شعر کامل در این دنیای بی حاصل چرا مغرور میگردی
شعر کامل در این دنیای بی حاصل چرا مغرور میگردی را از سایت هاب گرام دریافت کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
در اين دنياي بي حاصل، چرا مغرور ميگردي
سليمان گر شوي، آخر نصيب مور ميگردي
به دنيايي كه مردانش، عصا از كور ميدزدند
من از خوش باوري آنجا، محبت جستجو كردم
عصا گر خم شود هر دم، به گوش پير ميخواند
مگر در خواب بينيد، بار ديگر نوجواني را
نظر كردن به درويشان، بزرگي كم نميگردد
سليمان با همه حشمت، نظر ميكرد بر موران
وفاي شمع را نازم، كه بعد از سوختن هر دم
به سر خاكستري، در حسرت پروانه ميريزد
در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگيست
ورنه با يك استخوان،صد سگ رفيقت ميشوند
اگر كم سو شود چشمي،بار عينك ميكشد بيني
ز بيني بايد آموزي، ره همسايه داري را
خنده بر لب ميزنم، تا كس نداند درد من
ورنه اين دنيا كه ما ديديم، خنديدن نداشت
من از روييدن خار، سر ديوار دانستم
كه ناكس كس نميگردد، بدين بالا نشينيها
هر خطا از چشم آید، عذر میخواهد لبت
تلخی بادام را، شِکَر تلافی میکند
تا تواني در جهان يكرنگ باش
قالي از چند رنگ بودن، زير پا افتاده است
کوه از بالانشینی رتبه ای پیدا نکرد
جاده از افتادگی از کوه بالا می رود
آنكس كه نداند و نداند كه نداند
در جهل مركب ابدالدهر بماند
آنكس كه نداند و بداند كه نداند
لنگان خرك خويش به منزل برساند
آنكس كه بداند و نداند كه بداند
بيدارش نماييد كه خفته نماند
انكس كه بداند و بداند كه بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
بلی
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
گنگ