رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت را از سایت هاب گرام دریافت کنید.
گنجور » سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل ۱۸
یکی (ودیگر هیچ) نوشته:
به نام او
ما علامگان دهر چون این شعر سعدی را در دبستان از حفظ بوده ایم همواره در این اندیشه ایم که معنی آنرا نیز فهمیده ایم و از ساده ترین اشعار سعدی است !!
در صورتیکه در عین ظاهر ساده از معنایی عمیق و کلیدی برخوردار است .
ابتدا باید بدانیم که لقب حکیم متعلق به کسی است که حکمت الهی به او اعطا گردیده است و کلام او تاثیر درمانی بر تربیت روح انسانی دارد.
بدون تردید آنان که دارای لقب حکیم هستند گفتارشان پندآموز عرفانی و الهی است.مانند سخنان لقمان حکیم
حکیم ابوالقاسم فردوسی و حکیم عمر خیام و حکیم نظامی گنجوی
گرچه سعدی شیرازی حکیم نبود ولی گفتار او سراسر پند و حکمت است.
واما بعد
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
جسم انسان بخاطر روح انسانی است که دارای ارزش و اعتبار است وگرنه این جسم بخودی خود هیچ ارزش و اعتباری ندارد.
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
اگر آدم همین چشم و گوش و دهان و بینی و شکل و شمایل انسانی باشد بنابراین بین نقاشی روی دیوار و مجسمه و انسان هیچ فرقی نیست.
خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
خوردن و خوابیدن و خشمگین شدن و شهوترانی گمراهی و جهل و ظلمت را درپی به ارمغان می آورد. همانند حیوان زیستن باعث گردیده که از حقیقت آدم بودن هیچ فهمی نداشته باشیم.
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
در این اندیشه باش که حقیقت آدم بودن را درک نمایی و در آن مسیر گام نهی وگرنه حرف زدن به زبان انسان را مرغان مقلد نیز انجام می دهند.
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت
ما همه می اندیشیم که در مسیر آدمیت گام برمی داریم و آدم شریف و خوبی هستیم ولی نمی دانیم که اسیر دیو خودپرستی و شهوت و آز هستیم و همیشه در حال توجیه موقعیت ها به نفع خودمانیم.
فرشتگان نیز قادر به دستیابی به جایگاه آدم نیست
اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
اگر این خوی حیوانی را از خود دور کنی و به مقام آدم بودن دست یابی در جایگاه روح آدمیت جاوید زنده خواهی بود.
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
آدمی به جایگاهی می تواند دست یابد که همیشه در حضور خدا باشد و به لقاء او برسد.
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت
پرواز پرندگان را در فضای آزادی مشاهده می کنی .
اگر خود را از شهوت خواهش های دنیوی دور کنی از این فضای بستهء زمین آزادانه به سوی بالا پرواز خواهی کرد.
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت
من از روی بزرگواری و تکبر و منیت اینها را نمی گویم بلکه برای پند دادن حکیمانه و از روی حکمت الهی می گویم زیرا که من هم از آنکسی که به مقام آدمیت رسیده بود وصف آدم شدن را شنیدم.
👆☹
تن آدمی شریف است (سعدی)
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شغبست و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگرنه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت
اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
بسیار ارزشمند بود به اميد اینکه بشریت چایگاه واقعي خودش را بشناسد وارزش خود را بداند
معنی این شعرو به معنای حقیقی نمیدونستم یه عالم سپاس برای نوری که به مسیر من تاباندید