خورد گاو نادان ز پهلوی خویش کدام خصلت را سرزنش میکند
خورد گاو نادان ز پهلوی خویش کدام خصلت را سرزنش میکند را از سایت هاب گرام دریافت کنید.
خورَد گاو نادان از پهلوی خویش/ سعید حمیدیان
در اپیزود دلانگیزی در درون داستان رستم و سهراب، گردآفرید، دختر دلاور دلارای ایرانی، آنگاه که در نبرد با سهراب فرو میمانَد و موی و چهره دلبندش برون میافتد جوان یکتادل و خوشباور را به نیرنگ زنانه دست به سر میکند و از بالای دژ تسخَرزنان میگوید:
نباشی بس ایمن به بازوی خویش خورد گاو نادان ز پهلوی خویش
شاهنامه فردوسی ، به کوشش جلال خالقی مطلق. ج ۲ (کالیفرنیا، ۱۳۶۹)
ص ۱۳۷ ب ۲۴۸؛ طبع مسکو. ج ۲، ص ۱۸۹ ب ۲۶۸.
تا آنجا که من آگاهی دارم همه آنان که توضیحی درباره این بیت دادهاند در باب لغت دوم (که مشکل اصلی است) و کاربرد «ز پهلوی» برداشتهایی نادرست به دست دادهاند. از آنجا که این توضیحات در ضمن درسنامهها و در یک مورد، یادداشتهای شاهنامه است بیم خطاآموزی به بسیار کسان میرود، و بنابراین، نگارنده خود را ناگزیر دید که آنچه را خود در خصوص «ز پهلوی» درست میانگارد با خوانندگان آن نشریه وزین علمی و فرهنگی در میان نهد. نخست ببینیم در شرح آن چه گفتهاند.
۱. جناب دکتر میرجلالالدین کزّازی، «پهلو» را به معنای دو سوی شکم میدانند: «گاوی را میکشند و از گوشتش توشه میسازند که فربه و چرب پهلو باشد؛ پس گاوی که خویشتن را میپرورد و پهلوی نزارش را با خورش بسیار فربه و پروار میگرداند، به راستی زمینه مرگ خویش را فراهم میآورد.»
نامه باستان . ج ۲ (تهران: سمت، ۱۳۸۱)، ص ۵۸۷.
۲. جناب دکتر منصور رستگار: «یعنی گاو نادان همه ضربتها و آسیبها را از پهلوی چاق و فربه خود میخورد.»
حماسه رستم و سهراب (تهران: جامی، ۱۳۷۳)، ص ۱۳۰.
۳. روانشاد دکتر جعفر شعار و جناب دکتر حسن انوری: «گاو نادان نمیداند که برای بهرهمندی از گوشت و پهلوی چرب اوست که به او آب و گیاه میدهند.»
غمنامه رستم و سهراب . چ ۱۰ (تهران: علمی، ۱۳۷۱)، ص ۹۰.
۴. جناب دکتر عزیزالله جوینی: ایشان مطالبی به تفصیل در این باره دارند همراه با نقل اقوال صاحبنظرانی همچون استاد علاّمه فقید، مجتبی مینوی، که قضا را آن زندهیاد نیز به همان صورت معنی کرده بودند یعنی «ز پهلو» را به معنای حقیقی لفظ میدانستند. دکتر جوینی آنگاه معنای خودشان را به دست دادهاند که البته قدری مفصلتر است و ظاهراً قصد دارند معنی یا مصداقی متفاوت برای آن ارائه کنند. خلاصه سخن ایشان اینکه : گاوان به هنگام جنگ با یکدیگر ابتدا با سر به همدیگر حمله میکنند و… آنگاه گاو غالب با دو شاخ خود به پهلوی گاو مغلوب میکوبد و…
داستان رستم و سهراب، از روی نسخه فلورانس (تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۸۲)، ص ۱۳۹ ـ ۱۴۰.
۵. جناب خالقی مطلق، مصحّح ارجمند شاهنامه نیز: «گاو نادان نمیداند که با خوردن، پهلو میآورد و او را زودتر به کشتارگاه میبرند.»
یادداشتهای شاهنامه . بخش یکم، ص ۵۰۹.
و امّا اصل مشکل این است که جملگی این پژوهندگان و صاحبنظران بزرگوار «پهلو» را به معنای لغوی یا حقیقی گرفتهاند یعنی کنارههای شکم و همگی، توضیحات خود را بر همین پایه قرار دادهاند، و به دیگر سخن، «پهلو» را یک واژه معمولی تلقی کردهاند در حالی که «ز پهلویِ» بر روی هم یک اصطلاح است معادل «از قِبَلِ» که اتفاقاً ترجمه پارسیِ واژه «قِبَل» تازی است به معنای سو و جانب. معنای لغت یاد شده، مطابق آن این است: گاو نادان هر چه میخورد یا میکشد از جانب خودش است؛ اینکه این معنی را چگونه تفسیر و تعبیر کنیم امری است جداگانه، مثلاً مثل حضرات بزرگوار بگوییم گاو چنین و چنان میشود. فرق مهم در اینجا همین است که هیچ کدام ذکری از این نکردهاند که «ز پهلویِ» اصطلاح است و وقتی میگوییم «اصطلاح»، پیداست که معنای حقیقی یا لفظی مراد نیست بلکه کلّ عبارت جنبه کاربرد مجازی پیدا میکند. در حقیقت، این معنی که گاو مثلاً با پرخوری بلای جان خود میشود غلط نیست امّا نادرستی آنجاست که با «ز پهلوی» به عنوان یک اصطلاح برخورد نکرده و همگی صرفاً «پهلو» را در وضع لفظی و حقیقی آن تصوّر کردهاند.
اکنون برای اثبات نظر خود شواهدی از متون شعر پارسی به دست میدهم تا مزیدی بر شاهد شاهنامه باشد.
سعدی :
بمرد از تهیدستی آزاد مرد ز پهلویِ مسکین شکم پر نکرد
بوستان . به تصحیح و توضیح غلامحسین یوسفی. چ ۲ (تهران: خوارزمی، ۱۳۶۳) ص ۵۱ ب ۴۶۰.
ابن یمین :
میخورم خون جگر از بیدلی وین جگرخواری ز پهلوی شماست
دیوان اشعار ابن یمین فریومدی . به تصحیح و اهتمام حسینعلی باستانیِ راد (تهران: سنایی، ۱۳۴۴)، ص ۲۰۷.
کلیم کاشانی:
باریک بینیات چو ز پهلوی عینک است باید ز فکر دلبر لاغرمیان گذشت
دیوان ابوطالب کلیم کاشانی . به تصحیح و مقدمه پرتو بیضایی (تهران: خیام، ] تاریخ مقدّمه ۱۳۳۶ [ )، ص ۱۲۳.
واعظ قزوینی :
ز درویشان بیقدر است رفعت اهل دولت را ز پهلوی پَری یابد هما اوج سعادت را
دیوان ملا محمد رفیع واعظ قزوینی . به کوشش حسن سادات ناصری (تهران: علی اکبر علمی، ۱۳۵۹)، ص ۴۱۷.
جالب توجه اینکه در بیشتر شواهد مذکور «ز پهلوی» دارای ایهامی با واژههایی چون شکم، جگر، دل، بینی، و میان است، امّا همچنان که تأکید شد، معنای تفسیری و ایهامی چیزی است و مفهوم اصطلاحی چیز دیگر.
بررسي يك ضرب المثل؛ تأملی دیگر بر مصراع «خورد گاوِ نادان ز پهلوی خویش»
بررسي يك ضرب المثل؛ تأملی دیگر بر مصراع «خورد گاوِ نادان ز پهلوی خویش»
دکتر هادی اکبرزاده
مدرس دانشگاه آزاد اسلامي – واحد مشهد
آنچه در این جستار بدان میپردازیم معنای مصراع دوم (خورد گاوِ نادان زپهلوي خويش) بیت زیر است:
نباشي بس ايمن به بازويِ خويش خورد گاوِ نادان زپهلويِ خويش
(شاهنامة فردوسي، به كوشش جلال خالقي مطلق، ج 2، ص 137)
شارحانِ این بیت، اغلب با شرح و تفسیر متفاوت این مصراع را معنی کردهاند. آنچه باعث شده مصراع دوم معانی بسیاری را برتابد واژة «پهلو» است. ابتدا خلاصهای از مهمترین مطالب نوشته شده دربارة این مصراع را میآوریم و پس از نقد آنها معنی دیگری از این مصراع را به دست میدهیم:
* شرح های دیگران:
1. دكتر ميرجلالالدين كزّازي در توضیح این بیت مینویسد: «بیت ... به آرایة دستانزنی آراسته آمده است: «خورد گاوِ نادان ز پهلويِ خويش»؛ با استعارهای تمثیلی، از این دستان، ناخواسته و نادانسته به پیشباز مرگ رفتن و زمینة نابودی خویش را فراهم آوردن خواسته شده است: گاوي را ميكشند و از گوشتش توشه ميسازند كه فربه و چرب پهلو باشد؛ پس گاوي كه خويشتن را ميپرورد و پهلويِ نزارش را با خورش بسيار فربه و پروار ميگرداند، به راستي زمينة مرگ خويش را فراهم ميآورد؛ بر این پایه، در فرجام، فربهی و پروردگیِ پهلویِ او مایة مرگ و نزاری و بیتوشیِ این پهلو خواهد شد و داستان آنچنان خواهد بود که گویی گاو پهلویِ خود را خورده است و چریده. سهراب نیز، اگر فریفتة زور بازوی و دلاوری خویش، به نبرد رستم بشتاید، مایة مرگ خویش خواهد شد و بازوی وی هرچه پرزورتر باشد، مانند پهلوی گاوِ نادان که هرچه فربهتر باشد مرگآورتر است، او را بیش به سوی نابودی خواهد راند.» (كزّازي، 1381: 587)
2. دكتر عزيزالله جويني در توضیح این بیت آوردهاند: «دربارة معنیِ این بیت، مطلبها نوشته شده است و هر کسی کوشیده تا معنیِ مناسبی برای آن بیابد.
نخست: استاد مینوی در داستانِ رستم و سهراب در دو مورد اظهار نظر کرده:
- یکی (ص 40) در پاورقی، عبارتِ بنداری، (فاِنّ الثَّور ...) را آورده و گفته است: «... مراد این است: که هر که جانِ خویش را به خطر بیندازد مِثلِ آن گاوِ نادان است.»
- دیگر در (ص 111) که گوید: مَثَلی است، و مراد اینکه نادان باشد کسی که جان خویشتن را در خطر و تَهلکه اندازد.»
دوم: دکتر شعار و انوری در غمنامه (ص 90 ش 264) از مجلّة سخن بدین گونه آوردهاند: خورد گاوِ...؛ مَثَل است. در نصیحة الملوک آمده: مَثَل تو چون ستوری بُوَد که سبزه بیند و بسیار بخورد تا فربه شود، و فربهیِ او سبب هلاکِ او باشد، که بدان سبب او را بکشند و بخورند. پس عبارتِ خورد گاوِ نادان ز پهلویِ خویش، بدین معنی است که گاو نادان نمیداند که برای بهرهمندی از گوشت و پهلوی چرب اوست که به او آب و گیاه میدهند و مفهوم بیت چنین میشود که تو به نیرویِ بازویِ خود مناز، و خود را مانندِ گاوِ نادان به هلاکت مینداز.» پایان سخن دکتر شعار و انوری.
پس از این مطلب، دکتر رستگار فسائی در رستم و سهراب خود (ص 129 ش 241 سطر 10) گوید: «... بنابراین بهتر است که حرف مرا بشنوی و به توران بازگردی و زورِ بازویت تو را مغرور نسازد که مثَلی گفتهاند: ضربتی که گاو نادان میخورد از پرواریِ خود اوست. یا: آفتِ طاووس آمد پرّ او.» پایان.
همان طور که خوانندگان محترم میبینند: در شعرِ فردوسی سخنی از «پرواری» و «علف خوردن» به میان نیامده است و ما نمیدانیم از کجای شعر، این معنی بدست میآید؟ و در ترجمة بنداری هم، چنین چیزی نیست.
امّا این بنده در مجلّة دانشکدة ادبیات دانشگاه تهران (ش 3 و 4 سال 27، پاییز و زمستانِ 1368) شرحی بر این نوشته بودم که خلاصهای از آن را در اینجا میآورم:
رسم است که در بیشتر روستاهای ایران، حیوانات را به جنگ و زورآزمائی در یک میدان وسیع وامیدارند، از آن جمله است؛ هم شاخ شدنِ دو گاو و در آویختن آنها با هم که میتواند بهترین سرگرمی به شمار آید.
امّا شیوة جنگیدن دو گاو بدین قرار است: نخست با سر به یکدیگر حمله میکنند، از هرگاهی یکی از آن دو دیگری را به عقب میراند و پس از مدّتی پیکار یکی از آن دو خسته و ناتوان میشود، کم کم شاخ را رها و خود را به عقب میکشد تا در یک فرصتِ مناسب پای به گریز نهد، اینجا است که گاوِ غالب با دو شاخ خود به پهلویِ گاوِ مغلوب میکوبد و به آن آسیب فراوان میرساند.
شبیه به این مضمون؛ یعنی از پهلو خوردن، بیتی است که از نظامی در خسرو و شیرین به تصحیحِ وحید دستگردی (ص 143)، که در آنجا برای بیان یأس و ناامیدی آمده نه مغلوب شدن (گرچه مغلوب شدن هم نوعی یأس است)، مانند:
به نظر چنین میرسد که باید رابطهای بین این بیتِ نظامی و فردوسی برقرار باشد؛ زیرا در شعر نظامی چنین آمده است که سگِ قصّاب در کنارِ میشی که ذبح شده است آرمیده، و آرزو دارد که جگرِ آن میش را به او عطا کنند، لیکن بعکس، آن مردِ قصّاب سگ را با چوب و یا لگد که به پهلویش میزند آن را از جگرِ میش محروم و از آنجا دور میکند. (جوینی، 1380: 361 )
3. دکتر جلال خالقي مطلق نیز آورده است: «گاوِ نادان نميداند كه با خوردن، پهلو ميآورد و او را زودتر به كشتارگاه ميبرند.» (يادداشتهاي شاهنامه، بخش يكم، ص 509)
4- دکتر سعید حمیدیان در نقدِ مطالبِ دیگر شارحان آورده: «...و امّا اصل مشكل اين است كه جملگي اين پژوهندگان و صاحبنظران بزرگوار «پهلو» را به معناي لغوي يا حقيقي گرفتهاند يعني كنارههاي شكم و همگي، توضيحات خود را بر همين پايه قرار دادهاند، و به ديگر سخن، «پهلو» را يك واژة معمولي تلقي كردهاند در حالي كه «ز پهلويِ» بر روي هم يك اصطلاح است معادل «از قِبَلِ» كه اتفاقاً ترجمة پارسيِ واژة «قِبَل» تازي است به معناي سو و جانب. معناي لغت ياد شده، مطابق آن اين است: گاو نادان هر چه ميخورد يا ميكشد از جانبِ خودش است؛ اينكه اين معني را چگونه تفسير و تعبير كنيم امري است جداگانه، مثلاً مثلِ حضراتِ بزرگوار بگوييم گاو چنين و چنان ميشود. فرق مهم در اينجا همين است كه هيچ كدام ذكري از اين نكردهاند كه «ز پهلويِ» اصطلاح است و وقتي ميگوييم «اصطلاح»، پيداست كه معنايِ حقيقي يا لفظي مراد نيست بلكه كلّ عبارت جنبة كاربردِ مجازي پيدا ميكند. در حقيقت، اين معني كه گاو مثلاً با پرخوري بلايِ جانِ خود ميشود غلط نيست امّا نادرستي آنجاست كه با «ز پهلويِ» به عنوان يك اصطلاح برخورد نكرده و همگي صرفاً «پهلو» را در وضع لفظي و حقيقي آن تصوّر كردهاند.
اكنون براي اثبات نظر خود شواهدي از متون شعر پارسي به دست ميدهم تا مزيدي بر شاهد شاهنامه باشد.
سعدي :
بمرد از تهيدستي آزادمرد ز پهلويِ مسكين شكم پر نكرد
بوستان. به تصحيح و توضيح غلامحسين يوسفي. چ 2 (تهران: خوارزمي، 1363) ص 51 ب 460.
ابن يمين :
ميخورم خون جگر از بيدلي وين جگرخواري ز پهلويِ شماست
ديوان اشعار ابن يمين فريومدي . به تصحيح و اهتمام حسينعلي باستانيِ راد (تهران: سنايي، 1344)، ص 207.
كليم كاشاني:
باريك بينيات چو ز پهلويِ عينك است بايد ز فكر دلبرِ لاغرميان گذشت
ديوان ابوطالب كليم كاشاني. به تصحيح و مقدمة پرتو بيضايي (تهران: خيام، [تاريخ مقدّمه 1336] )، ص 123.
واعظ قزويني:
ز درويشانِ بيقدر است رفعت اهلِ دولت را ز پهلويِ پَري يابد هما اوجِ سعادت را
ديوان ملا محمد رفيع واعظ قزويني. به كوشش حسن سادات ناصري (تهران: علي اكبر علمي، 1359)، ص 417.
جالب توجه اينكه در بيشتر شواهد مذكور «ز پهلويِ» داراي ايهامي با واژههايي چون شكم، جگر، دل، بيني، و ميان است، امّا همچنان كه تأكيد شد، معناي تفسيري و ايهامي چيزي است و مفهوم اصطلاحي چيز ديگر.» پایان سخن دکتر حمیدیان (حمیدیان، 1387: 25)
*اصل مثَل:
سید فتح الله مجتبایی در مورد اصل این مثَل میگوید: «یکی از داستانهای مشهور که ظاهراً از هند به یونان رفته و از یونان به ایران رسیده افسانة گاو نادانی است که بیخبر از قصد شومی که در پرستاری و پروردن او در کار است در علفزار میچرد و خویشتن را برای روزِ سور و ضیافت فربه میسازد. این داستان از نخستین سدههای اسلامی در ایران معروف بوده است. وگرچه صورت کامل آن در مجموعههای معروف چون کلیله و دمنه، مرزبان نامه، سندبادنامه و نظایر آنها نیامده است، در آثار پارسی اشارات و کنایات ضمنی به مضمون آن فراوان دیده میشود. فردوسی در این بیت:
و امام محمّد غزالی در عبارت زیر که از نصیحة الملوک نقل میشود:
«و مثل تو چون ستوری بود که سبزه بیند و بسیار بخورد تا فربه شود و فربهی او سبب هلاک او باشد، که بدان سبب او را بکشند و بخورند.» (نصیحة الملوک، تصحیح استاد جلال همائی، طبع انجمن آثار ملّی، صفحة 206)
و ظهیر فاریابی در این شعر:
به این داستان نظر داشتهاند و جلال الدین بلخی نیز در مثنوی بدینسان از آن یاد کرده است:
چند نمونهای که آورده شد نشان میدهد که شهرت و رواج این داستان در ایران در نخستین سدههای اسلامی به اندازهای بوده است که شاعران و نویسندگان برای بیان عواقب غفلت و بیخبری از باطنِ اغراض و کنهِ امور، بدان مثل میزده و بر سبیل کنایه و تشبیه به ذکر آن میپرداختهاند.» (مجتبایی، 1355: 686- 684)
* معانیِ کنایی «خوردن از پهلويِ خويش»:
نگارنده این مقاله با تأمّل در مصراع دوم و پیدا کردن شواهد بیشتر دریافت که:
1- معنای دکتر جوینی نمیتواند درست باشد. هرچند که زورآزمایی حیوانات رسمی بوده است در روستاها ولی نمیتوان هیچ یک از شواهدی را که ما در زیر میآوریم با آن مرتبط دانست. در این شواهد «خوردن از پهلویِ خویش» تنها برای گاو نیامده است بلکه این عبارت کنایی دو معنای متفاوت دارد که به آن خواهیم پرداخت.
2- معنای دکتر حمیدیان نیز ناقص به نظر میرسد. اگرچه «ز پهلویِ» در تمام شواهدی که دکتر حمیدیان آورده (یعنی ز پهلویِ مسکین، ز پهلویِ شما، ز پهلویِ عینک و ز پهلویِ پری) معانی مجازی دارد ولی «ز پهلویِ» در مصراع مورد بحث (خورد گاوِ نادان ز پهلویِ خویش)با قبل و بعد از خود یک معنای کنایی دارد یا به عبارتی دیگر کلّ مصراع، دارای معنای کنایی است. در تأیید سخن دکتر حمیدیان که «ز پهلویِ» به معنای مجازیِ «از قِبَلِ» است شواهد بسیاری میتوان افزود. مثلاً:
و نیز از مرزباننامه:
«با خود گفت: آن بِه که من این زیان «از پهلویِ» زروی کنم. او را به بازار برد تا بفروشد. (مرزبان نامه، ص 352)
و نیز:
امّا آنچه در مصراع مورد بحث قابل توجه است «خوردن ....ز پهلویِ خود» است که دکتر حمیدیان به آن نپرداخته است. باید گفت «خوردن ....ز پهلویِ خود» تماماً با هم یک معنای کنایی دارد که ما با آوردن شواهد متعدّد معنی کنایی این عبارت را در مصراع مورد بحث میآوریم. لازم به توضیح است عبارت «خوردن ....ز پهلویِ خود» در ادبیات فارسی دارای دو معنای کنایی است که برای هر یک از معانی شواهدی پیدا کردهایم :
1- نفعی از کسی جز از جانبِ خویش متوقع نبودن، از جیب خوردن. مانندِ از پهلویِ خود کباب خوردن. (اشرف زاده، 1370: 38) یا به عبارتی دیگر در معنی بینیازی از غیر (به کسب دست رنج خود چیزی به هم رسانیدن و منّت کسی نکشیدن) (آنندراج) (به نقل از لغتنامه). شواهد زیر این معنی را تأیید میکند:
2-معنای دیگر عبارت «خوردن ....ز پهلویِ خود»، زیان دیدن از راهی است که سود مینماید. در مصراعِ مورد بحث شاهنامه نیز «خوردن ....ز پهلویِ خود» به این معناست که گاو نادان از راهی است که سود مینماید. زیان میبیند:
آنچه در تأیید این معنا میتوان آورد توضیح دکتر شفیعی کدکنی در تعلیقات بیت 4401 مصیبت نامه است:
(مصیبت نامه/ ص 668)
دکتر شفیعی کدکنی در تعلیقات این بیت آورده است:
«از پهلوی خویش خوردن» کنایهای بوده است به دو معنی:
نخست در معنی بینیازی از غیر که عطّار در همین بیت بدان نظر دارد و معنی دیگر آن زیان دیدن از راهی که سود مینماید و ضرب المثلِ «خورد گاوِ نادان ز پهلویِ خویش» (امثال و حکم، 757) ناظر به همین معنی است و نیز رباعیِ منسوب به محیی الدین یحیی:
(لباب الالباب، 191: راحه الصدور، 74: مرموزات اسدی، 126)» (شفیعی کدکنی، 1386: 668)
با توجّه به شواهد ذکر شده اگرچه ممکن است این مثل اصلی بودایی داشته ولی بعدها معنای کنایی مییابد و در مصراع مورد بحث به معنای «زیان دیدن از راهی است که سود مینماید.»
منابع و مآخذ:
- - بخارا، مقالة «خورد گاو نادان ز پهلوی خویش»، دکتر سعید حمیدیان، شمارة 69-68.
- دیوان حافظ، خواجه شمس الدین محمد، محمد قزوینی و غنی، انتشارات اساطیر، چاپ ششم، 1374.
- - داستانهای بودایی در ادبیّات فارسی(گاو نادان)، سید فتح الله مجتبایی،مجلة سخن، دورة بیست و پنجم، شمارة هفتم و هشتم، دی و بهمن 1355.
- - شاهنامه، دکتر عزیز الله جوینی، انتشارات دانشگاه تهران،چاپ اول، ج 3،1380.
- - مرزبان نامه، تصحیح خطیب رهبر، انتشارات صفی علیشاه، چاپ پنجم، 1373.
- نصیحة الملوک، محمد غزالی، تصحیح استاد جلال همائی، بابک، تهران، 1361..
- يادداشتهاي شاهنامه، جلال خالقی مطلق، بخش يكم.
- فرهنگ نوادر لغات و ترکیبات و تعبیرات آثار عطار نیشابوری، اشرف زاده، انتششارات آستان قدس، چاپ دوم، 1370.
- امثال و حکم، علی اکبر دهخدا، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1357.
- دیوان کامل جامی، ویراستة هاشم رضی، انتشارات پیروز، بیتا.
- دیوان امیر معزّی، تصحیح عباس اقبال، انتشارات اسلامیه، تهران، 1318.
- دیوان صائب تبریزی، به کوشش محمد قهرمان، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1368.
- شاهنامة فردوسي، به كوشش جلال خالقي مطلق، انتشارات دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، 1387.
- فرهاد و شیرین وحشی، چاپ کوهی کرمانی، تهران، 1306.
- لباب الالباب، محمد عوفی، تصحیح سعید نفیسی، تهران، 1335.
- مثنوی معنوی، جلال الدین مولوی، به تصحیح نیکلسون، انتشارات توس، 1375.
- مرموزات اسدی در مزمورات داودی، نجم االدین رازی، به اهتمام محمد رضا شفیعی کدکنی، سخن، تهران، 1381.
- مصیبتنامه، به تصحیح محمد رضا شفیعی کدکنی، انتشارات سخن، تهران، 1386.
- نامة باستان، دكتر ميرجلالالدين كزّازي، انتشارات سمت، تهران، ج 2، 1381.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
ارع بخدا منم ی چیزدیگ میخوام ی چیز دیگ واسم میاره
خیلی عالی بود :-)
بابا ی معنی ضرب المثل میخوایما ، خو خلاصه بگین چی میگه این جمله:/ این همه رفدن تحقیق
باباا این چیه آخهه آخرش معنیش چیه؟؟ من واقعا نفهمیدم خب درست بگین معنیش چیه