نماز وجود انسان را از کدام جهت در خدمت خدا قرار میدهد
نماز وجود انسان را از کدام جهت در خدمت خدا قرار میدهد را از سایت هاب گرام دریافت کنید.
چرا خداوند با اینکه بی نیاز مطلق است از ما خواسته است که نماز بخوانیم ؟ آیا این نوعی تناقض با صفات خدا نیست؟ - ستاد احیاء و اقامه نماز دانشگاه
در هیچ آموزهای دینی سراغ نداریم که خداوند از دیگران خواسته باشد به او توجه کنند تا با منفعت بی نیازی خداوند ناهمگون باشد، بلکه آنچه در قرآن یا در برخی از روایات وارد شده، آن است که انسان در تمامی حالات باید به یاد خدا باشد. یاد خدا بودن نه از جهت این است که نیاز دارد یاد او باشیم، بلکه ما برای اینکه بتوانیم زندگی با آرامش داشته باشیم و امید و توکل در قلبمان روشن باشد، نیز به دنبال گناه و کار ناپسند نرویم و به طور کلی برای رسیدن به سعادت و کمال، نیازمند یاد خدا هستیم:
"ألا بذکر الله تطمئن القلوب ؛۱ آگاه باشید با یاد خدا دلها آرامش پیدا میکند".
اگر در برخی از آیات، تکالیف همچون نماز، روزه از مردم هواسته شده، نه به این جهت است که خداوند نیاز به عبادت دارد، بلکه اینانسانها هستند که نیاز به عبادت و بندگی خداوند دارند تا در سایه پرستش خدا، از عبودیت نفس اماره و شیطان درون و بیرون رهایی یافته، استعدادهای عالی انسانی شکوفا گشته و به سر منزل مقصود و سعادت ابدی نایل شوند.
جهت آگاهی بیشتر از فلسفه و اسرار عبادت و نماز و بی نیازی خداوند اضافه میکنیم:
خداوند غنی و بی نیاز از همه چیز است، چون غیر از خدا هر چه موجود است، همه مخلوق خدا است و نیازمند به او. قرآن میفرماید: "ای مردم! شما همگی نیازمند به خدایید. تنها خداوند است که بی نیاز و شایسته هر گونه حمد و ستایش است "۲
در آیه دیگر فرمود: " هر کسی کفر ورزد و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده است. خداوند از همه جهانیان بی نیاز است "۳
بنابر این خداوند بی نیاز مطلق است و مخلوقات همه محتاج اویند. او است که همه نیازهای مخلوقاتش را بر طرف میکند. ما انسانها که یکی از مخلوقات خداییم، سراسر وجودمان را نیاز و احتیاج فرا گرفته است، مانند نیاز به آب و غذا و هوا و... که با نبود یکی از اینها قادر به ادامه حیات نیستیم. ما چند دقیقه یا چند ثانیه نمیتوانیم بدون هوا زنده بمانیم. همه این نیازمندیها به وسیله آب و هوا و غذا و... بر طرف میشود که خدای مهربان با خلق آن نیاز ما را برطرف کرده است.
آری این خدای حکیم ومهربان است که به هنگام تولد بچه، خون را تبدیل به شیر میکند و نوزاد آن را از پستان مادر تغذیه مینماید.
یکی از نیازهای ما نیازهای روحی است مثل احتیاج به محبت. از این رو بچههایی که در خانواده خود احساس کمبود محبت نسبت به خودشان کنند، دچار اختلالات روحی و روانی میگردند. یکی از نیازهای واقعی و اساسی روح بشر مسئله عبادت و پرستش است، چون خداوند انسان را برای تکامل آفریده است و تکامل او جز از راه عبادت و بندگی به دست نمی آید.
بنابر این خداوند نیاز به عبادت ما ندارد، بلکه ما محتاج به عبادت او هستیم که با بندگی او به نعمت های جاودان نایل شویم. قرآن میفرماید: "کسی که جهاد و تلاش کند، برای خود جهاد می کند؛ چرا که خداوند از همه جهانیان بی نیاز است". ۴ در جای دیگر میفرماید: " کسی که عمل صالحی به جا آورد، به سود خود به جا آورده است، و کسی که کار بدی انجام دهد، به زیان خود او است. سپس همه شما به سوی پروردگارتان باز میگردید ".۵
در آیه دیگر فرمود: "کسی که پاکی گزیند، به نفع خود او است ".۶
نتیجه اینکه انسان در پرتو اعمال صالح تکامل مییابد و به آسمان قرب خدا پرواز میکند وبه خوشبختی همیشگی میرسد. و بر اثر جرم و گناه سقوط میکند و بر بدبختی ابدی گرفتار میشود.
عبادت خداوند انجام هر عملی استکه انسان را به خدا نزدیک ساخته واز زشتی ها دور نماید.بنابر این عبادت خدا منحصر در نماز نیست.خدمت خالصانه به انسان ها و...نیز عبادت است. انجام هر عملی که در آیات و روایات به انجام آنها توصیه شده عبادت است.اما به نظر می رسد که مقصود از سوال نماز است: پی بردن به تمام آثار و فلسفه نماز و عبادت شاید در توان بشر عادی نباشد، در آیات قرآن و از طریق پیامبر و پیشوایان دینی نیز تنها بخشی از آثار و حکمتهای نماز و عبادت بیان شده است.
با توجه به آیات و روایات در این زمینه، برخی از آثار و حکمتها چنین است:
۱ - قرب معنوی
یکی از آثار بسیار مهم نماز قرب به خداوند است. این اثر روح عبادت و نماز را تشکیل میدهد و یکی از آیات قرآن هدف آفرینش انسان عبادت بیان شده است ۷که حکایت گر بعد معنوی نماز و اهمیت آن است، امام علی (ع) فرمود: "الصلوه قربان لکل تقی ۸، نماز وسیله تقرب هر پرهیز کاری به خداوند است". در برخی از روایات از نماز به عنوان معراج مؤمن یاد شده که اشاره به آثار معنوی آن میباشد.
۲ - یاد خدا و آرامش روانی
در قرآن آمده است: "اقم الصلوه لذکری ۹، نماز را بر پا دار تا به یاد من باشی".
یکی از نویسندگان در تفسیر این آیه مینویسد: "روح واساس و هدف و پایه و مقدمه و نتیجه و بالاخره فلسفه نماز همان یاد خدا است. همان "ذکر اللَّه" است که در آیه فوق به عنوان برترین نتیجه بیان شده است" ۱۰ ذکر و یاد خداوند نقش تعیین کننده در آرامش روانی دارد. نماز به عنوان ذکر خدا به انسانهای نماز گذار آرامش میدهد، "ألا بذکر اللَّه تطمئن القلوب ۱۱، آگاه باشید یاد خدا مایه اطمینان است".
۳ - عامل باز دارنده از گناه
یکی از آثار مهم نماز جلوگیر از گناه است: "إنّ الصلوه تنهی عن الفحشا و المنکر "۱۲. طبیعت نماز از آنجا که انسان را به یاد خدا نیرومندترین عامل بازدارنده یعنی اعتقاد به مبدأ و معاد میاندازد، دارای اثر بازدارندگی از فحشا و منکر است. انسان که به نماز میایستد و تکبیر میگوید، خدا را از همه چیز بالاتر میشمرد... بدون شک در قلب و روح چنین انسانی، جنبشی به سوی حق و حرکت به سوی پاکی و جهشی به سوی تقوا پیدا میشود ..."۱۳
۴ - گناه زدایی
یکی از آثار بسیار مهم نماز گناه زدایی است. نماز وسیله شستشو از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است ۱۴. پیامبر (ص) از یاران خود سؤال کرد: اگر بر در خانه یکی از شما نهری از آب صاف و پاکیزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهید، آیا چیزی از آلودگی و کثافت در بدن او میماند؟ در پاسخ عرض کردند، نه. حضرت فرمود: نماز درست هماننداین آب جاری است. هر زمان که انساننماز میخواند، گناهانی که در میان دو نماز انجام شده است، از بین میرود ."۱۵
۵ - غفلت زدایی
بزرگترین مصیبت برای رهروان راه حق آن است که هدف آفرینش خود را فراموش کند. و غرق در زندگی مادی و لذائذ زودگذر گردند، اما نماز به حکم اینکه در فواصل مختلف در هر شبانه روز پنج بار انجام میشود، مرتباً به انسان اخطار میکند و هشدار میدهد و هدف آفرینش او را خاطر نشان میسازد... و این نعمت بزرگی است که انسان وسیلهای در اختیار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه به او بیدار باش گوید .۱۶
۶ - تکبر زدایی
یکی از عوامل مهم تکبر زدایی نماز است، زیرا انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پیشانی بر خاک در برابر خدا میگذارد و خود را ذره کوچکی در برابر عظمت او میبیند، از این رو پردههای غرور و خودخواهی را کنار میزند. از این رو علی (ع) بعد از بیان فلسفه عبادت، یکی از آثار نماز ۱ - تکبر زدایی بیان نمود: "خداوند ایمان را برای پاکسازی انسان هااز شرک واجب کرده است و نماز را برای پاکسازی از کبر "۱۷
۷ - عامل پرورش فضائل اخلاقی
نماز روح اخلاص و خداباوری را در انسان افزایش میدهد و نتیجه آن پرورش فضایل اخلاقی است، انسان با نماز خواندن خود را از جهان محدود ماده و چهار دیوار طبیعت بیرون میبرد و به ملکوت آسمانها دعوت میکند و با فرشتگان هم صدا میشود و خدا را درهمه حال حاضر و ناظر میداند.
۸ - همگرایی
علاوه بر آثار مذکور که معمولاً آثار خودی نماز محسوب میشودند، یکی از آثار مهم اجتماعی و سیاسی نماز، همگرایی است، برگزاری نماز جمعه و جماعت، وحدت مسلمانان را به نمایش میگذارد زیرا مسلمانان با صفوف فشرده در کنار هم قرار گرفته و با اوضاع سیاسی و اجتماعی جهان آگاهی پیدا میکنند. خطیب جمعه با بیان احکام و طرح مسایل سیاسی و اجتماعی به نمازگزاران رشد سیاسی میدهد شاید به خاطر آثار مهم نماز جمعه و جماعت است که در آموزههای دینی به این دو فریضه اهمیت خاصی داده شده است .۱۸ پیامبر اسلام (ص) فرمود: "خداوند نماز جمعه را بر شما واجب کرده است هر کس آن را در حیات من یا بعد از وفات من از روی استخفاف یا انکار ترک کند، خداوند او را پریشان میکند و به کار او برکت نمیدهد. بدانید نماز او قبول نمیشود، بدانید زکات او قبول نمیشود، بدانید حج او قبول نمیشود،..، تا از این کار توبه کند ..."۱۹
۹ - نفی طاغوت و ایستاگی در مقابل ستم
انسانی که فقط خداوند را عبادت نماید در مقابل او سر تعظیم و تسلیم فرود آورد، هر چه غیر خداوند است، برای او حقیر و کوچک میشود و کسی نمیتواند با ظلم و ستم بر او چیره شود. و در مقابل گردنکشان و ظالمان سر تسلیم فرود نمیآورد و با طاغوت کنار نمیآید. خداوند این مسئله را یکی از اهداف بعثت پیامبر (ص) دانسته است: "و در میان هر امتی، پیامبری را مبعوث کردیم تا خداوند را عبادت نمایید و از طاغوت (هر چه در مقابل خدا است) پرهیز کنید .۲۰
-------------------------------------------------------------------
۱ سؤره رعد، (۱۳) آیه ۲۸
۲ فاطر (۳۵) آیه ۱۵.
۳ آل عمران (۳) آیه ۹۷
۴ عنکبوت (۲۸) آیه ۶.
۵ فجر (۸۹) آیه ۲۷-۳۰.
۶ ذاریات (۵۱) آیه ۵۶.
۷ ذاریات (۵۱)، آیه ۵۶.
۸ نهج البلاغه، کلمات قصار، جمله ۱۳۶، با اقتباس از: تفسیر نمونه، ج ۱۶، ص ۲۹۲.
۹ طه (۲۰)، آیه ۱۴.
۱۰ تفسیر نمونه، ج ۱۶، ص ۲۸۹.
۱۱ رعد (۱۳)، آیه ۲۸.
۱۲ عنکبوت (۲۹)، آیه ۴۵.
۱۳ تفسیر نمونه، ج ۱۶، ص ۲۸۴.
۱۴ همان، ص ۲۹۰.
۱۵ وسایل الشیعه، ج ۳، ص ۷.
۱۶ تفسیر نمونه، ج ۱۶، ص ۲۹۰ - ۲۹۱.
۱۷ نهج البلاغه، کلمات قصار ۲۵۲.
۱۸ جمعه (۶۲) آیهی ۹، تفسیر نمونه، ج ۲۴، ص ۱۲۵ به بعد.
۱۹ وسایل الشیعه، ج ۵، ص ۷.
۲۰ نحل (۱۶)، آیه ۳۶.
خبرگزاری حوزه
به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیت الله مظاهری، سلسله دروس اخلاقی با موضوع «شرح چهل حدیث اخلاقی» داشته اند که مطالب شنیدنی و خواندنی این استاد اخلاق حوزه در شماره های مختلف تقدیم نگاه شما خوبان خواهد شد.
- حدیث دهم؛ پاداش روزه حقیقی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَ یَسِّرْ لی أَمْری وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یَفْقَهُوا قَوْلی»
خداوند متعال در حدیث قدسی میفرماید: «الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا اُجْزَی بِه».[۱]
این حدیث که علاوه بر منابع شیعیان، در منابع اهل سنّت نیز نقل شده [۲]، به سه شکل معنا شده است:
معنای اوّل؛ همین معنای ظاهری است که در میان مردم مشهور شده: «روزه مال من است و من پاداش آن را میدهم». کسانی که این معنا را قبول دارند، میگویند: خداوند برای تأکید بر ارزش روزه و برکات آن، فرموده است که خودم پاداش آن را میدهم.
در اینجا ایراد وارد میشود که چرا دربارۀ سایر عبادات نظیر نماز، جهاد و حج، چنین حدیثی نداریم؟ مگر پاداش آن عبادتها را خداوند سبحان نمیدهد؟ پس معلوم میشود، این روایت باید معنای دیگری داشته باشد.
معنای دوّم؛ را گروهی دیگر چنین گفتهاند که هرکس روزۀ واقعی بگیرد، به مقام عنداللّهی خواهد رسید. یعنی بهشت معمولی، بالاتر از آن، بهشت عدن و بهشت رضوان را طی میکند و به مقام عنداللّهی میرسد.
به قول قرآن کریم: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ»[۳]؛ میفرماید: ای کسی که نفس مطمئنّه داری! بیا بیا نزد خودم بیا. خصوصیّت روزۀ حقیقی نیز این است که انسان را به مقام عنداللّهی میرساند. معنای دوم از معنای اول بهتر است، امّا به نظر میرسد این حدیث شریف باید معنای والاتری داشته باشد.
معنای سوّم؛ این است که خدای تعالی میفرماید: روزه به من شباهت دارد، عبد را شبیه من میکند و پاداشش «خود من» هستم. پاداش آن خود من هستم یعنی چه؟ یعنی روزه میتواند انسان را به مقام لقاء و به مقام فناء برساند، به گونهای که خدا بر دلش حکومت کند و آن دل عرش الرّحمان شود.
بر این اساس، این روایت با روایت: «لَا یَسَعُنِی أرْضِی وَ لا سَمائِی وَ لکِن یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِن»[۴]؛ یک معنا دارد. خداوند میفرماید: زمین و آسمان وسعت مرا ندارند، تنها قلب بندۀ مؤمنم است که میتواند مرا در خود جای دهد.
روزه مراتب دارد؛ مرتبۀ نخست آن، «روزۀ عوام» است که در آن دستورهای فقهی مراعات میگردد. این روزه انسان را از سقوط و گمراهینجات میدهد، ولی لزوماً کاربرد ندارد و موجب تقرّب انسان به درگاه الهی نمیشود. مرتبۀ دوم، «روزۀ خواص» است که به آن «روزۀ اخلاقی» نیز میگویند. در این مرتبه، روزهدار علاوه بر اینکه از مبطلات روزه پرهیز میکند، از گناهان کبیره و صغیره نیز اجتناب میورزد؛ به عبارت دیگر، چشم، گوش، زبان و اعضایبدن او هم روزه هستند. این مرتبه از روزه، موجب غفران الهی میشود.
مرتبۀ سوم که کاربرد عرفانی دارد، «روزۀ اخصّ الخواص» است و به آن «روزۀ دل و باطن» نیز گفته میشود. در این مرتبه، روزهدار علاوه بر پرهیز از مبطلات روزه و اجتناب از گناهان و حفظ اعضا و جوارح، دل و باطن خود را نیز متوجه حق تعالی میکند.
امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» میفرمایند: «صَومُ القَلب خَیرٌ مِن صِیامِ اللِّسان وَ صِیامُ اللّسَان خَیرٌ مِن صیِامِ البَطن»[۵]؛ روزۀ قلب از روزۀ زبان و روزۀ زبان از روزۀ شکم بهتر است.
اگر انسان به راستی مقیّد به روزۀ واجب یا مستحب باشد، مقام عنداللّهی پیدا میکند و به جایگاهی میرسد که از غیر خدا منقطع شده، به خدا وصل میگردد: «انقطاع عن النّاس، انقطاع الی الله».
در این مقام، دیگر هیچ چیزی، هیچ کسی، در نظرش نیست جز خدا، انصافاً خیلی حال خوبی است، هیچ چیزی در توجه او نیست جز خدا، دیگر در زندگی فقط خدا را دارد، که این یک شهود است. یک حضور قلب دائمی است، که بعضیها دارند. این همان حضور قلب است که معمولاً برای کسی پیدا نمیشود، به جز برای اولیاء خدا، کسانی که همه جا را محضر خدا میدانند، خود را در محضر خدا مییابند و ادب حضور را مراعات میکنند. این حالت نه تنها در غیر نماز، بلکه در نماز هم بسیار کم پیدا میشود. خوشا به حال افرادی که چنین حالاتی را درک میکنند؛ وقتی که حمد و سوره میخوانند، توجه میکنند و مییابند، نه این که میدانند، بلکه مییابند که خدا با زبان خودشان با آنها حرف میزند، حمد و سوره کلام الله است و آنان آن را درک میکنند. وقتی هم که اذکار نماز را میخوانند، مثلاً میگویند: «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِه» یا «سُبْحانَ الله، وَالحَمْدُ لله، وَلا اِلهَ اِلاَّ الله و الله اَکبَر» میگویند، مییابند که با خدا حرف میزنند، توجه خدا را هم میببینند، یعنی مییابند. این میشود نماز، نماز با حضور قلب، این میشود نمازی که دو رکعتش بهشت را واجب میکند. این میشود نمازی که حتماً یک حاجت مستجاب دارد و این متوقف بر آن حضور قلب است.
طبق حدیث «الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا اُجْزَی بِه»، حضور قلب از روزه پیدا میشود. میفرماید: روزه مربوط به من است، یعنی هیچ عبادتی نیست که این قدر تشبّه به خدا داشته باشد، جز روزه.
مبطلات فقهی و مبطلات اخلاقی روزه نیز همه، همه برمیگردد به تشبّه به خدا، پاداش آن هم خود خداست، یعنی مقام عنداللّهی، یعنی مقام فناء، مقام لقاء، یعنی مقام شهود که معنای آن حضور قلب است.
لذا در بین عبادات، این قدر که سفارش به روزه شده، سفارش به عبادت دیگری نشده است. مثلاً مفاتیح مرحوم محدث قمی را ببینید؛ در هر مناسبتی و به هر بهانهای روزه مستحب است، ثوابش هم خیلی بالاست. معلوم میشود که روزه خصوصیّتی دارد. ثواب بالای آن هم استحقاقی نیست، این ثوابها به قول استاد بزرگوار ما حضرت امام«قدّسسرّه»، تفضّلی است و دانه میریزند تا کبوتر بگیرند. ثواب میدهند برای اینکه بندگان نسبت به روزهداری، مخصوصاً روزۀ مستحب، ترغیب و تحریص شوند.
روزۀ مستحب، شاید از این جهت بهتر از روزۀ واجب هم باشد؛ امّا متأسفانه در بین مردم کمرنگ شده است. اگر انسان بتواند در هر ماه، سه روز روزه بگیرد یا کسی بتواند ماه های رجب و شعبان و رمضان را روزه بگیرد، به خیلی جاها میرسد. در اوّل ماه شوال، در روز عید فطر، میتواند پاداش بگیرد. چه پاداش بگیرد؟ خود خدا را. عوام مردم استجابت دعایشان را پاداش میگیرند، ولی اینگونه افراد خود خدا را پاداش میگیرند، لذا به روز اوّل ماه شوّال روز عید میگویند.
همه و مخصوصاً خواص جامعه باید در صدد این گونه مطالب باشند، امّا متاسفانه بسیاری از مردم به فکر این حرفها نیستند. در گذشته، اولیای خدا در بین مردم یافت میشدند؛ کسانی که به مقام لقاء و به مقام فناء رسیده بودند و در دلشان هیچ چیزی، هیچ کسی جز خدا نبود. آنها امیدی به هیچ کسی و به هیچ چیزی جز خدا نداشتند و از این حالات لذت میبردند.
این حالات وقتی پیدا میشود که روزه، خالصانه و حقیقی باشد و در آن علاوه بر مفطرات فقهی، مفطرات اخلاقی نیز مراعات گردد، یعنی روزهدار علاوه بر پرهیز از اعمالی که روزه را باطل میکند، از مطلق گناهان اجتناب کند.
پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» با عایشه نشسته بودند. خانمی آمد، یک مسئله پرسید و رفت. عایشه با دستش اشاره کرد که قد او کوتاه است. پیغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» به عایشه گفتند: استفراغ کن. گفت: یا رسول الله من که چیزی نخوردهام. دوباره فرمودند: استفراغ کن. استفراغ کرد و لختۀ گوشتی گندیده از دهانش بیرون افتاد. [۶]
قرآن کریم، غیبت را خوردن گوشت مرده میداند: «لاَ یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ».[۷]
دیدن و یافتن اینگونه چیزها مقام شهود میخواهد. اگر کسی مقام شهود پیدا کند، خوب مییابد که گناه و ارتکاب فعل حرام، روزه را از نظر اخلاقی باطل میکند. روزهای که در آن گناه باشد، روزهای نیست که مربوط به خدا باشد و خدا هم پاداش آن روزه نیست.
روزۀ حقیقی آن است که در آن، تمام اعضاء و جوارح انسان روزه باشند؛ زبانش مطلقاً روزه باشد، غیبت نکند، تهمت نزند و دروغ نگوید؛ چشم و گوشش روزه باشند، از دیدن و شنیدن آنچه حرام است، خودداری کند؛ و بالاتر از اینها، دلش روزه باشد، یعنی نفی خواطر کند، یعنی وسوسهها، تخیّلها، توهّمها و نیّتهای پلید و آلوده و نیز صفات رذیله، از قبیل کبر، حسد، ریا، کینه و غرور، در دل و قلب او راه نیابد.
علمای علم اخلاق و شاگردان ایشان همیشه برای نفی خواطر دغدغه داشتهاند. استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی«قدّسسرّه» میگفتند: بعضی اوقات به استادمان آقای قاضی میگفتیم: این نفی خواطر ما را کُشت، مشکل است، نمیشود. انصافاً مشکل است که انسان بتواند برای دلش دَرب درست کند، اجازه ندهد همه چیز وارد دل او شود، آلودگیها به دلش راه پیدا نکند، تخیّلها، تفکّرهای منفی و وسوسهها، وارد دل نشود و در دل او به غیر از خدای تعالی چیزی نباشد. اگر غیر خدا در دل بیاید، شرک است، برای این که دل مال خداست و ورود غیر خدا به آن، شریک قرار دادن برای خداست. مثلاً اگر محبّت غیر خدا، محبّت دنیا به معنای عامّ آن، در دل بیاید، شرک است، غصب است.
بستن درب دل هم مشکل است. چه کسی میتواند بگوید نفی خواطر دارم؟ به این معنا که تخیّلها، وسوسهها و فکرهای غیر خدایی، در دل من نمیآید، و فقط خدا در دل من است. چه کسی قادر است چنین ادعایی داشته باشد؟ مشکل است، امّا از ما خواستهاند که چنین باشیم و علاوه بر کنترل زبان، چشم و گوش، دل را کنترل کنیم. البته برای ما دلی نمانده است تا آن را کنترل کنیم. روزی یک نجار به آیتالله اراکی گفته بود: آقا یک نصیحت به ما بفرمائید. آقای اراکی گفته بودند: شما که برای خانۀ همه دَرب میسازی، یک درب هم برای دلت بساز!
یکی از بزرگان این مطلب را روی منبر نقل کرده بود. اهل دلی پای منبر بوده است. با شنیدن این داستان گریه کرده و گفته بود: آقا دلی برای ما نمانده تا برایش درب بسازیم!
چه حرف خوبی! امّا بالاخره ما هم دل میخواهیم، این نعمت بزرگ که خدا داده است را نباید از دست بدهیم. این دل درب میخواهد، درب و دربند میخواهد. این درب با روزۀ حقیقی ساخته میشود. با حدیث «الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا اُجْزَی بِه» ساخته میشود.
یکی از بزرگان به من میگفت: موقع افطار، آنچه میخواهم از خدا میگیرم، بعد افطار میکنم و تا ندهد افطار نمیکنم. با ارتباط عاطفی با خداوند هرچه میخواهد از خدا میگیرد. چنانکه بزرگی میگفت: در نماز وقتی میگویم: «السَّلامُ عَلَیک اَیّهَا النَّبِی»، تا جواب از پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» نشنوم، وارد «السَّلامُ عَلَینا و عَلی عِبادِ الله الصّالحین» نمیشوم، و تا از امام زمان«ارواحنافداه» جواب نگیرم، وارد «السَّلامُ عَلَیکم» نمیشوم. این مقامها مخصوص خواص است که روزۀ خاص میگیرند و مقام خاص هم پیدا میکنند. اخصّ الخواص از این مقامها هم عبور کرده و به جاهای برتری میرسند.
چه خوش گفته است شاعر:
صمت و جوع و سهر و عزلت و ذکر به دوام // ناتمامـان جــهان را کــند این پنــــج، تمــام
صُمت، یعنی مراقبت از زبان، یعنی پرهیز از حرفهای بیهوده و لغو؛ جوع، یعنی کم خوری، یعنی همان سفارش پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» که فرمودند: تا وقتی که گرسنه نشدهاید، غذا نخورید و قبل از آنکه سیر شوید، از ادامۀ غذا خوردن منصرف شوید [۸]؛ سهر به معنای شب بیداری، عبادت شبانه و تهجّد یا همان ارتباط عاطفی با خداست؛ عزلت، خودداری از شرکت در مجالس بیهوده، لغو و بدون نتیجه است. مداومت بر ذکر نیز ناگفته پیداست که یعنی انسان با زبان، با دل و با عملش به یاد خدا باشد.
اگر روزه دار به این پنج دستور عمل کند، به عبارت دیگر، اگر اعضاء و جوارح و دل او روزه باشد، حتماً موقع افطار دعای مستجاب دارد، حتماً میتواند در همان روز، صاحب خانه را به درون خانه بیاورد، یعنی خدا را بیاورد در دلش.
امام صادق«سلاماللهعلیه» میفرمایند: «لِلصَّائِمِ فَرحَتانِ فَرحَةٌ عِندَ إِفطَارِهِ وَ فَرحَةٌ عِندَ لِقَاءِ رَبّهِ»[۹]؛ برایروزهدار دو هنگامۀ شادیو سرور است: نخست شادی وقت افطار و دیگر شادی هنگام دیدار پروردگار.
به راستی میبیند که به مطلوب و مقصود رسید، مقصود و مطلوب چیست؟ خدا؛ ما خلق شدهایم برای چه؟ برای اینکه به خدا برسیم:
«إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»[۱۰]
«أَلَا إِلَی اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ»[۱۱]
انسان میتواند موقع افطار به مطلوب و مقصود حقیقی برسد و خدا که صاحب خانه است را در دل خویش بیاورد، یعنی توجه پیدا کند و خدا را بیابد. نظیر وقتی که تشنه است و تشنگی را مییابد، آب میخورد و سیراب شدن را مییابد، یافتن خدا هم برای دل پیدا میشود. خوشا به حال کسانی که چنینی یافتنیهایی دارند.
پی نوشت ها:
[۱] . من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۷۵.
[۲] . سبل الهدی و الرّشاد، ج۹، ۱۶۱.
[۳] . فجر، ۲۷و۲۸: «ای نفس مطمئنه به سوی پروردگارت بازگرد».
[۴] . الکافی، ج ۲، ص ۱۲۸.
[۵]. غررالحکم و دررالکلم، ص ۱۷۶.
[۶]. بحارالانوار، ج ۷۲، ص۲۵۶.
[۷]. حجرات، ۱۲: «و بعضی از شما غیبت بعضی نکند؛ آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ از آن کراهت دارید».
[۸]. سنن النّبی ص، ص ۱۸۱.
[۹]. الکافی، ج ۴، ص ۶۵.
۱۰. بقره، ۱۵۶: «ما از آن خدا هستیم و به سوی او باز میگردیم».
۱۱. شوری، ۵۳: «از آن اوست هشدار که [همه] کارها به خدا بازمیگردد».
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.