توجه : تمامی مطالب این سایت از سایت های دیگر جمع آوری شده است. در صورت مشاهده مطالب مغایر قوانین جمهوری اسلامی ایران یا عدم رضایت مدیر سایت مطالب کپی شده توسط ایدی موجود در بخش تماس با ما بالای سایت یا ساماندهی به ما اطلاع داده تا مطلب و سایت شما کاملا از لیست و سایت حذف شود. به امید ظهور مهدی (ع).

    معنی شعر برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابرها را

    1 بازدید

    معنی شعر برق چون شمشیر بران پاره میکرد ابرها را را از سایت هاب گرام دریافت کنید.

    متن و معنی شعر باز باران با ترانه به صورت داستان (فارسی چهارم)

    خواندن و شنیدن شعر زیبای باز باران با ترانه، خاطرات زیادی را به خصوص برای کودکان دهه ۵۰ و ۶۰ زنده می‌کند. این ترانه یکی از سروده‌های دکتر مجدالدین میرفخرایی متخلص به گلچین گیلانی است. گلچین گیلانی از سرایندگان شعر نو فارسی بوده که در سال ۱۲۸۸ در رشت متولد شد و از نوجوانی به شاعری پرداخت. او در سال ۱۳۵۱ در لندن درگذشت. در ادامه این مطلب متن کامل این ترانه همراه با داستانی از آن بیان شده است.

    باز باران با ترانه
    با گوهرهای فراوان
    می خورد بر بام خانه
    یادم آرد روز باران
    گردش یک روز دیرین
    خوب و شیرین
    توی جنگل های گیلان
    کودکی ده ساله بودم
    شاد و خرم
    نرم و نازک چست و چابک
    با دو پای کودکانه
    می دویدم همچو آهو
    می پریدم ازلب جوی
    دور میگشتم ز خانه
    می شنیدم از پرنده
    داستان های نهانی
    از لب باد وزنده
    رازهای زندگانی
    بس گوارا بود باران
    وه چه زیبا بود باران
    می شنیدم اندر این گوهر فشانی
    رازهای جاودانی
    پندهای آسمانی
    بشنو از من کودک منپ
    یش چشم مرد فردا
    زندگانی خواه تیره خواه روشن
    هست زیبا
    هست زیبا
    هست زیبا
    مجدالدین میر فخرایی معروف به گلچین گیلانی

    معنی شعر به زبان ساده (شعر از: گلچین گیلانی)
    بند اول: باز هم باران، با صدایی همانند سرود و آواز و با دانه های فراوانی چون دانه های مروارید بر بام خانه می خورد. این لحظه مرا به یاد روز بارانی می اندازد. روز پیش که در آن جنگلهای سرسبز استان گیلان لحظات خوبی را می گذراندم و به گردش می پراختم.
    بند دوم: کودک ده ساله ای بودم، بسیار شاد و با نشاط، با پوستی نرم و نازک و با پاهایی چابک و زرنگ، با همان پاهای کودکانه خود مانند آهو تند و سریع می دویدم و از سر جویهای آب می پریدم.
    بند سوم: از خانه دور می شدم، در آن حال از پرنده و آواز آن و همچنین از هوهوی بادی که می وزید، داستانهای پنهان و اسرار زندگی را می شنیدم و رعد و برق مانند یک شمشیر تیز و بران.
    بند چهارم: ابرها را پاره می کرد و غرش ابر مانند دیوانه ای که می غرد و می خروشد. گویی بر ابرها مشت می زد. جنگل مانند دریا (درختان و شاخه ها و سبزه زارها) از دست باد فراری و وزنده، چرخ می زد و شاخسارها به این سو و آن سو می رفتند و دانه های گرد باران، در همه جا پهن می شدند و همه جا را خیس می کردند.
    بند پنجم: سبزه زار جنگل که در زیر درختان قرار داشت از شدت باران، کم کم مانند دریا پر آب شد. و در داخل این دریای پرجوش و خروش (شاعر سبزه زار پر از آب باران را به دریا تشبیه کرده) عکس و نمای جنگل به صورت سرنگون یا وارونه پیدا شد (عکس جنگل در این آب افتاد). این باران بسیار گوارا و دلنشین بود و به به که این باران چقدر زیبا بود. در میان این همه ریزش باران که مانند پاشیدن دُر و گوهر بود، رازها و اسرار ابدی و همچنین پندها و درسهای آسمانی را می شنیدم (در حقیقت شاعر می خواهد بگوید که با نعمتهای خداوند انسان به زیبایی خلقت بیشتر پی می برد و قدرت خدواند را شکر و سپاس می گوید.)
    بند ششم: و این اسرار ابدی و پندهای آسمانی آن است که ای کودک دلبند من، از من بشنو و بدان که در پیش چشم کودکی که خرداد (در آینده) مردی خواهد شد. زندگی چه تیره و سخت و چه روشن و زیبا، بسیار دل انگیز است. بسیار دل انگیز است بسیار دل انگیز است.

    تشبیه یعنی چیزی را به چیز دیگر شبیه و مانند کردن.

    به این نکته توجه کنید:

    کلمه های همه خانواده زیر را بخوانید و به معنی آنها دقت کنید.
    شبیه: یعنی مانند و مثل –  مداد من شبیه مداد تو است.
    تشبیه: مانند کردن، شبیه کردن – کارهای این دانش آموز را می توان به کارهای دانشمندی تشبیه کرد.
    شباهت: مانند بودن، شبیه بودن –  این قصه شباهت زیادی با آن داستان دارد.
    گاهی برای بیان زیبایی و چگونگی چیزی آن را به چیز دیگری تشبیه می کنند.
    مانند: دانه های باران مثل دانه های مروارید هستند.
    در اینجا قطرات باران به دانه های مروارید تشبیه شده است.

    قالب شعر باران

    شعر باران، در قالب چهارپاره سروده شده و گونه‌ای از بحر طویل است. شعری که تعلیم نمی‌دهد و نصیحت نمی‌کند. شاعر به در نمی‌گوید تا دیوار بشنود اصلا کمتر حرف می‌زند و بیشتر فضاسازی می‌کند و تصویر می‌دهد. زبان، بی‌نهایت ساده است. گویی ساده‌تر از آن، نمی‌توان از باران و گشت و گذار در جنگل گفت.
    وزن خوب این شعر و مصراع های کوتاه در کنار تکرارهاو به کارگیری قافیه های تقریباً آزاد، شعری مناسب کودکان است. لحن عمومی حاکم بر فضای این شعر، لحن شاد و نشاط انگیز روایی به شیوه ی بیان خاطره است که سه چهارم آغاز شعر را شامل می شود. در ادامه از شیوه ی بیان توصیفی برای توصیف تفریحات کودکانه همراه با لطافت و لذت ناشی از یادآوری آنها بهره می گیرد.

    در قسمت توصیفی این شعر، شاعر اوج و فرودی بسیار زیبا را به نمایش گذاشته است؛ ابتدا با توصیف لذت های حضور در جنگل و آغاز باران کار را شروع کرده، سپس با به تصویر کشیدن قدرت رعد و برق و باد مخاطب را به اوج هیجان رسانده است. پس از آن دوباره با وصف قطرات باران و جمع شدن آب در میان سبزه ها و مشاهده ی جنگل در آب، از نقطه اوج به فرود می رسد و در پایان با جملات عاطفی “بس گوارا بود باران!” و ” به !چه زیبا بود باران” این تنش ایجاد شده را به آرامش محض بدل می کند تا جایی که سکوتی همراه با لذت و تخیل را در پی دارد.

    این شعر یکی از شعر هایی است که ما معلمین هم باآن خاطره داریم و میتوانید تصویر و آهنگی که در زمان کودکیتان از این شعر داشتید را به فراگیران ارائه دهید که این کار بسیار برای آنها جالب است.

    کار در کلاس:

    ۱– این ترکیبها را بخوانید و به معنای آنها توجه کنید:

    گهرهای فراوان: دانه های بسیار زیاد گوهر و مروارید
    بام خانه: پشت بام خانه
    روز دیرین: روز گذشته (روزی که در قبل بوده)
    جنگلهای گیلان: جنگهایی که در استان گیلان قرار دارد.
    داستانهای نهانی: داستانها و قصه های پنهانی، رازهای زندگی، اسراری که در زندگی وجود دارد.
    شمشیر بران: شمشیری که تیز و برنده است.
    تندر دیوانه: غرش ابر که از شدت صدای زیاد به دیوانه شبیه شده است.

    ۲– آموزگار جدولی مانند زیر بکشد، دانش آموزان تشبیه هایی را که در شعر درس به کار رفته پیدا کنند. آموزگار آنها را در جدول بنویسد:

    در کدام مصراع ؟

    چه تشبیه شده است؟

    به چه تشبیه شده است؟

    باز باران، با ترانه

    صدای باران

    ترانه

    با گوهرهای فراوان

    دانه های باران

    به گوهرها و مروارید بسیار

    می دویدم همچو آهو

    دویدن (سرعت در دویدن)

    به آهوی تیز پا

    از لب باد وزنده

    صدای زوزه باد

    به لب باد تشبیه شده

    برق چون شمشیر بران

    رعد و برق

    شمشیر بران

    تندر دیوانه

    غرش ابر

    به دیوانه ای که کارهایش از روی جنون است

    چرخها می زد چو دریا

    جنگل

    به دریا

    توی این دریای جوشان

    جنگل (سبزه)

    به دریا

    می شنیدم اندر این گوهرفشانی

    ریزش باران

    گوهرفشانی

    ۳– وقتی می گوییم «زندگی فردا روشن است» یعنی چه؟

    یعنی با کار، تلاش و سعی و سلامتی، زندگی در آینده پر است از زیبایی و موفقیت.

    ۴– در چه صورتی می توان گفت: «زندگی فردا تاریک است.»؟

    در صورتی که آینده ما پر باشد از سختی و مرارت.

    ۵– آموزگار، جدولی مانند زیر روی تخته کلاس بکشد. دانش آموزان پنج اسم و صفت از درس پیدا کنند، آموزگار آنها را در جدول بنویسد.

    اسم و صفت با هم

    اسم

    صفت

    دریای جوشان

    دریا

    جوشان

    شمشیر بران

    شمشیر

    بران

    تندر دیوانه

    تندر

    دیوانه

    پرسش:
    ۱– شاعر صدای باران را به چه تشبیه کرده است؟

    به ترانه و سرود

    ۲– روز باران چه چیز را به یاد شاعر می آورد؟

    خاطره گردش در یک روز باران در جنگلهای گیلان.

    ۳– شاعر از پرنده و باد، چه می شنیده است؟

    داستانهای نهانی و رازهای زندگانی

    ۴– چرا شاعر تندر را دیوانه نامیده است؟

    چون صدای دیوانه وار، ترسناک و مهیب دارد.

    ۵– منظور شاعر از اینکه می گوید « توی این دریای جوشان، جنگل وارونه پیدا» چیست؟

    یعنی تصویر جنگل به شکل وارونه در آبی که زیر درختان جمع شده بود، پیدا بود.

    تمرین املا – درس ۲۰
    ۱– از روی کلمه های زیر یک بار بنویسید

    غرّان، غرّش، برّان، مقدّس، قدس، توجّه، متوجّه، موفقّ، توفیق، ملّت، ملّی

    ۲– از روی هر ترکیب یک بار بنویسید:

    شاد و خرُم، نرم و نازک، خوب و شیرین، چست و چابک.
    تیره و روشن، روز و شب، گرم و سرد، خشک و تر

    ۳– برای هرکدام یک کلمه مناسب بنویسید:

    گهرهای فراوان، روز تیره، داستانهای شیرین، باران بسیار، رازهای نهانی، دریای جوشان.

    تمرین انشاء:

    ۱– بنویسید که کار و زندگی در یک روز بارانی چه فرقی با روزهای دیگر دارد؟
    در این روز مردم سعی می کنند زودتر به مقصد برسند. زمینها لیز و لغزنده است و باید احتیاط کرد و تصادفات بیشتر است. اما در روزهای دیگر این طور نیست.
    ۲– بنویسید که چه چیزهایی از فصل بهار برای شما جالب و لذت بخش است؟
    روش گلها و چمنها – پیدا شدن برگ سبز درختان و آمدن دوباره پرستو ها – جوان شدن طبیعت و زیبا شدن طبیعت.

    لینک دانلود:

    منبع تصاویر: سایت رشد

    منبع مطلب : samangol.ir

    مدیر محترم سایت samangol.ir لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

    مرورگر شما از این ویدیو پشتیبانی نمیکنید.

    باز باران با ترانه

    شعر باز باران با ترانه رو که توی کتاب چهارم دبستان بود ولی اون کاملش نبود و این کاملش هست.

     

    باز باران
    با ترانه
    با گهرهای فراوان
    میخورد بر بام خانه
    من به پشت شیشه تنها
    ایستاده در گذرها
    رودها را افتاده
    شاد و خرم
    یک دو سه گنجشک پر گو
    باز هر دم
    می پرند این سو و ان سو
    می خورد بر شیشه و در
    مشت و سیلی
    آسمان امروز دیگر نیست نیلی
    یادم آرد روز باران
    گردش یک روز دیرین
    خوب و شیرین
    توی جنگلهای گیلان
    کودکی ده ساله بودم
    شاد و خرم نرم و نازک
    چست و چابک
    از پرنده از چرنده از خزنده
    بود جنگل گرم و زنده
    اسمان آبی چو دریا
    یک دو ابر اینجا و آنجا
    چون دل من روز روشن
    بوی جنگل تازه و تر
    همچو می مستی دهنده
    بر درختان میزدی پر
    هر کجا زیبا پرنده
    برکه ها آرام و آبی
    برگ و گل هر جا نمایان
    چتر نیلوفر درخشان
    آفتابی
    سنگها از آب جسته
    از خزه پوشیده تن را
    بس وزغ آن جا نشسته
    دمبدم در شور و غوغا
    رودخانه
    با دو صد زیبا ترانه
    زیر پاهای درختان
    چرخ میزد همچو مستان
    چشمه ها چون شیشه های آفتابی
    نرم و خوش در جوش و لرزه
    توی انها سنگ ریزه
    سرخ و سبزو زرد و آبی
    با دو پای کودکانه میدویدم همچو آهو
    میپریدم از سر جو
    دور میگشتم ز خانه
    میپراندم سنگ ریزه
    تا دهد بر اب لرزه
    بهر چاه و بهر چاله
    میشکستم کردخاله
    میکشانیدم به پایین
    شاخه های بید مشکی
    دست من میگشت رنگین
    از تمشک سرخ و مشکی
    میشنیدم از پرنده
    داستانهای نهانی
    از لب باد وزنده
    رازهای زندگانی
    هر چه میدیدم آنجا
    بود دلکش بود زیبا
    شاد بودم میسرودم
    روز ای روز دلارا
    داده ات خورشید رخشان
    این چنین رخسار زیبا
    ورنه بودی زشت و بی جان
    با همه سبزی و خوبی
    گو چه میبودند جز پاهای چوبی
    گر نبودی مهر رخشان
    روز ای روز دلارا
    گر دلارایی است از خورشید باشد
    اندک اندک رفته رفته ابرها گشتند چیره
    آسمان گردید تیره
    بسته شد رخساره خورشید رخشان
    ریخت باران ریخت باران
    جنگل از باد گریزان
    چرخها میزد چو دریا
    دانه های گرد باران
    پهن میگشتند هر جا
    برق چون شمشیر بران
    پاره میکرد ابرها را
    تندر دیوانه غران
    مشت میزد ابرها را
    روی برکه مرغ آبی
    از میانه از کناره با شتابی
    چرخ میزد بی شماره
    گیسوی سیمین ما را
    شانه میزد دست باران
    بادها با فوت خوانا
    می نمودندش پریشان
    سبزه در زیر درختان
    رفته رفته گشت دریا
    توی این دریای جوشان
    جنگل وارونه پیدا
    به چه زیبا بود جنگل
    بس ترانه بس فسانه
    بس فسانه بس ترانه
    بس گوارا بود باران
    می شنیدم اندر این گوهر فشانی
    رازهای جاودانی پندهای اسمانی
    بشنو از من کودک من
    پیش چشم مرد فردا
    زندگی خواه تیره خواه روشن
    هست زیبا هست زیبا هست زیبا

    شاعر:دکتر مجدالدین میر فخرایی، متخلص به گلچین گیلانی

    منبع مطلب : atragin.blogfa.com

    مدیر محترم سایت atragin.blogfa.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

    جواب کاربران در نظرات پایین سایت

    مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.

    میخواهید جواب یا ادامه مطلب را ببینید ؟
    امیر علی 1 ماه قبل
    0

    برق چون شمشیر بران پاره می کرد ابر ها را

    ناشناس 3 ماه قبل
    -2

    باشه عشقال نداره

    رویا 1 سال قبل
    -1

    برف ینیتبوبکبک

    M............🎃❄ 1 سال قبل
    -1

    بد نبود نمیشه گفت عالی بود💍

    زینب و زهرا عباسی 1 سال قبل
    0

    عالییییی بود ممنون

    زینب و زهرا عباسی 1 سال قبل
    0

    عالییییی بود ممنون

    ناشناس 1 سال قبل
    1

    معنی

    برق چون شمشیر بُّران پاره میکرد ابر هارا

    تندر دیوانه،غرّان مشت می زد ابر هارا

    0
    رویا 1 سال قبل

    منم همینو میخام

    نیایش 1 سال قبل
    2

    عالی عالی عالییییییییییییی

    خیلی عالیهههههه

    مهدی 2 سال قبل
    0

    نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.

    برای ارسال نظر کلیک کنید