دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست سعدی
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست سعدی را از سایت هاب گرام دریافت کنید.
ن و القلم
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
روی دریا خس نشیند قعر دریا گوهر است
کاکل از بالا بلندی رتبه ای پیدا نکرد
زلف از افتادگی لایق مشک و عنبر است
شست و شاهد هر دو دعوی بزرگی می کنند
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است
آهن و فولاد هر دواز یک کوره آیند برون
آن یکی شمشیر گردد دیگری نعل خر است
نا کسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست
جای چشم ابرو نگیرد گر چه او بالاتر است
کره اسب از نجابت در تعاقب می رود
کره خر از خریت پیش پیش مادر است
صائبا عیب خودت گو مگو عیب دگران
هر که گوید عیب خود او از همه بالا تر است
صائب تبریزی - دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
ايه اصــــل و نسب در گردش دوران زر است
هر كسي صاحب زر است او از همه بالاتر است
دود اگر بالا نشيند كســـر شــأن شــعـله نيست
جاي چشم ابرو نگيرد چونكه او بالا تراست
ناكسي گر از كسي بالا نشيند عيب نيست
روي دريا، خس نشيند قعر دريا گوهر است
شصت و شاهد هر دو دعوي بزرگي ميكنند
پس چرا انگشت كوچك لايق انگشــــتر است
آهن و فولاد از يك كوه مي آيند برون
آن يكي شمشير گردد ديگري نعل خر است
كــــره اسـب ، از نجابت از پـس مــــادر رود
كــــره خــر ، از خــريت پيش پيش مــــادر است
كاكـل از بالا بلندي رتبــه اي پيدا نكرد
زلف ، از افتادگي قابل به مشك و عنبر است
پادشه مفلس كه شد چون مرغ بي بال و پر است
دائماً خون ميخورد تيغي كه صاحب جوهر است
سبزه پامال است در زير درخت ميوه دار
دختر هر كس نجيب افتـاد مفت شوهر است
صائبا !عيب خودت گو عيب مردم را مگو
هر كه عيب خود بگويد، از همه بالا تر است
دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست از صائب تبریزی
دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست از صائب تبریزی
ایه اصــــل و نسب در گردش دوران زر است
هر کسی صاحب زر است او از همه بالاتر است
دود اگر بالا نشیند کســـر شــأن شــعـله نیست
جای چشم ابرو نگیرد چونکه او بالا تراست
ناکسی گر از کسی بالا نشیند عیب نیست
روی دریا، خس نشیند قعر دریا گوهر است
شصت و شاهد هر دو دعوی بزرگی میکنند
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشــــتر است
آهن و فولاد از یک کوه می آیند برون
آن یکی شمشیر گردد دیگری نعل خر است
کــــره اسـب ، از نجابت از پـس مــــادر رود
کــــره خــر ، از خــریت پیش پیش مــــادر است
کاکـل از بالا بلندی رتبــه ای پیدا نکرد
زلف ، از افتادگی قابل به مشک و عنبر است
پادشه مفلس که شد چون مرغ بی بال و پر است
دائماً خون میخورد تیغی که صاحب جوهر است
سبزه پامال است در زیر درخت میوه دار
دختر هر کس نجیب افتـاد مفت شوهر است
صائبا !عیب خودت گو عیب مردم را مگو
هر که عیب خود بگوید، از همه بالا تر است
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
صائب تبریزی اینقدر زحمت کشید که تو بهش بگی سعدی!!!
اشتباه شد شعر
من عاشق این شهر هستم
دوستان قبل از هر چیزی مفهوم کلی شاعر رو در نظر بگیرید بعد به مسئله کلمات و جملات بپردازید
واقعا این شعر از کی هست من شنیدم صائب تبریزی ولی اینجا میگه سعدی فکر نکنم از سعدی باشه
باسلام فکر کنم دختر نجیب در اینجا درست نباشد
دختر وجیه درست باشد
دوداگربالانشیند ذات اوخاکستراست
رولز۶یللو
ممنون از سایت خوبتون کار مارو راحت کردین
ممنون میشم لایک کنید
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
دوستان عزیز و بزرگوار شعری که بدون ذکر سند یا منبع به اشتباه به سعدی و صائب نسبت داده شده از شاعر عارف صامت بروجردی هست. لطفاً اصلاح بفرمایید