فاصله گرفتن از مخالفان و جریانهای ضدانقلاب را در سخنانش به عیان میشد ملاحظه کرد.
رابعا نوعی احساس عدم امنیت از وضعیتش در آلمان یا تعجیل برای بازگشت به کشور در سخنان و رفتار او قابل مشاهده بود. در یک روز بیش از چند بار با کیهان هوایی تماس میگرفت و ضمن طرح خواسته خود برای بازگشت به کشور، اصرار داشت حرف بزند و مواضع خود را بگوید و از ضدانقلابیون اعلام فاصله کند.
خامسا بشدت دلتنگ مادرش بود و از وضعیت او نگران. دلش میخواست هر چه زودتر امکان دیدن او را داشته باشد و گاهی که از مادرش حرف میزد، متاثر میشد.
نکته پایانی
بعید میدانم از مرگ فجیع فرخزاد در آلمان، نفعی برای جمهوری اسلامی حاصل شده باشد اما احتمالا متحدان دیروز فرخزاد که از بازگشت او به کشور نگران بودند، نفعی از این ماجرا نصیب بردند. هر چند این واقعیت میتواند یکی از ملاکها و شاخصها در تعیین قاتل احتمالی او باشد اما بنده هم موافقم که تنها با این ملاک نمیتوان در این زمینه اعلام نظر نهایی کرد.
منبع مطلب : www.didarnews.ir
مدیر محترم سایت www.didarnews.ir لطفا اعلامیه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
فریدون یه ابرقهرمان بایک تفکرآزادومفیدبودهم برای جمهوری اسلامی هم برای دوستان دیروزش فرق تعادل بین این دوجناح یک علت است که آنم مرگ برای دوستان دیروزش شیرین وبرای جمهوری اسلامی یه پاسخ تلخ به تاریخ
فریدون فرخزاد با صدای ماندگار و تکرار نشدنی.او عاشق ایران و ایرانی بود.
روحش شاد و یادش گرامی ❤️🇮🇷