یافتن فسیل دایناسور پرنده به چه مفهوم میباشد
یافتن فسیل دایناسور پرنده به چه مفهوم میباشد را از سایت هاب گرام دریافت کنید.
دایناسور
دایناسورها (به انگلیسی: Dinosaurs) گروهی از خزندگان مهرهدار بودند که حدود ۲۳۵ میلیون سال پیش در دورهٔ تریاس پسین به وجود آمدند و در جریان رویداد انقراض تریاس–ژوراسیک به صورت جانوران برتر در خشکی درآمدند و سلطه آنها بر خشکی تا پایان دوره کرتاسه ادامه یافت. با وقوع رویداد انقراض کرتاسه-پالئوژن بیشتر آنها به غیر از یک تبار که امروزه پرندگان خوانده میشوند منقرض شدند.[۱][۲]
بررسی بازماندههای کهنبال (آرکئوپتریکس) در ۱۸۶۱ نشان دهندهٔ رابطهای بین دایناسورها و پرندگان است. دانشمندان امروزه در اسکلت پرندگان، استخوانی را پیدا کردهاند که فقط در دایناسورها وجود داشتهاست. صرف نظر از حضور اثرهای سنگواره شده، نیاپرنده خیلی شبیه آراستهآرواره (دایناسور درنده کوچک) است.[۲]
تحقیقاتی که در حدود سال ۱۹۷۰ انجام شده نشان میدهد دایناسورهای دَدپا به احتمال زیاد نیاکان پرندگان هستند؛ در واقع، بسیاری از دیرینشناسان پرندگان را مانند دایناسورهای بازمانده درنظر میگیرند و بر این باورند که دایناسورها و پرندگان باید با هم زیر یک گونه قرار داده شوند. امروزه ۱۰۰۰۰ گونه از پرندگان به این گروه تعلق دارند.[۲]
حدوداً نیمهٔ نخست قرن ۲۰، دانشمندان دایناسورها را جانورانی تنبل، خنگ و خونسرد بهشمار میآوردند. با این وجود، تحقیقات گستردهٔ انجام شده در سال ۱۹۷۰ این نظریه را تأیید میکند که آنها حیواناتی با دگرگونیهای بدنی زیاد بودند و اغلب خود را با واکنشهای متقابل اجتماعی سازگار میکردند. مدرکی از پرندگانی مربوط به دستهٔ ددپایان شدیداً این تغییر نظریه را تحت تأثیر قرار میدهد.[۳]
از زمانی که اولین فسیلهای دایناسور در سدهٔ نوزدهم میلادی شناخته شدند اسکلت آنها زیبندهٔ موزههای سراسر دنیا شدهاند و دایناسورها بخشی از فرهنگ جهانی شدهاند و میان کودکان و بزرگسالان باقی خواهند ماند. آنها در پرفروشترین کتابها و فیلمها (مانند پارک ژوراسیک)، چهره بودهاند و هر یافتهٔ تازهای از دایناسورها را رسانهها پوشش میدهند.[۲] اغلب بهطور غیررسمی هرگونه خزندهٔ پیشاتاریخ نظیر دواندازهدندان، خزندگان بالدار و ماهیخزندهسانان، پلسیوسور و موساسور را نیز دایناسور مینامند. در حالی که به معنای دقیق کلمه هیچیک از جانوران یادشده دایناسور نیستند.[۲]
از آنجا که پستانداران در مقایسه با خزندگان امروزی هوشیارتر و فعالتر هستند این پرسش پیش میآید که چرا آنها برای مبارزهجویی با دایناسورها زودتر از این به مناطق تحت فرمانروایی دایناسورها نیامدند. یکی از دلایل محتمل آن است که خود دایناسورها فعال، هوشیار و خونگرم بودهاند. وضع خاص بدن دایناسورها حاکی از چابکی آنهاست. استخوانهای آنها در مقایسه با استخوانهای چهارپایان خونگرم و خونسرد امروزی، دارای مجراهایی است که نشاندهنده خونگرمی آنهاست. سنگوارههایی که نسبت شکارچی به شکار را نشان میدهد، از این حکایت میکند که دایناسورها، همچون پستانداران خونگرم و برخلاف خزندگان خونسرد به مقادیر زیادی غذا نیاز داشتهاند.[۴]
اگر دایناسورها خونگرم بودند، این موضوع به توضیح چیرگی درازمدت آنها کمک میکند. دایناسورها بزرگتر از پستانداران همزمان خود بودهاند؛ حتی بچه دایناسورهایی که تازه از تخم خارج میشدند از بیشتر پستانداران بزرگتر بودهاند. واضح است که پستانداران نقش جانوران کوچک و دایناسورها نقش جانوران بزرگ را ایفا میکردند. حتی هنگامی که چندین رویداد انقراض گوناگون تنوع دایناسورها را کاهش داد، دایناسورهای بازمانده هنوز هم بزرگتر از پستانداران بودند و قادر بودند که موقعیت خود را حفظ کنند و آن دودمانهای اصلی را فراهم آورند که فرگشت دوباره از آنها جانوران بزرگ را بهوجود میآورد.[۴]
تنها هنگامی که دایناسورها در جریان انقراض پایان کرتاسه از میان رفتند، پستانداران به داخل مناطق مسکونی خالی راه یافتند تا به نوبه خود بر محیط خشکی چیرگی یابند.[۵]
نام[ویرایش]
طبقهبندی دایناسورها رسماً در سال ۱۸۴۲ توسط دیرینهشناس انگلیسی ریچارد اوون[پ ۴] نامیده شده بود که برای اشاره کردن به «تبار جدا یا از زیرراسته خزندگان سوسماری» استفاده کرد. در نتیجه در بریتانیا و سراسر دنیا به رسمیت شناخته شد.[۶] این اصطلاح از کلمه یونانی δεινός (دنیوس به معنی وحشتناک، نیرومند یا شگفتانگیز) و کلمه یونانی σαύρα (سورا به معنی مارمولک یا حیوان خزنده) گرفته شدهاست.[۷] با این وجود نام طبقهبندی اغلب به دندان، چنگالهای و دیگر مشخصات ترسناک دایناسورها اشاره دارد. ریچارد اوون صرفاً قصد داشته به اندازه و عظمتشان اشاره کند.[۸]
با وجود اینکه دایناسورها ۱۶۰ میلیون سال بر زمین حکومت میکردند[۹][۱۰] و فراوانی و تنوع آنها و تنوع وارثانشان (پرندگان) زیاد بودهاست اما در زبان عامیانه انگلستان دایناسور بعضی اوقات برای شرح دادن کهنه یا ناموفق بودن یک چیزی یا شخصی، بکار گرفته میشود. این کاربرد در زمانی که دایناسورها به عنوان موجوداتی خونسرد و تنبل تلقی میشدند متداول شد.[۱۱]
ویژگیها[ویرایش]
رژیم غذایی[ویرایش]
اگرچه امروزه در میان مردم دایناسورهای گوشتخوار مشهورترند اما بیشتر دایناسورها گیاهخوار بودند در هر زنجیره غذایی باید موجودات زنده بیشتری در سطحهای پایینتر زنجیره غذایی وجود داشته باشد و گرنه انتقال انرژی غذا کافی نخواهد بود. شمار زیادی از گیاهان (تولیدکنندگان یا آنها که خودبخود تغذیه میکنند) غذای تعداد کمتری از گیاهخواران (مصرفکنندگان اولیه نامیده میشوند) را تأمین میکنند. این گیاهخواران به وسیله تعداد کمتری از گوشتخواران (مصرفکنندگان ثانویه نامیده میشوند) خورده میشوند. برای مثال صدها جریب گیاه لازم بوده تا گروه کوچکی از تریسراتوپسها تغذیه شوند. این گروه تریسراتوپسها میتوانستند غذای تنها یک تیرانوسور را تأمین کنند تا به زندگی خود ادامه دهد. با نگاهی به فسیلهایی که تا کنون از انواع دایناسورها کشف شده نشان میدهد که ۶۵ درصد دایناسورها گیاهخوار بودند و تنها ۳۵ درصد آنها گوشتخوار بودند. چون که فسیلهای زیادی از بعضی از دایناسورهای گیاهخوار پیدا شده. برای مثال بیش از صد فسیل پروتوسراتوپس پیدا شده، در حالی که در مقابل تنها چند فسیل تیرانوسور پیدا شدهاست.[۱۲]
هنگامی که در یک جامعه تعداد گوشتخواران افزایش مییابد، آنها تعداد بیشتر و بیشتری از گیاهخواران را میخورند و جمعیت گیاهخواران کاهش مییابد. به همین علت، یافتن و خوردن گیاهخواران برای گوشتخواران رفتهرفته سخت میشود و در نتیجه تعداد گوشتخواران به ناچار کاهش پیدا میکند. به همین دلیل، جمعیت گوشتخواران و گیاهخواران در حالت تعادل نسبتاً باثباتی میماند. چون که اگر جمعیت گیاهخواران کاهش یابد، جمعیت گوشتخواران را هم محدود میکند. تعادل مشابهی بین گیاهان و گیاهخواران نیز وجود دارد. یعنی اگر میزان گیاهان کاهش یابد تعداد گیاهخواران نیز کاهش مییابد.[۱۲]
گیاهخواران[ویرایش]
گیاهخواران معمولاً دندانهای کند و بی نوکی دارند که برای کندن گیاهان (برگها، شاخههای کوچک و…) مناسب است. همچنین بعضیها دندانهای تخت و صافی دارند که برای خرد و آسیاب کردن فیبرهای گیاهی سخت مناسب است. بسیاری از گیاهخواران هم یک کیسه لب دارند که میتوانند برای مدتی غذا را در آن ذخیره کنند. گیاهخواران معمولاً باید نسبت به گوشتخواران حجم خیلی بزرگتری از مواد غذایی را بخورند تا همان مقدار کالری را به دست آورند (چون که برگها، شاخههای کوچک و ریشهها کالری کمتری دارند. گیاهخواران معمولاً دستگاههای گوارش بزرگتری هم نسبت به گوشتخواران دارند. در بعضی از دایناسورها سنگها (که گاسترولیت نامیده میشود) به خرد کردن فیبرها در احشا کمک میکرد. بعضی از انکیلوسوروسها حتی محلهای تخمیر (مثل اتاقکهایی) داشتند که فیبرهای گیاهی در آنها تجزیه میشد. تنها راه دقیق برای فهمیدن این که کدام گیاهان را کدام دایناسوری میخورده، پیدا کردن بقایای معده فسیل شده یا مدفوع فسیل شده دایناسور است که در آن مواد گیاهی گوارده یافت میشود. اما باقی ماندههای معده فسیل شده بینهایت نادر پیدا میشود و به سختی میتوان فهمید مدفوع پیدا شده هم مال کدام دایناسور است. با این محدودیتها نوع غذای یک دایناسور را تنها میتوان بر اساس نوع دندانهایی که دایناسور داشته (میتوانسته مواد گیاهی سخت یا نرم را بخورد)، محلی که در آن زندگی میکرده (آب و هوا و محل سکونت و… آنچه بوده که معمولاً شناخته شده نیست) و این که کدام گیاهان در طول دوره زمانی ویژهای در آن حوالی بودند، فهمید. احتمال دارد که در طول دوره میانهزیستی گیاهانی شامل سرخسها، سرخسهای نخلی، دماسبیها، سرخسهای تخم ریز، درخت معبد و خزهها بیشتر وجود داشتهاند؛ بنابراین دایناسورها در دوره میانزیستی بیشتر از این گیاهان تغذیه میکردند. گیاهان گلدار هم در طول دوره کرتاسه تکامل پیدا کرده و به وجود آمدهاند.[۱۲]
گوشتخواران[ویرایش]
دایناسورهای گوشتخوار که تقریباً همگی جزو ددپایان هستند نیاز داشتند تا راهی برای به دست آوردن گوشت پیدا کنند. دایناسورهای گوشتخوار معمولاً پاهای قوی بلندی داشتند که با استفاده از آنها میتوانستند سریع بدوند تا شکارشان را به چنگ آورند. آنها همچنین به فکهای قوی بزرگ و دندانهای تیز و چنگالهای مرگبار نیاز داشتند تا بتوانند شکارشان را پارهپاره کنند و بکشند. دید خوب، حس بویایی تیز و یک مغز بزرگ برای این که استراتژیهای شکار را طرحریزی کنند هم خیلی برای شکار موفق مهم بودهاست.
همهچیزخواران[ویرایش]
تنها چند دایناسور شناخته شده همهچیزخوار بودهاند (یعنی هم گیاهان و هم جانوران را میخوردهاند). بعضی مثالها از همه چیزخوارها پرندهوَشان و خاگدزد هستند که گیاهان، تخمها، حشرات و سایر مواد مغذی را میخوردند. همچنین بیشتر گیاهخواران، همهچیزخوار اتفاقی بودند. چون که موقعی که گیاهان را میخوردند تعداد خیلی زیادی از حشرات و جانوران کوچک را هم میبلعیدند.[۱۲]
داشتن پرروی پوست[ویرایش]
بیشتر دایناسورها بر روی پوست خود پرهایی مانند کرک و پرز جوجه داشتند. در پی کشف یک فسیل ۱۵۰ میلیون ساله «کولیندادروموس زابایکالیکوس» در سیبری مشخص شد که داشتن پرروی بدن، میان دایناسورها بسیار معمول بودهاست. در ابتدا پرها برای محافظت از بدن دایناسورها در برابر تغییر دما و نیز ارتباط آنها با یکدیگر به کار میرفتند و بعدها برای پرواز سازگاری پیدا کردند.[۱۳][۱۴]
بررسی تغذیه[ویرایش]
راههای خیلی متفاوتی برای مطالعه نوع تغذیه دایناسورها وجود دارد که شامل این هاست.
۲. دندانها: ساختمان دندان یک دایناسور هم به ما میگوید که دایناسور چه غذایی میخوردهاست. گوشتخواران به دندانهای تیز برای دریدن و فروکردن یا به دندانهای قوی برای خرد کردن جانوران نیاز داشتهاند. گیاهخواران دندانهایی داشتهاند که با آنها میتوانستهاند برگها و شاخههای کوچک را بکنند و بجوند. البته بعضی دایناسورها مانند «لیموسور اینکستریکابیلیس» نیز دندان شیری داشتهاند. این گونه در کودکی دندان گوشتخوار داشته و پس از بلوغ، گیاهخوار میشدهاست.[۱۵]
رفتارشناسی[ویرایش]
بازسازی چگونگی رفتار دایناسورها معمولاً بر اساس سنگوارههای یافته شده، محیط زیست، شبیهسازیهای بیومکانیک بهوسیلهٔ رایانه و نیز مقایسه با گونههای مدرن صورت میگیرد؛ بنابراین بسیاری از نظریههای کنونی در رابطه با کنششناسی دایناسورها براساس فرضیههایی است که ممکن است برای مدتی طولانی موضوعی برای مباحثه و انتقاد باقی بمانند. با این وجود، گمان میرود که بعضی رفتارها که در برخی تمساحسانان و پرندگان که بیشترین خویشاوندی را نسبت به دایناسورها دارند مشترک است، در دایناسورها نیز رواج داشتهاست.[۱۶]
گله[ویرایش]
اولین اثبات زندگی گلهای دایناسورها در سال ۱۸۷۸ در بلژیک رخ داد. به نظر میرسید ۳۱ ایگوانودون در یک فروریزی زمین فرورفته و غرق شده باشند. سپس مرگهایی تودهای در چند جایگاه دیگر نیز کشف شد.
بر اساس این کشفیات و نیز فسیلهایی یافته شده، دانشمندان به این نتیجه رسیدند که زندگی گروهی در بسیاری از گونههای دایناسور رایج بودهاست.[۱۶]
لانهسازی[ویرایش]
کشف لانههای مایاسورها[پ ۵] در مونتانا در سال ۱۹۷۸ نشان داد که مراقبت از نوزادان در راسته پرندهپایان[پ ۶] فقط تا زمان بازشدن تخمها نیست.[۱۷] شواهد دیگری نشان میدادند که چنین رفتاری در بعضی دایناسورهای دوره کرتاسه نیز همچون سالتاسور[پ ۷] وجود داشت و آنها همچون پنگوئنها گروههای عظیمی برای لانهسازی تشکیل میدادند.[۱۸]
جفتگیری[ویرایش]
با وجود این که دانستههای امروز ما در این مبحث ناچیز هستند، ولی به نظر میرسد شاخهای برخی از دایناسورها همچون ددپایان احتمالاً به علت شکنندگی خود نه به عنوان وسیله دفاع، بلکه به عوان وسیله زورآزمایی در نرها استفاده میشدند.[۱۶]
روش جابهجایی[ویرایش]
با توجه به فسیلهای یافت شده، گمان میرود که هیچکدام از دایناسورها حفار نبودند، و فقط تعداد کمی از آنها میتوانستند از درخت بالا بروند. از آنجا که روند تکاملی پستانداران در دوره نوزیستی به پیدایش جاندارانی حفار و بالارونده انجامید، نبود شواهدی بر وجود دایناسورهایی با چنین خصوصیاتی تعجببرانگیز است.
درک درستی از چگونگی جابهجایی دایناسورها در واقع کلیدی برای مدلسازی از رفتار آنها میباشد. روش بیومکانیک اطلاعات مفیدی را در اختیار ما میگذارد. بهطور مثال میتواند بر اساس نیروی ماهیچهها و نیروی وزن بر ساختار استخوانبندی سرعت حرکت جاندار را مشخص کند، یا این که آیا ددپایان بزرگ برای جلوگیری از آسیبدیدگی به هنگام دنبال کردن شکار، سرعت خود را کم میکردند یا نه[۱۹][۲۰]
تاریخچه مطالعه[ویرایش]
سابقه شناخت دایناسورها به قرنها پیش بازمیگردد. بدون این که لزوماً به این نام شناخته شوند یا حتی درک درستی از آنها بشود.
چینیها آثار و استخوانهای یافت شده آنها را به اژدها نسبت میدادند. درحالی که اروپاییان آنها را بقایای نفیلیم یا موجوداتی غولآسا که در طوفان بزرگ کشته شدند میدانستند.
ایگوآنودون اولین گونهای بود که در سال ۱۸۲۲ توسط زمینشناس انگلیسی گیدئون مانتل که متوجه تشابهاتی میان فسیلهای آن و ایگوانای امروزی شده بود، کشف شد. اولین مقاله علمی دربارهٔ دایناسورها دو سال بعد توسط ویلیام باکلند،[پ ۸] استاد دانشگاه آکسفورد و در رابطه با مگالوسور که فسیل آن به تازگی در نزدیکی آکسفورد کشف شده بود، منتشر شد.
مطالعه این جانوران به زودی مورد توجه همایشهای علمی اروپایی و آمریکایی شد، و در سال ۱۸۴۲، دیرینشناس انگلیسی، ریچارد اوون واژه دایناسور را اختراع کرد. او مشاهده کرد که در میان بقایای دایناسورهایی که تا آن زمان کشف شده بودند تشابهاتی وجود دارد، به همین دلیل تصمیم گرفت ردهبندی جدیدی تهیه کند. او با کمک همسر ملکه ویکتوریا موزه تاریخ طبیعی لندن را به وجود آورد تا کلکسیون ملی فسیلها و بقایای دایناسورها را به نمایش بگذارد.
یکی از اولین دایناسورهایی که در آمریکا کشف شد هادروسور فولکی[پ ۹] بود که در سال ۱۸۵۸ در نیوجرسی کشف شد. این اکتشاف بسیار مهم بود، چرا که این اولین اسکلتی بود که تقریباً بهطور کامل پیدا شده بود، و در ضمن نشان میداد که این جانور بدون شک دوپا بودهاست. تا این زمان دانشمندان فکر میکردند که دایناسورها همچون مارمولکها بر روی چهار پای خود حرکت میکردند.
این اکتشاف ابتدای دوره شکار سنگواره دایناسورها در آمریکا بود، بهطوریکه رقابت شدید میان ادوارد درینکر کوپه[پ ۱۰] و اتنیل چارلز مارش[پ ۱۱] به جنگ استخوان معروف شد. این درگیری تقریباً ۳۰ سال، تا ۱۸۹۷، سال مرگ کوپ (که تمام دارایی خود را در این راه خرج کرده بود) انجامید. به این ترتیب مارش که تحت حمایت مالی سازمان زمینشناسی آمریکا بود از این جنگ پیروز بیرون آمد. کلکسیون کوپ امروزه در موزه تاریخ طبیعی آمریکا و کلکسیون مارش در دانشگاه ییل نگهداری میشوند.
از آن پس، تجسس برای کشف دایناسورها در سراسر جهان، حتی در جنوبگان وسعت یافت. امروزه آمریکای جنوبی به ویژه آرژانتین و چین که در اعماق خاکهای آن فسیلهای دستنخورده و اسکلتهای کاملی پیدا شدهاند، مورد توجه خاصی قرار میگیرند.[۲۱]
طبقهبندی[ویرایش]
انقراض[ویرایش]
دانشمندان، تقریباً مطمئن بودند که انقراض نسل دایناسورها بر اثر برخوردی بزرگ بودهاست. زیستشناسان و زمینشناسان احتمال میدادند که شاید علت دیگری باعث این انقراض شده باشد. از جمله:
برپایه آخرین پژوهشها ثابت شدهاست که برخورد یک شهابسنگ عظیم با زمین در حدود ۶۶ میلیون سال در مکزیک عامل انقراض دایناسورها و تقریباً ۷۵ درصد از گونههای زنده روی زمین بودهاست. رویداد انقراض کرتاسه-پالئوژن در اصل آخرین انقراض بزرگی است که بر روی زمین رخ داده و به همین دلیل مورد توجه است که منجر به گوناگونی پستانداران و سرانجام پیدایش انسان شد.
برخورد شهاب سنگ[ویرایش]
۶۶ میلیون سال قبل، شهاب سنگی که ۱۵ کیلومتر طول داشت به منطقهای که امروزه به نام دهانه چیکسالوب نامیده میشود و در مکزیک قرار دارد برخورد کرد. نزدیک به ۴۲۰ زتا ژول (یعنی ۴۲۰ ضربدر ۱۰ به توان ۲۱ ژول) انرژی را آزاد کرد که برابر با انرژی انفجار ۱۰۰ ترا تن (یعنی ۱۰۰ ضربدر ۱۰ به توان ۱۲ تن) TNT بود. برای مقایسه، کافی است اشاره کنیم که انرژی آزاد شده از برخورد چیکسالوب، ۲ میلیون بار بزرگتر از انرژی رها شده در بمب تزار (پر قدرتترین آزمایش هستهای) است. این برخورد باعث فرورفتن زمین و تشکیل گودالی به قطر ۱۸۰ کیلومتر شد.
اتفاقات بعد از برخورد[ویرایش]
بر اثر این برخورد، یک ابر عظیم از گرد و غبار به پا خاست که نور خورشید را مسدود کرد و منجر به شروع فرایند مرگ بخش بزرگی از پوشش گیاهی زمین شد که آن هم منجر به مرگ جانوران گیاهخوار و بعد از آن جانوران گوشتخوار شد. با توجه به درصد بالای اکسیژن جو زمین در دوران کرتاسه، این برخورد بزرگ، احتمالاً منجر به توفانهای بزرگ آتشین، در سطح کره زمین شده که آن نیز میتواند علت مرگ تعداد دیگری از جانوران باشد. محل برخورد در اقیانوس بوده و احتمالاً سونامیهای عظیم هم در سواحل کره زمین به وجود آمدهاست.
تاریخ دقیق برخورد[ویرایش]
با این حال اکنون دانشمندان اروپایی و آمریکایی با استفاده از تجهیزات جدید توانستهاند دامنه تخمین زمان برخورد در دهانه چیکسالوب را به ۱۱ هزار سال محدود کرده و بین ۶۶٫۰۳ تا ۶۶٫۰۴ میلیون سال قبل قرار دهند که تقریباً همزمان با انقراض عظیم دایناسورها است. وقتی از زمان وقایع زیستشناسی بحث میشود، ۱۱ هزار سال نهایت دقت ممکن بهشمار میرود.[۲۶][۲۷]
جستارهای وابسته[ویرایش]
معادلهای انگلیسی[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
منابع[ویرایش]
منبع مطلب : fa.wikipedia.org
مدیر محترم سایت fa.wikipedia.org لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
دایناسورها چگونه به پرندگان امروزی تبدیل شدند؟
احتمالا بارها شنیدهاید که پرندگان امروزی، در حقیقت از نوادگان دایناسورها هستند. دایناسورهای غولپیکری که برای میلیونها سال بر زمین حکمرانی میکردند و در یک فاجعهی بزرگ منقرض شدند. ولی چگونه آن جانوران عظیمالجثه آب رفتند و تبدیل به پرندههای کوچک و زیبای رنگارنگی شدند که نه تنها در جنگل و حیات وحش، بلکه در شهرها با ما زندگی میکنند؟ فرایند تکامل و انتخاب طبیعی، چرا و چگونه این پرندگان را بوجود آورد؟
پرندگان امروزی، از گروهی از دایناسورها به نام «تراپودها» (Therapods) بوجود آمدند. از جمله اعضای مشهور این گروه میتوان به «تیرانوزاروس رکس» (Tyrannosaurus Rex) و «ولوسیراپتورها» (Velociraptors) اشاره کرد. تراپودها بیشتر به گروهی از دایناسورهای پرنده به نام «ایوینها» (Avians) نزدیک هستند که بین ۴۵ تا ۲۳۰ کیلوگرم وزن داشتند. این دایناسورها که نسبت به پرندگان امروزی کاملا غولپیکر بودند، پوزهی بلند و دندانهای بزرگ داشتند و البته مغز آنها خیلی کوچک بود. برای مثال، ولوسیرپتور جمجمهای به اندازهی جمجمهی یک کایوت و مغزی به زحمت به اندازهی مغز یک کبوتر داشته است.
برای دههها، از نظر دیرینهشناسان تنها حلقهی اتصال فسیلی بین دایناسورها و پرندگان، «آرکئوپتریکس» (Archaeopteryx) بود. یک موجود ترکیبی با بالهای پردار مثل پرندگان امروزی، ولی دارای دندان و دم شبیه به دایناسورها. به نظر میرسد که این حیوانات، ویژگیهای شبیه به پرندگان امروزی، یعنی پر، بال و پرواز را تنها در عرض ۱۰ میلیون سال کسب کرده باشند. در مقیاس تکامل و انتخاب طبیعی، این زمانی کوتاه به حساب میآید. «مایکل بنتون» (Michael Benton)، که یک دیرینه شناس از دانشگاه بریستول در انگلیس است میگوید: «زمانی به نظر میرسید که آرکئوپتریکس به صورت تمام عیار با ویژگیهای پرندگان امروزی بوجود آمده باشد.»
برای توضیح این دگردیسی شگفتانگیز، دانشمندان به یک نظریه به نام «هیولاهای امیدوار» (Hopeful Monsters) مراجعه کردند. طبق این ایده، جهشهای بزرگ تکاملی نیازمند تغییرات چشمگیر ژنتیکی هستند که از نظر کیفی با اصلاحات روتین در یک گونه تفاوت دارند. طبق این نظریه، فقط با چنین تغییرات بزرگ در مدت زمان کوتاه است که یک تراپود ۱۴۰ کیلوگرمی میتواند تبدیل به پرندهی کوچک ماقبل تاریخی به نام «ایبرومزورنیس» (Iberomesornis) که اندازهی یک گنجشک بود شود.
با این حال، به مرور زمان مشخص شده که فرایند تبدیل شدن دایناسورها به پرندگان میتواند خیلی تدریجی و غیر انقلابی باشد. اکتشافات جدید نشان میدهد که ویژگیهای مخصوص پرندگان مثل پر، خیلی قبلتر از تکامل پرندگان ظهور کرده است. این بیان میکند که پرندگان در حقیقت برای یک سری ابزار و ویژگیها که قبلا وجود داشته، استفادهی جدیدی پیدا کردند. پژوهشهای اخیر نشان میدهد که یک سری تغییرات ساده نقش اساسی در تبدیل نهایی دایناسورها به پرندگان امروزی بازی کرده است. از جملهی این تغییرات ساده میتوان به جمجمهی پرندگان اشاره کرد که خیلی شبیه به نوزاد دایناسورها است. نه تنها پرندگان امروزی از دایناسورها خیلی کوچکتر هستند، بلکه شباهت خیلی زیادی به جنین دایناسورها دارند.
یک جهش شبحوار
در دههی ۹۰ میلادی، فسیلهای دایناسور زیادی در چین کشف شد که پرده از یک واقعیت جالب برمیداشت. هرچند که بسیاری از این فسیلها فاقد بال بودند، ولی آرایش کاملی از پرها داشتند. از کرکهای کوچک گرفته تا پرهای قلم دار. کشف این چنین جانوران میانی که فضای خالی میان همهی اکتشافات فسیلی پراکنده تا آن زمان را پر میکرد، باعث شد که تصور دیرینهشناسان دربارهی تبدیل شدن دایناسورها به پرندگان عوض شود. پرها که زمانی تصور میشد مختص پرندگان هستند، در حقیقت خیلی قبلتر از پیدایش آنها در دایناسورها تکامل یافته بودند.
تحلیلهای پیچیدهی جدید روی فسیلها که در آن ردیابی تغییرات ساختاری و ترسیم نحوهی ارتباط نمونهها با یکدیگر انجام شده است، بر این ایده که ویژگیهای پرندهسانی در یک دورهی زمانی طولانی بوجود آمده است صحه میگذارد. در پژوهشی که پاییز سال گذشته در «کرنت بیولوژی» (Current Biology) منتشر شد، دیرینه شناسی از دانشگاه ادینبورگ در اسکاتلند به نام «استفان بروسات» (Stephen Brusatte)، فسیلهای «کوئلوروساروها» (Coelurosaurs) که در حقیقت زیر گروهی از تراپودها هستند را آزمایش کرد. آرکئوپتریکس و پرندگان امروزی از این زیرگروه بوجود آمدهاند. او در طول زمان تغییرات در یک سری ویژگیهای اسکلتی را دنبال کرد و متوجه شد که هیچ جهش بزرگی که منجر به تفاوت فاحش بین پرندگان و دیگر کوئلوساروها بشود وجود ندارد.
او میگوید: «پرندهها یک شبه از تیرانوزاروسرکس بوجود نیامدند. در عوض، ویژگیهای کلاسیک پرندگان یکی یکی تکامل یافت. اول حرکت بر روی دو پا، سپس پرها، استخوان جناق سینه، پرهای پیچیدهتر مثل آنهایی که قلم دار هستند و سپس بالها. نتیجهی نهایی، گذار بینقص از دایناسور به پرنده است. آنقدر بینقص و تمیز که تقریبا نمیتوانید خطی در جدایی این دو گروه از یکدیگر بکشید.»
وقتی که همهی این ویژگیها کنار هم قرار گرفتند، پرندهها از زمین بلند شدند و پرواز کردند. مطالعات بروسات بر روی کوئلوروساروها نشان میدهد که وقتی آرکئوپتریکس و دیگر پرندگان باستانی بوجود آمدند، خیلی سریعتر از دیگر دایناسورها شروع به تکامل یافتن کردند. نظریهی هیولای امیدوار چیزی کاملا برعکس را میگوید: تکامل ناگهانی پرندگان را بوجود نیاورد، بلکه پرندگان تکامل ناگهانی را بوجود آوردند. بروسات میگوید: «به نظر میرسد که پرندگان به یک راه حل خوب در ویژگیهای جسمانی و بومشناختی رسیدند. اینکه پرواز کنند و کوچک باشند. این منجر به یک انفجار تکاملی شد.»
اهمیت کوچک بودن
هرچند که ممکن است بیشتر مردم از پر و بال به عنوان ویژگی اصلی تمایز دهندهی پرندگان از دایناسورها نام ببرند، ولی قد و قامت کوچک آنها نیز اهمیت زیادی دارد. تحقیقات جدید نشان میدهد که اجداد پرندگان خیلی زود آب رفتند. بدین معنی که کوچک بودن یک مزیت بزرگ برای آنها حساب میشده و به طور کلی قسمتی مهم از فرایند تکامل پرندگان بوده است. مثل دیگر ویژگیهای پرندگان، کوچک شدن ابعاد نیز خیلی قبلتر از اینکه پرندگان بوجود آیند شروع شده است. تحقیقی که سال گذشته در ساینس منتشر شد، نشان داد که فرایند کوچک شدن خیلی زودتر از آن که دانشمندان تصور میکردند شروع شده است. بعضی از کوئلوروساروسها از حدود ۲۰۰ میلیون سال پیش، یعنی ۵۰ میلیون سال قبل از بوجود آمدن آرکئوپتریکسها شروع به کوچک شدن کرده بودند. در آن زمان، بسیاری از دایناسورها همچنان در حال بزرگتر شدن بودند. بنتون میگوید:«کوچک شدن خیلی غیر عادی است. به خصوص میان دایناسورها»
وقتی که اجداد پرندگان بال درآوردند و پرواز به صورت شناور شدن بر روی هوا را آموختند، فرایند کوچک شدن آنها تسریع شد. سال گذشته گروه بنتون نشان داد که یک گروه از دایناسورها به نام «پاراوس» (Paraves) حدود ۱۶۰ بار سریعتر از بزرگ شدن دیگر دایناسورها در حال کوچک شدن بود! بنتون میگوید: «در حالی که دیگر دایناسورها در حال بزرگ و زشت شدن بودند، این گروه از دایناسورها مرتب کوچک میشدند. ما اعتقاد داریم که در این هنگام یک انتخاب طبیعی بزرگ انجام میگرفت.»
این کوچک شدن سریع نشان میدهد که پرندگان کوچکتر دارای مزیت رقابتی خیلی زیاد نسبت به پرندگان بزرگ بودهاند. بروسات میگوید:«ممکن است این کاهش اندازه به یافتن مکانهای زندگی جدید، روشهای زندگی جدید یا اصلا تغییرات فیزیولوژیکی و رشد ختم میشده است.» بنتون فکر میکند که احتمالا وقتی که اجداد پرندگان بالای درختها زندگی کردند این کوچک شدن تبدیل به مزیت شد. درختها میتوانستند غذا و ایمنی آنها را تامین کنند.
ولی دلیل کوچک شدن هرچه که باشد، کوچک بودن ابعاد مزیتی بزرگ در پرواز به حساب میآید. هرچند که حیوانات بزرگتر میتوانند بر روی هوا شناور شوند و اصطلاحا گلاید کنند، پرواز واقعی با استفاده از بال زدن نیازمند نسبت خاصی از ابعاد بال به وزن است. پرندگان باید پیش از پرواز کردن به صورت واقعی و فراتر از شناور شدن بر روی هوا، کوچک میشدند.
چهرهی بچهگانه
در سال ۲۰۰۸، زیست شناسی از دانشگاه هاروارد به نام «آرخات آبژانوف» (Arkhat Abzhanov) در حال تحقیق بر روی تخم تمساح بود. از آن جا که تمساحها دارای اجداد مشترک با دایناسورها هستند، میتوانند مقایسهی تکاملی خیلی خوبی با پرندگان باشند. برخلاف ظاهر، پرندگان در مقایسه با مارمولکها شباهت بیشتری به تمساحها دارند. آبژانوف بر روی مهرههای دایناسورها هم تحقیق میکرد و چیزی که خیلی برای او شگفت انگیز بود، شکل سر تمساحها است که شباهت زیادی به سر پرندگان دارد. جنین تمساح هم شباهت زیادی به مرغ خانگی دارد. جمجمهی فسیل شدهی نوزاد دایناسورها هم این الگو را نشان میدهد. آنها خیلی شبیه به پرندگان بالغ هستند. با این مشاهدات، آبژانوف به این ایده رسید که شاید پرندهها با ربودن الگوی رشد روزهای اول زندگی دایناسورها تکامل یافته اند.
برای آزمایش این نظریه، آبژانوف و یک دیرینهشناس از موزهی تاریخ طبیعی آمریکا در نیویورک به نام «مارک نورل» (Mark Norell) به همراه دیگر همکارانش، دادههای فسیلی را از نقاط مختلف دنیا جمع آوری کردند. این دادهها شامل پرندگان باستانی، مثل آرکئوپتریکس و تخمهای فسیل شدهی دایناسورهای در حال رشد که در آشیانه مرده بودند میشد. آنها چگونگی تغییر شکل جمجمه، وقتی که دایناسورها در حال تبدیل شدن به پرنده بودند را دنبال کردند.
آنها به مرور زمان متوجه شدند که در فرایند تبدیل شدن دایناسور به پرنده، صورت دچار افتادگی میشود و در عوض چشمها، مغز و منقار رشد میکند. آبژانوف میگوید: «پرندگان اولیه تقریبا شبیه به آخرین جنینهای دایناسورهای ولوسیپراتور بودند. پرندگان امروزی چهرهی بچهگانهتری دارند و صورت آنها نسبت به دوران جنینی تغییر کمتری میکند. در نگاه اول، پرندگان شبیه بچه دایناسورهایی به نظر میآیند که میتوانند تولید مثل کنند.
این فرایند که «پدومورفوسیس» (Paedomorphosis) یا حفظ خصوصیات دوران قبل از بلوغ برای مدت طولانی نام دارد، یک راه تکاملی خیلی بهینه است. یک زیست شناس از دانشگاه کالیفرنیا به نام «نیپام پتل» (Nipam Patel) میگوید: «به جای اینکه یک چیز جدید خلق بشود، چیزی که تا به حال وجود داشته فقط ارتقاء یافته است.» «بولار» (Bhullar) که پاییز امسال آزمایشگاه خودش در دانشگاه ییل را راهاندازی میکند میگوید: «ما روز به روز شاهد این هستیم که تکامل خیلی زیبا و شکیلتر از آن چه پیشتر تصور میکردیم عمل میکند. تغییرات زیادی که در جمجمهی پرنده ایجاد میشود مدیون پدومورفوسیس است. مدیون یک سری تغییرات مولکولی در دوران جنینی.»
چرا پدومورفوسیس در تکامل پرندگان اهمیت دارد؟ این ممکن است به کوچک شدن یا عکس آن کمک کند. تغییر اندازه گاهی اوقات میتواند به تغییرات رشد منجر شود. بنابراین انتخاب جثهی کوچک میتواند از تبدیل شدن به فرم ظاهری بزرگسالانه جلوگیری کند. بنتون میگوید: «یکی از راههای خیلی خوب کوتاه کردن توالی رشد این است که در کوچکی از رشد کردن جلوگیری کنیم.» جمجمهی بچهگانه در بزرگسالان میتواند مغز بزرگتر پرندگان را نیز توضیح دهد، چرا که معمولا سر بچهی حیوانات نسبت به بدنشان در مقایسه با حیوانات بزرگسال اندازهی بزرگتری دارد. بنتون میگوید: «یکی از راههای خیلی خوب برای بزرگ شدن اندازهی مغز این است که اندازهی کودکی را در دوران بلوغ حفظ کنیم. در حقیقت پدومورفوسیس میتواند زمینهساز یک سری انتقالات بزرگ در تکامل، حتی در پستانداران و انسان شود. جمجمههای بزرگ ما در مقایسه با جمجمهی شامپانزهها میتواند نتیجهی پدومورفوسیس باشد.
پیدایش منقار
مشکل مطالعهی پدیدههایی که در طی تکامل اتفاق افتاده این است که فهمیدن اینکه تا به حال چه رخ داده سخت است. در حقیقت دانشمندان هیچ وقت نمیتوانند چگونگی تبدیل شدن دایناسورها به پرندگان را دقیقا متوجه شوند یا دریابند که برای این تبدیل چه ویژگیهایی ضروری بوده است. ولی با ترکیب سه حوزهی تکامل، ژنتیک و زیستشناسی رشد، آنها اکنون میتوانند بفهمند که ویژگیهای مشخص چگونه بوجود آمده اند.
یکی از حوزههای مورد علاقهی آبژانوف، منقار پرندگان است. منقار یکی از ابزارهای مهم پرنده برای یافتن غذا، نظافت، ساختن لانه و نگهداری از جوجهها است. او می گوید که عامل موفقیت زیاد پرندگان فقط پرواز نبوده و بلکه منقار آنها نیز در این موفقیت نقش اساسی داشته است. او میگوید:«پرندگان امروزی یک جفت انگشت بر روی صورت خود درآوردند.»
به کمک دید عمیقی که در تکامل پرندگان بوجود آمده است، آبژانوف و همکارانش میتوانند به مکانیسم ژنتیکی دقیق بوجود آمدن منقار دست یابند. در پژوهشی جدید که ماه گذشته در «اوولوشن» (Evolution) منتشر شد، محققان نشان دادند که تنها چند تغییر ژنتیکی کوچک میتواند چهرهی یک پرنده را شبیه به دایناسور بکند.
در پرندگان امروزی، دو استخوان به نام استخوانهای «پریماکسیلاری» (Premaxillary) به یکدیگر جوش میخورند تا منقار را بسازند. این ساختار کاملا متفاوت از ساختاری است که در دایناسورها، تمساحها، پرندگان باستانی و بیشتر دیگر مهرهداران وجود دارد. در همهی این جانوران، این دو استخوان جدا از هم هستند و پوزه را میسازند. برای مشخص کردن اینکه چرا چنین تغییری رخ داده است، محققان به بررسی دو ژن که در شکل گیری این دو استخوان در حیوانات مختلف نقش دارند پرداخته اند. این حیوانات شامل تمساح، مرغ، موش، مارمولک و لاکپشت میشوند.
آنها متوجه شدند که خزندگان و پستانداران دارای دو تکهی فعالیت (Patches of Activity) در دو سوی حفرهی بینی در حال رشد خود هستند. پرندهها دارای تک لکهی بزرگتری هستند که در جلوی صورت آنها رشد میکند. محققان میگویند که الگوی تمساحها میتواند به عنوان یک واسط برای دایناسورها عمل کند، چرا که تمساحها تقریبا همان پوزه و استخوانهای پریماکسیلاری را دارند. محققان سپس در جنین پرندهای خاص با اعمال یک مادهی شیمیایی، از تاثیر ژنی که منقار را در صورت او بوجود میآورد جلوگیری کردند. در ضمن برای رعایت مسائل اخلاقی نگذاشتند که جوجه از تخم خارج شود.
نتیجه اینکه جنینهایی که از رشد منقار در آنها جلوگیری شده بود دارای صورتهایی بیشتر شبیه به دایناسورها بودند. یک دیرینه شناس از دانشگاه تگزاس به نام «تیموتی رووه» (Timothy Rowe) میگوید:«آنها توانستند جنین یک پرنده را تبدیل به چیزی کنند که شبیه به دایناسورهای منقرض شده است.» یافته ها نشان می دهد که چگونه تغییرات مولکولی کوچک میتواند تغییرات ساختاری بزرگ ایجاد کند. آبژانوف میگوید:«از ابزارهای کنونی به صورتی نوین برای ساختن یک چهرهی کامل جدید استفاده کنید» او ادامه میدهد:«آنها یک ژن یا راه جدید را اختراع نکردند، آنها فقط یک ژن موجود را تغییر دادند.»
مثل مطالعات بروسات و دیگران، کار آبژانوف نظریهی هیولای امیدوار را به چالش می کشد. البته او این کار را در ابعاد ژنتیکی انجام میدهد. بوجود آمدن منقار نیازمند یک جهش تکاملی خاص یا تغییر ژنتیکی گستره نیست. در عوض آبژانوف نشان داد همان نیروهایی که ریز تکامل (تغییرات کوچک در گونهها) را بوجود میآورد، درشت تکامل را هم ایجاد میکند. تکامل ویژگیهای جدید و گروه جدیدی از گونهها.
مشخصا تغییرات کوچک در تنظیم ژنها، هم به پیدایش منقار (که در طی میلیون ها سال تکامل یافت) و هم اشکال گوناگون منقار پرندگان که می تواند طی چند نسل تغییر کند منجر شد. آبژانوف میگوید: «ما نشان دادیم که تغییرات تنظیمی کوچک می تواند به یک اثر بزرگ تبدیل شود.» بولار و آبژانوف قصد دارند که در چگونگی تکامل منقار و جمجمهی پرندگان تعمق بیشتری کنند. آن ها این کار را با استفاده از روش دست بردن در ویژگی های جمجمه و مغز انجام می دهند. بولار می گوید: «ما تازه این کار را شروع کرده ایم.»
منبع: Scientific American
منبع مطلب : www.digikala.com
مدیر محترم سایت www.digikala.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.
جواب کاربران در نظرات پایین سایت
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
نجیبه : خزندگان اولیه دایناسورها بودند
خزندگان اولیه دایناسور ها هستند
خزندگان اولیه دایناسورها بودند
نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.
جوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون