عبارت من عرف نفسه فقد عرف ربه به کدام مهارت ارتباط دارد
عبارت من عرف نفسه فقد عرف ربه به کدام مهارت ارتباط دارد را از سایت هاب گرام دریافت کنید.
حدیث من عرف نفسه
حدیث مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ شناخت خدا را از طریق شناخت نفس امکانپذیر دانسته است. در این حدیث از پیامبر(ص) آمده است: «هرکس خود را بشناسد، قطعاً خدایش را خواهد شناخت.»
حدیث در چند کتاب حدیثیِ شیعه و سنی از پیامبر(ص) و امام علی(ع) روایت شده است. عالمان شیعه برای این حدیث اهمیت بسیار قائلاند و میگویند مضمون آن در کتب آسمانی آمده است و از جمله چند آیه قرآن بیانکننده معنای این حدیثاند.
عالمان مسلمان تفسیرهای مختلفی از آن ارائه کردهاند. تفسیر بسیاری از عالمان شیعه این است که با شناخت ویژگیهای انسان میتوان ویژگیهای خدا را هم شناخت؛ چراکه ویژگیهای انسان مقابل ویژگیهای خداوند است و برای مثال از ممکنبودن و نیازمندبودن او میتوان به واجبالوجودبودن و بینیازی خدا پی برد.
برخی هم گفتهاند این حدیث بر برهان نظم دلالت دارد؛ زیرا از شناخت نظم موجود در جسم و روح انسان میتوان به وجود ناظم آن پی برد.
متن حدیث
حدیث «مَن عَرَفَ نَفسَه» حدیثی مشهور است[۱] که در آن شناخت نفس، راهی برای شناخت خدا معرفی شده است. متن حدیث به این شرح است: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ»؛ هرکس خود را بشناسد، قطعاً خدایش را خواهد شناخت. این حدیث هم از پیامبر اسلام(ص)[۲] نقل شده است و هم از امام علی(ع). [۳]
اهمیت و جایگاه
عالمان مسلمان به این حدیث بسیار بها داده و مباحث مختلفی درباره آن مطرح کردهاند. برای نمونه ملاصدرا از آن با نام برهان معرفت نفس یاد کرده و آن را پس از برهان صدیقین ارزشمندترین برهان برای اثبات و شناخت خدا شمرده است.[۴] او همچنین گفته است طبق روایات مضمون این حدیث در همه کتب آسمانی وجود دارد.[۵] علامه مجلسی هم حدیث «من عرف نفسه» را از صحف ادریس نبی(ع) نقل کرده است.[۶]
نوشتههای مستقلی هم در شرح و تفسیر این حدیث نگاشته شده است.[۷] از جمله آنها «الرسالة الوجودیة فی معنی قوله(ص): من عرف نفسه فقد عرف ربه» از محیی الدین عربی، [۸] «شرح حدیث من عرف نفسه» از محمد غزالی،[۹] و «مرآت المحققین در معنای من عرف نفسه» از شیخ محمود شبستری است.[۱۰]
برداشتها از حدیث
برای حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» معناها و تفسیرهای گوناگونی بیان شده است.[۱۱] حسن حسنزاده آملی بیش از نود معنا برای آن ذکر کرده است.[۱۲]
برخی از برداشتها از این حدیث بهشرح زیر است:
با شناخت ویژگیهای انسان، میتوان ویژگیهای خدا را شناخت
بسیاری از عالمان شیعه و سنی بر این باورند ویژگیهای انسان ضد ویژگیهای خدا است. ازاینرو با شناخت ضد ویژگیهای انسان، میتوان خدا را شناخت. برای مثال با شناخت حادثبودن، ممکنبودن، ضعیفبودن و نیازمندبودن انسان میتوان فهمید که خداوند بهترتیب قدیم، واجبالوجود، قویّ و بینیاز است.[۱۳]
عبدالله جوادی آملی این تفسیر از حدیث را نادرست یا در سطح پایین شمرده است.[۱۴]
حدیث بر برهان نظم دلالت دارد
ناصر مکارم شیرازی بر آن است که حدیث من عرف نفسه به برهان نظم اشاره دارد؛ زیرا شناخت شگفتیهای روح و جسم، ما را به وجود خدا رهنمون میکند؛ چون این نظم عجیب و شگفتانگیز نمیتواند از چیزی جز مبدأ عالم سرچشمه گرفته باشد.[۱۵] برخی گفتهاند با توجه به آیات و احادیث مرتبط، این تفسیر از حدیث روشنترین معنای آن است.[۱۶]
همانگونه که شناخت نفس ممکن نیست، معرفت به خدا هم محال است
تفسیر برخی از عالمان اهلسنت همچون ابنتیمیه این است که شناخت خدا ممکن نیست؛ زیرا در این حدیث شناخت خدا مبتنی بر شناخت خدا بیان شده است و شناخت واقعیت روح و نفس ممکن نیست.[۱۷]
اعتبار حدیث
در زمینه اعتبار حدیث «من عرف نفسه» میان عالمان شیعه و سنی اختلافنظر وجود دارد. عالمان اهلسنت از جمله سیوطی حدیث را صحیح ندانستهاند.[۱۸] برخی همچون ابن تیمیه آن را جعلی شمردهاند؛[۱۹] اما بسیاری از محدثان و محققان شیعه آن را پذیرفتهاند.[۲۰] علامه طباطبایی و جوادی آملی هم این حدیث را مشهور دانستهاند.[۲۱] بهباور نویسندگان کتاب دانشنامه عقاید اسلامی، حدیث سند متصل به اهل بیت(ع) ندارد و مُرسَل است؛ اما با توجه به اینکه مضمون آن در برخی آیات قرآن آمده است، به بررسی سندی نیاز ندارد.[۲۲]
منابع حدیث
حدیث «من عرف نفسه» در کتب اربعه شیعه و صحاح سته اهل سنت نقل نشده است؛ اما در منابعی همچون «مصباح الشریعه» منسوب به امام صادق(ع)،[۲۳] «عوالی اللئالی العزیزیة» اثر ابن ابی جمهور احسائی[۲۴] از پیامبر اسلام(ص) و در منابعی چون «مطلوب کل طالب» اثر ابوعثمان عمرو بن بحر جاحظ،[۲۵] «غرر الحکم و درر الکلم» اثر ابوالفَتح آمدی [۲۶] و «عیون الحکم و المواعظ» اثر لیثی واسطی[۲۷] از امام علی(ع) نقل شده است.
ارتباط حدیث با آیات قرآن
شماری از مفسران حدیث «من عرف نفسه» را هممعنا یا دارای ارتباط معنایی با برخی از آیات قرآن دانستهاند. برای مثال علامه طباطبایی منظور از عبارتهای قرآنیِ «عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ»،[۲۸] (به خودتان بپردازید) «سَنُرِیهِمْ آیاتِنَا...فِی أَنفُسهِمْ»[۲۹] (بهزودی نشانههای خود را...در دلهایشان به آنها نشان خواهیم داد) و « «وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ، وَ فِی أَنْفُسکُم»[۳۰] (و روی زمین برای اهل یقین نشانههایی است و در خود شما) را همان معرفت نفس دانسته و حدیث «من عرف نفسه» را نقل کرده است.[۳۱]
همچنین ملاصدرا، علامه طباطبایی و جوادی آملی ذیل آیه «نَسُوا اللَّـهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ»[۳۲] (خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشی کرد) از این حدیث سخن گفتهاند.[۳۳] ابوالحسن علی واحدی، مفسر سنی قرن پنجم قمری، هم ذیل آیه ۱۳۰ سوره بقره[۳۴] این حدیث را پیش کشیده است.[۳۵]
احادیث مشابه
در منابع روایی، مضمون حدیث «من عرف نفسه» در احادیثی مشابه هم نقل شده است. برای نمونه در حدیثی آمده است که شخصی از پیامبر(ص) پرسید: ای رسول خدا، طریق معرفت خداوند چیست؟ پیامبر(ص) گفت: «شناخت نفس».[۳۶][یادداشت ۱] همچنین از امام علی(ع) نقل شده است: «در عجبم از کسی که نسبت به نفس خود جاهل است. چگونه خدای خود را میشناسد!»[۳۷][یادداشت ۲][۳۸]
پانویس
منابع
پیوند به بیرون
منبع مطلب : fa.wikishia.net
مدیر محترم سایت fa.wikishia.net لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
من عرف نفسه فقد عرف ربه | انجمن گفتگوی دینی
سوال:
مضمون جمله( من عرف نفسه فقد عرف ربه ) چیست؟
منظور از شناخت خود چیست؟ شناحت خود چه ارتباطی با شناخت خدا دارد؟
جواب:
باسلام و احترام خدمت شما دوست گرامی و ارجمند
مضمون حدیث: هر کس خود را بشناسد، به تحقیق خدای خود را هم شناخته است.
قرآن فراموش کردن خود را نتیجه فراموش کردن خدا بر میشمارد و میفرماید: «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ »[1] مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا هم خودشان را از یادشان برد. قرآن در تلاش است که انسان «خود» را کشف کند. این «خود»، «خود» شناسنامه ای نیست که اسمت چیست؟ اسم پدرت چیست و در چه سالی متولد شده ای؟ تابع چه کشوری هستی؟ آن «خود» همان چیزی است که «روح الهی» نامیده می شود و با شناختن آن «خود» است که(انسان) احساس شرافت و کرامت می کند و خویشتن را از تن دادن به پستیها برتر میشمارد .(شناسایی توانایی ها و صفات مثبت خود و تلاش برای شکوفا کردن آنها برای حذف صفات بد و منفی و رسیدن به کمال)
امیر المومنین (علیه السّلام) نیز میفرماید: «در شگفتم از کسی که خود را نمیشناسد، چگونه میتواند پروردگارش را بشناسد.»
به طور کلی ما با شناخت ابعاد مختلف جسم و قابلیت های روانشناختی روح ، میتوانیم شناخت حصولی خود را نسبت به خدا بالابرده و صفات الهی از قبیل (قدرت ، نظم ، حکمت و... ) را بهتر درک کنیم.
اما مهمتر از شناخت حصولی ، شناخت حضوری خدا هست که لذت بیشتری دارد. و با خودشناسی عرفانی میتوانیم به آن برسیم.
به عبارت بهتر، «دلِ» انسان ارتباط عمیقی با آفرییننده خود دارد و هنگامی که انسان به عمق دل خود, توجه نماید چنین رابطه ای را خواهد یافت ( و از طریق همین رابطة وجودی میتواند در حد ظرفیت خود ، خدا را مشاهده قلبی نماید)؛ ولی اکثر مردم مخصوصاً در اوقات عادی زندگی که سرگرم امور دنیا هستند توجهی به این رابطه قلبی ندارند و هنگام قطع امید شان از اسباب مادی به این رابطه توجه می کنند.[2]
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بعد از ذکر این حدیث شریف میفرماید:
«شیعه و سنی این حدیث را از پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) نقل کردهاند و این یک حدیث مشهور است.[3]
اما تفسیرهای هفتگانه برای حدیث من عرف نفسه که ذکر آنها در فهم بهتر حدیث ما را یاری خواهد کرد:
از جمله:
1. این حدیث در حقیقت اشاره به «برهان نظم» است، یعنی هرکس شگفتی های ساختمان روح و جسم خود را بداند و به اسرار و نظامات پیچیده و حیرت انگیز این اعجوبه خلقت پی برد، راهی به خدا به روی او گشوده میشود؛ زیرا این نظم عجیب و آفرینش شگفت انگیز نمیتواند از غیر مبدا عالم و قادری، سرچشمه گرفته باشد. بنابراین، شناختن خویشتن سبب معرفت الله است.
2. ممکن است این حدیث اشاره به «برهان وجوب و امکان» باشد، چرا که اگر انسان دقت در وجود خویش کند میبیند وجودی است از هر نظر وابسته و غیر مستقل، علم و قدرت و توانایی و هوشیاری و سلامت و بالاخره تمام هستی او با شاخ و برگ هایش، وجودی است غیر مستقل و نیازمند که بدون اتکا به یک وجود مستقل و بی نیاز، یک لحظه امکان ادامه بقاء او نیست.
3. حدیث میتواند اشاره به «برهان علت و معلول» باشد؛ برای این که انسان هرگاه در وجود خویش کمی دقت کند میفهمد که روح و جسم او معلول علت دیگری است که او را در آن زمان و مکان خاص به وجود آورده، هنگامی که به سراغ علت وجود خویش (فی المثل پدر و مادر) میرود باز آنها را معلول علت دیگری میبیند، و هنگامی که سلسله این علت و معلول را پیگیری میکند، به اینجا میرسد که آنها نمیتوانند تا بی نهایت پیش بروند چرا که تسلسل لازم میآید و بطلان تسلسل بر همه دانشمندان مسلم است.
بنابراین، باید این سلسله به جایی ختم شود که علت نخستین و به تعبیر دیگر عله العلل و واجب الوجوداست،هستی اش از درون ذاتش می جوشد و در هستی خود محتاج دیگری نیست. هنگامی که انسان خودش را بااین وصف بشناسد به خدای خویش پی میبرد.
4. این حدیث میتواند اشاره به «برهان فطرت» باشد، یعنی هرگاه انسان به زوایای قلب خود و اعماق روح خود پی ببرد، نور الهی و توحید که در درون فطرت اوست، بر او آشکار میشود، و از «معرفه النفس» به «معرفه الله» میرسد، بی آنکه نیازی به دلیل و استدلال داشته باشد.
5. این حدیث میتواند ناظر به «مساله صفات خدا» باشد، به این معنی که هرکس خویشتن را با صفات ویژه ممکنات و مخلوقات که در اوست بشناسد، به صفات پروردگار پی خواهد برد. [4]
6. مرحوم علامه مجلسی تفسیر دیگری از بعضی از علما درباره این حدیث نقل میکند و حاصل آن این است که: «روح انسان یک موجود لطیف لاهوتی است در صفت ناسوتی (یعنی از جهان ماوراء طبیعت است که با صفات عالم طبیعت ظاهر گشته) و از ده طریق دلالت بر یگانگی و ربوبیت خداوند میکند:
1. از آنجا که روح مدبر بدن است میدانیم که جهان هستی مدبری دارد!
2. از آنجا که یگانه است دلالت بر یگانگی خالق دارد!
3. از آنجا که قدرت بر حرکت دادن تن دارد دلیل بر قدرت خداست!
4. از آنجا که از بدن آگاه است دلیل بر آگاهی خداوند است!
5. از آنجا که سلطه بر اعضاء دارد دلیل بر سلطه او بر مخلوقات است!
6. از آنجا که قبل از بدن بوده و بعد از آن نیز خواهد بود دلیل بر ازلیت و ابدیت خداست!
7. از آنجا که انسان از حقیقت نفس آگاه نیست دلیل بر این است که احاطه به کنه ذات خدا امکان ندارد!
8. از آنجا که انسان محلی برای روح در بدن نمیشناسد دلیل بر این است که خدا محلی ندارد!
9. از آنجا که روح را نمیتوان لمس کرد دلیل بر این است که خداوند لمس کردنی نیست!
10. و از آنجا که روح و نفس آدمی دیده نمیشود دلیل بر این است که خالق روح قابل رؤیت نیست»[5]
7. تفسیر دیگری که برای این حدیث به نظر میرسد اینکه جمله «من عرف نفسه فقد عرف ربه» از قبیل تعلیق به محال است، یعنی همانگونه که انسان نمیتواند نفس و روح خود را بشناسد
خدا را نیز نمیتواند حقیقتا بشناسد.
ولی تفسیر اخیر بعید به نظر میرسد و تفسیرهای قبل مناسبتر است و هیچ مانعی ندارد که تمام تفسیرهای بالا در مفهوم این حدیث شریف و پر محتوا جمع باشد.
آری! هرکس خود را بشناسد خدا را خواهد شناخت، و خود شناسی راهی است به خدا شناسی و به یقین خداشناسی، مهمترین وسیله تهذیب اخلاق و پاکسازی روح و دل از آلودگی های اخلاقی است چرا که ذات پاکش منبع تمام کمالات و فضائل است و از اینجا روشن میشود که یکی از مهمترین گامهای سیر و سلوک و تهذیب نفوس خود شناسی است، ولی خودشناسی موانع زیادی دارد که در بحث آینده به آن شاره خواهد شد.
منبع مطلب : askdin.com
مدیر محترم سایت askdin.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.